در جستوجوی عیار واقعی تیم ملی
تیم ملی فوتبال ایران که پنجشنبه گذشته در تهران ۲ بر صفر به توگو چیره شد، فردا در دیدار دوستانه بعدیاش در شهر کازان روسیه مقابل تیم ملی این کشور میایستد.
یادگار زمان منصوریان!
تیم ملی ایران سابقه پیروزی روسیه در دیدارهای دوستانه را دارد و این در سال ۲۰۱۱ و در زمانی روی داد که تیم ملی با افشین قطبی قطع همکاری کرده و از علیرضا منصوریان به عنوان سرمربی موقتیاش سود میجست و سرمربی ناکام سالهای بعد باشگاه استقلال در همان تک مسابقهای که تیم ملی را هدایت کرد، این تیم را به پیروزی یک بر صفر برابر روسها رساند. آن دیدار نه در خاک ما یا روسها بلکه در زمین بیطرف امارات صورت پذیرفت اما مسابقه فردا در کازان هم ملیپوشان ما را با شرایط و ویژگیهای اقلیمی و فنی کشور محل برگزاری جام جهانی بعدی آشنا میکند و هم عیار واقعی تیم ملی را مشخص میسازد. بازی واقعی و وسعت عمل تیم ملی نه در دیدار برابر امثال سوریه و چین و توگو بلکه در ستیز با رقبای قابل توجه و ولو درجه دوم جهانی چهره مینمایاند. مثل دو مسابقه متوالیمان برابر شیلی و سوئد در نوروز ۱۳۹۴ و دیدار فردا شب برابر روسها.
تیمی که کم نمیآورد
با این همه به نظر میرسد شکل و فرم بازی تیم ملی به همت کارلوس کیروش به درجه و حدی رسیده باشد که حتی برای مسابقه با رقبای سختتر از تیمهای فوق کم نیاورد. درست است که ما در استکهلم ۳ بر یک به سوئد مجهز به زلاتان ابراهیموویچ معروف باختیم اما چند روز پیش از آن شیلی را در خاک اتریش با نتیجه ۲ بر صفر شکست دادیم که فقط ۳ ماه بعد از آن جام ملتهای آمریکای جنوبی را فتح کرد و فوتبال ملی ایران در سالهای غیر کیروشی خود امثال اوکراین را هم مغلوب کرده است که دست کمی از روسیه ندارد و حالا که سلاح نظمپذیری کیروش و خصلتهای دفاعی کارآمد ضمیمه آن شده است، حتی برای فتح جایگاههای بالاتر از آن نیز مشتاق و آماده است.
یک کار تازه
کیروش و به واقع جامعه فوتبال ایران هدف اصلی شرکت در مرحله پایانی جام جهانی روسیه را صعود از گروه مربوطه تعیین کردهاند و همگان معترفند شرکت صرف و مجدد در مرحله گروهی و حذف در همین مرحله و بالا نرفتن و عدم راهیابی به دور حذفی دیگر تازگی و جذابیتی را ایجاد نمیکند و اینک زمان فراتر رفتن از چنان دستاوردهایی است. بازی فردا با روسیه اگر شروع کننده این روند و بسط دهنده این فرآیند از درون یک بازی دوستانه به فضای دیدارهای رسمی جام جهانی نباشد، نشانگر همه داشتهها و نداشتههای ما در این ارتباط خواهد بود و بیش از آن کارگشا است که برخی تصور میکنند.
بهترین مقدمات
روسها که پس از قطع همکاری با فابیو کاپلوی معروف و ایتالیایی به مربیان بومی روی آوردهاند و اینک با «چرچسوف» کار میکنند، در دهه ۱۹۶۰ و نیمه اول دهه ۱۹۷۰ طلاییترین دوران خود را سپری کردند و تیمی که تیم ملی اتحاد جماهیر شوروی نامیده میشد، ابتدا جام ملتهای اروپای ۱۹۶۰ را فتح کرد و سپس در جام جهانی ۱۹۹۶ لندن تا بازی ردهبندی پیش تاخت و با الگو و پرسنل جوانتر شده خود در پیکارهای «یورو ۱۹۷۲» در خاک بلژیک نیز بر سکوی دوم ایستاد. دیگر نه خبری از لویاشین افسانهای درون دروازه روسیه است و نه زهوروف و بلانوف هستند که در جام جهانی ۱۹۸۶ خوش درخشیدند. نسل فعلی فوتبال روسها نسل متوسط اما با استعدادی است که هرگز از تمام تواناییهایش بهره گرفته نشده و چنین تیمی سهشنبه مقابل مربی میایستد که در سرکوب حملات رقبا و استفاده سریع از تک فرصتهای تهاجمی استاد است. برای انتظار کشیدن یک دیدار پرماجرا، چنین خصلتهایی بهترین وسایل و مقدمات به نظر میرسد.
ارسال نظر