آخرین اپیزود فصل تلخ فوتبال؛ مردی که یاغی نبود
فرانچسکو توتی، امشب بعد از برد ۳ - ۲ تیمش در آخرین بازی فصل سریآ از رم خداحافظی کرد و به دوران حضورش در این تیم پایان داد.
شاید برایتان سوال باشد که چرا امپراطوریهای بزرگ همیشه علاوه بر اینکه قدرت دارند، میتوانند همه را نیز زیر سلطه خودشان قرار دهند. طبیعی است، چون آنها بلدند به هر قیمتی شده کاری که دلشان میخواهد را انجام دهند. توتی هم امپراطور بود. مثل همه امپراطورها برای جنگیدن هیچ نیازی نداشت، جز اینکه اسمش به زبان آورده شود. چشمهای زیبایی داشت، اما هیچکس زیبایی نمیدید. این ترس و عطش کشتن بود که روی مردمک چشمهایش دیده میشد. البته اگر تاریخ شهر رم را بخوانید، از رمولوس آگوستوس به عنوان آخرین امپراطور یاد شده است. ولی تاریخ که همیشه همه چیز را نمیگوید. میگویند تاریخ رم با یک افسانه شروع شده. شاید آن زمان فرانچسکوی داستان ما اصلا وجود خارجی نداشته، اما امروز توتی تبدیل به همان افسانهای شده که مردم شهرش ندیدند و به آن ایماد دارند. حالا شاید فرق امپراطوری توتی و سایر امپراطوریها آشکار شده باشد. او یک بت بود. اول اینکه شما میتوانید امپراطوری را پیدا کنید که کسی از آن بدش نیاید - به جز لاتزیوییها که در این زمینه عقل ندارند، - معلوم است که پیدا نمیکنید. دوم اینکه توتی برای امپراطور شدن و تحت سلطه قرار دادن وسط زمینهای فوتبال به هر قیمتی هر کاری نکرد. نه که بلد نبود. اتفاقا هم کشتن و هم دفن کردن را بلد بود - خوشحالیاش مقابل هواداران لاتزیو را به یاد بیاورید -، ولی زیاد این رفتارها را تکرار نکرد تا همیشه توتی بماند. اگر میخواست مثل همتیمیهایش در رم - مشخصا ناینگولان - یاغی باشد، اجازه نمیداد فردی مثل اسپالتی دست روی بزرگترین نقطه ضعف زندگیاش - بازی نکردن برای رم - بگذارد. فرانچسکو رو به پایان رسیده، اما فقط از این پس در زمین و در حال دویدن دیده نمیشود. حقیقت شخصیتی که او در ذهن فوتبالیها ایجاد کرده، چیزی فراتر از اینهاست. گلادیاتور شماره ۱۰ فوتبال مستطیل سبز را ترک خواهد کرد، اما رویاها و خاطرات ما را هرگز.
نظر کاربران
پادشاه رم تعبیری بسیار زیبا در خور شخصیت فرانچسکو توتی