جیجی بوفون؛ شمایل یک قهرمان ابدی
بوفون و قواعد بزرگی او، برای فوتبالهای پیرامونی مثل فوتبال ما الگویی کامل است.
فرهنگستان فوتبال - سیامک رحمانی:
یک- «من آدم فراموشکاری نیستم و یادم نمیرود که کی بودم و الان کی هستم. من هر چه دارم از یووه دارم. همه این افتخارات را از یووه دارم و از این بابت از باشگاه متشکرم»
اینها حرفهای جان لوییجی بوفون است. در همان روزهایی که اعلام شد یووه به سری B سقوط کرده است. روزهای سیاهی که حتی یادآوریاش دردناک است. هواداران بهتزده، تیم محبوبشان را نظاره میکردند و منتظر بودند ستارهها یکی یکی از سر شاخه بپرند؛ اما در آن روزها، لبخند یکی مثل جیجی بوفون، امیدها را زنده نگه میداشت. ماندن در تیم و یک فصل بازیکردن در دسته پایینتر، چالشی نیست که یک ستاره ملیپوش از آن استقبال کند. پس شاید تفاوت اسطورهها و معمولیها، در چنین بحرانهایی است که مشخص میشود. اگرنه، دروازهبانانی که مثل بوفون استمرار داشتهاند کم نبودهاند. واکنشهای قابگرفتنیاش در مقابل مهاجمان و پنالتیهای تاریخی که مهار کرده؛ در لباس آتزوری یا بیانکونری. فوتبال جهان در دو دهه اخیر، دروازهبان بزرگ کم نداشته است. اما فقط یک نفر میتوانست به جایی برسد که جیجی بوفون امروز رسیده؛ خودش. انگار ٢٨ ژانویه ١٩٧٨ که در کارارا متولد شد، در ناصیهاش نوشته بودند که او باید جای دینو زوف افسانهای را بگیرد. زوف بزرگ که آن روزها بت ایتالیاییها بود؛ منجی تمامنشدنی تیم ملی و یوونتوس. لابد در همان ژانویه مقدس که زوف درون دروازه داشت جامی دیگر را برای راهراهها میآورد، روح یک اسطوره در کالبد جیجی کوچک حلول کرد. در فصلی که یوونتوس با ترکیب حیرتانگیزی از کابرینی و جنتیله و شیرهآ، در کنار رومئو بنتی و مارکو تاردلی و روبرتو بتهگا، کم و بیش همان تیم ملی ایتالیا بود؛ با همان صلابت و همان جذابیت. در آن سال بود که بخشی از تاریخ، تیم فریادزدن را آغاز کرد؛ روی سکوها نه، در آغوش مادر. بیست و سه سال بعد، تقدیر او را به تالار افتخارات تقدیم کرد. پیراهن یوونتوس را پوشید و دیگر درنیاورد. شانزده سال ایستادن درون دروازه تیم محبوب و پشت پازدن به همه پیشنهادات وسوسهانگیز، بیگمان یکی از همان ترفندهایی است که ستارهها باید بیاموزند تا شاید افسانه شوند؛ وفاداری در لغزندهترین جای ممکن. شبیه سمفونی گوشنوازی که چند روز پیش با خداحافظی توتی از میدان، به اوج رسید.
فوتبال، دروازهبانان فوقالعاده بسیاری به خود دیده است. هرچند که به گمان بسیاری، بوفون میتواند پیراهن شماره یک تاریخ را برای خود بردارد. اما اسطورگی او را نه فقط سیوهای باورنکردنی و ریاکشنهای مافوقانسانی، که پایبندی و تعهد حرفهایاش تثبیت کرده. افسانهای که روز شنبه ١٣ خرداد میتواند دلپذیرترین نقطه پایان را داشته باشد.؛ رسیدن به جام لیگ قهرمانان اروپا و گرفتن پاداش سالها مرارت و درخشش. این را بیش از همه هواداران یووه و بوفون میفهمند که جام برای او چه مفهمومی دارد. او دو بار لبهایش را برای بوسیدن جام جلو برده، اما جام را ربودهاند. این اتفاق برای بار سوم نباید بیفتد. ممکن است او دیگر چنین فرصتی را پیدا نکند و جای این جام برای همیشه در کارنامهاش خالی بماند. برای بوفون این فرصتی دیگر هم هست. این که شاید با گرفتن جام، کلیشه برتری مطلق مسی و رونالدو را بشکند. او در سالهای گذشته هم شایستگی کمی نداشته. اما توپهای طلا به شکل طبیعی از دروازهبانان دوری میکنند. هیأتهای ژوری، مهاجم و هافبک دوست دارند و یک مدافع یا دروازهبان باید معجزهای نشان بدهند تا نظرها را جلب کنند. قهرمانی در کاردیف میتواند همین معجزه باشد. مجابکردن هواداران فوتبال به این که حالا نوبت جیجی بوفون است. دستان نجاتبخشی که همیشه در تب جام اروپا و توپ طلا سوخته است.
دو- بوفون و قواعد بزرگی او، برای فوتبالهای پیرامونی مثل فوتبال ما الگویی کامل است. اتفاقی که افتاده و البته کاملاً در تناسب با فراز و نشیب و معیارهای اجتماعی است، بیپرنسیبشدن فوتبالیست ایرانی است. این که درکی از مفهوم پیراهن باشگاهی وجود ندارد و شعارهایی که درباره عشق به باشگاه و پیراهن داده میشود، همه مابهازایی دارند که روی کاغذ نوشته میشوند. اعداد و ارقامی که برحسب بزرگی بازیکن و همیشه بیش از آن، کم و زیاد میشوند. نتیجه این فوتبال تجاری و نگاه منفعتطلبانه به آن باعث شده که باشگاهها و به دنبال آن فوتبال ما، از اسطورههای باشگاهی خالی شود. آخرین نامهای سمبلیک برای ما همچنان پروین و حجازیاند که همچون پرچمی در کنار نام باشگاه برافراشته میمانند. اما چند نام دیگر، چند ستاره بزرگ دیگر را میشود اسم برد که در سالهای اخیر پای تیم و باشگاه خود مانده باشند و با اولین پیشنهاد شیطانی، راه بازیکن را کج نکرده باشند. ابراهیم صادقی و رجبزاده نمونههای شاخصی از بازیکنان وفادارند؛ بازیکنانی که البته ستارههایی در سطح ملی و در باشگاههای پرطرفدار نبودهاند تا تبدیل به سنگ محک شوند؛
پایینتر از تراز چهرههایی چون حمید علیدوستی و سید مهدی ابطحی. بقیه بازیکنان ما، قریب به اتفاقشان ترجیح دادهاند در تیمهای مختلف بچرخند و به دنبال کسب درآمد باشند تا این که زیر بیرق یک باشگاه بمانند و ابدی شوند. بگذریم که باشگاهها هم قدر سرمایههایشان را نمیدانند و بازیکنان محبوب و شاخصشان را بهراحتی از دست دادهاند تا این پروسه معیوب شکل بگیرد.
حالا بوفون میتواند تلنگر دیگری باشد در اهمیت تعلق خاطر به پیراهن و هواداران. یادآوری این که هویت یک اسطوره، در طول سالهای طولانی شکل میگیرد و ایثار میخواهد. اگرنه، محبوبههای یکشبه فراوانند و ظرفیت قلبها اندک.
پ
نظر کاربران
بوفون دوست داشتنی ترین فوتبالیست تاریخ بشریت!