سپیدرود بیپول و با کلی مشکل، چگونه صعود کرد
صعود و سقوط تیمها در فوتبال، حادثهای غیرمترقبه نیست. حتی در بالاترین لیگهای جهان نیز ناکامی و کامیابی تیمهای بزرگ و کوچک رقم میخورد و یک زمان به دلیلی خاص «یوونتوس» هم به لیگ پایینتر در سری آ میرود و سالها بعد «لسترسیتی» در لیگ برتر قهرمان میشود و از غولهای فوتبال اروپا پیش میافتد.
تیمی که به همت یک عاشق (زندهیاد غلامرضا صومی) در اواخر دهه چهل هجری خورشیدی از مالک باشگاه سلامت بخش رشت که یک زورخانه در سبزهمیدان بود، اجازه تشکیل تیم فوتبالی به همین نام (سلامت بخش) را گرفت و رنگ قرمز را در مقابل تیم تاج رشت آن زمان که از حمایتهایی خاص برخوردار بود، انتخاب کرد و بعد که میخواست تیم خود را در مسابقات دسته دوم جام تخت جمشید شرکت دهد، در شهریور ۱۳۵۳ موفق به دریافت مجوز تاسیس باشگاه سپیدرود شد و در طول چند دهه این تیم قرمزپوش که به خاطر قرابت با پرسپولیس و انتخاب رنگ قرمز و البته تقابل با تاج آبیپوش به یکی از دو قدرت اصلی فوتبال شمال ایران در کنار ملوان انزلی تبدیل گشت، فراز و نشیبهای بسیاری داشت و پرسشهایی فراوان ایجاد کرد. از جمله اینکه آیا فقط رنگ پیراهن، عامل محبوبیت سپیدرود شد؟ چرا در دو سال ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ به دسته اول جام تخت جمشید راه نیافت؟ چرا به جز یک بار در سال ۱۳۷۱ که با استفاده از سهمیه استقلال رشت و به لطف نایب قهرمانی لیگ گیلان در بالاترین لیگ فوتبال ایران شرکت کرد و البته توفیقی به دست نیاورد و به همین دلیل میان مالک و مدیرش اختلاف پیش آمد و به انشقاق و جدایی کشیده شد، به چه دلیل سپیدرود خودش هیچ گاه سهمیه حضور در مسابقات لیگ را به دست نیاورد و به رغم این طرفدارانش ۴۳ سال (یعنی از تاسیس باشگاه سپیدرود تا کنون) و حتی زودتر از آن، پای تیم قرمزپوش رشتی ماندند و عشق خویش را ترک نکردند؟
حتما به این سوالها باید پاسخ داد و جواب انبوهی از پرسشهای دیگر را نیز نوشت. اما چرا پس از چند دهه، سپیدرود درست در سختترین دوران زندگیاش و در اوج مشکلات مالی و دعواهای مالکیتی، در دو سال از مسابقات دسته دوم به لیگ یک کشور آمد و بلافاصله از این رقابتها هم صعود کرد؟
سه عامل موفقیت
سه عامل مهم مربیان، بازیکنان و تماشاگران را باید در موفقیت بزرگ قرمزپوشان موثر و تعیینکننده دانست و به بحث و تحلیل در مورد هر کدام پرداخت. تردیدی نیست که از زمان سلامتبخش که خود غلامرضا صومی سرمربی تیم نیز بود و بعد با سپیدرود قدم به پیکار با حریفان گذاشت، مربیان بسیاری برای تیم محبوب رشتیها زحمت کشیدند و باید به آنان «خسته نباشید» گفت.
اما علی نظرمحمدی در این دو فصل اقداماتی انجام داد که برگی زرین در تاریخ سپیدرود رقم خورد و اولین حضور در بالاترین لیگ فوتبال ایران با گرفتن سهمیه مستقیم و صعود مقتدرانه تحقق پیدا کرد.
نه ترس و نه تردید
تیمهایی که با مشکل مالی مواجه هستند، در خیلی از مربیان ایجاد ترس و تردید و انفعال میکنند ولی نظرمحمدی نترسید و «ریسک» کار با یک تیم را که به دسته سوم کشور رفته و سهمیه یک تیم دسته دومی در شرق گیلان را خریده و دشواریهایش یکی، دو تا نبود، پذیرفت. سپیدرود با او در مسیر موفقیت به پیش رفت و اگرچه در مقطعی از زمان فرشاد پیوس جانشین وی شد و البته زحمت کشید، اما آن تیم و اسکلت اصلیاش را نظرمحمدی ساخته بود که به لیگ یک کشور صعود کرد.
عدم واکنش به سخنان مخالفان
در بهار 95 نام چند مربی بومی و به ویژه غیربومی برای هدایت سپیدرود دسته اولی بر سر زبانها افتاد که به دلیل مشکل مالی و بدهکاری فصل قبل، سرمربیگری تیم قرمزپوش را نپذیرفتند ولی نظرمحمدی که «بلندپروازی» یکی از ویژگیهای او است، قبول کرد که به سپیدرود برگردد و تمرینات را برای شرکت در مسابقات سنگین و فشرده 34 هفتهای آغاز کند. او با مخالفتهای جدی از سوی برخی همکارانش و حتی گروهی از طرفداران سپیدرود مواجه شد. اما واکنشی منطقی و بهنگام داشت و پاسخ مخالفان را به تندی نداد و انرژی و توان خود را مصروف و معطوف به انجام تمرینات فشردهتر و ارتقای سطح آمادگی بازیکنان کرد.
استارت برای صعود
وقتی رقابتهای لیگ یک کشور آغاز شد و سپیدرود چند نتیجه خوب گرفت و از شدت مخالفتها کاسته شد، طرفداران سپیدرود به حفظ تیم در دسته اول ایران راضی بودند ولی نظرمحمدی گفت که «تیم» را برای صعود بسته و به روند موفقیتهایش ادامه داده و در بالای جدول خواهد ماند. عدهای امکان انجام این کار را بسیار دشوار و حتی غیرممکن میدانستند و نظرمحمدی بر ایده و گفته خود پای فشرد و سپیدرود را همیشه آن بالا نگه داشت.
بدنسازی خوب و جذب بهترین بازیکنان
پیکار با تیمهایی پولدار و با امکانات و بهرهمند از مربیان باتجربه، آن هم در ۳۴ هفته خیلی مشکل بود اما نظرمحمدی با انجام دو کار بسیار مهم، تداوم موفقیت را برای سپیدرود میسر ساخت. او یک «تیم خوب» بست و بهترین بازیکنان گیلانی را حتی برخی که به نظر میرسید دوران فوتبالشان خاتمه یافته، در یک ترکیب هماهنگ و متحد، به مجموعهای کمنظیر و قدرتمند تبدیل کرد. نظرمحمدی در «بدنسازی» بازیکنان نیز توفیق حداکثری را به دست آرود. در طول فصل شاید سه الی چهار بازیکن سپیدرود دچار مصدومیت شدید شدند که زمان دوری آنان از میدان نیز چندان طولانی نبود. در نتیجه نظرمحمدی حدود ۲۰ بازیکن آماده در داخل میدان و روی نیمکت داشت که از یک طرف رقابت برای قرار گرفتن در ترکیب اصلی را شدت بخشید و از طرف دیگر در مقابل حریفان مختلف، از شیوههای و روشها و تاکتیکهای متفاوت استفاده کرد.
افزایش احساس مسوولیت بازیکنان
مربیان فوتبال حق دارند پول خود را از تیمهایشان بگیرند. البته در فوتبال خاص ایران (به معنای منفیاش) خیلی از مربیان و بازیکنان به پول و حق خویش نمیرسند و فدراسیون فوتبال نیز هر سال قول میدهد و از عمل به «قانونگرایی» خبری نیست. به همین دلیل برخی از مربیان با «بیپولی» میسازند و به کارشان ادامه میدهند ولی نظرمحمدی یک قدم فراتر از دیگران برداشت. او نه فقط پولی نگرفت، بلکه در اوج مشکلات مالی بازیکنان در یک تیم بدون مالک و مسوول، از رفاقت و دوستی خود با «برخی افراد» استفاده کرد و اگرچه نه خیلی زیاد، اما به هر حال رقمهایی را به بازیکنان سپیدرود رساند تا آنان با مشاهده تلاش سرمربی تیم برای تسکین دردهایشان، احساس مسوولیت مضاعف کنند و در میدان مسابقه دو برابر و چند برابر بجنگند.
تیم را باید از عقب زمین بست
حدود پانزده سال قبل یک مربی بسیار محبوب فوتبال ایران که رفاقت و دوستی صمیمانهای با هم داشتیم، به من گفت که شکست (۴ بر ۳) را به نتیجه تساوی بدون گل ترجیح میدهد زیرا انجام فوتبال تهاجمی، زیبا و تماشاگرپسند را اولویت اصلی کار هر مربی میداند.
آن مربی جنتلمن شاید به دلیل همین دیدگاه خود به رغم اینکه بازیکن بزرگی در ایران و آسیا بود، در عرصه مربیگری به توفیق قابل انتظار نرسید. پس از گذشت حدود 15 سال، گزاره مربی محبوب آن سالها و رفیق صمیمی من، طرفداران زیادی ندارد. «برخی ژوزه مورینیو» را ابداعگر شیوهای متفاوت میدانند که مبتنی بر کسب نتیجه حتی با استفاده از هشت بازیکن با خصوصیات تدافعی است. اگر کاربرد این شیوه در فوتبال روز دنیا طرفداران و مخالفانی دارد اما ارجحیت خود برای حصول موفقیت در فوتبال ایران را نشان داده است.
موافقان چنین روش و ایدهای، تیمهای خود را از عقب زمین میبندند و در وهله نخست دروازهبانی چالاک، مدافعانی سرسخت و هافبکهایی دونده و البته اغلب باتجربه جذب میکنند و برای خط جلو به سراغ بازیکنان سرعتی میروند که در حداقل زمان ممکن به دروازه حریفان رسیده و ضربه آخر را بزنند.
«کارلوس کیروش» الگوی اینگونه از مربیان در فوتبال ایران است که در انتخابی جام جهانی نه فقط شکستی ندارد، بلکه در هفت بازی حتی یک گل نخورده است. علی نظرمحمدی مثل مهدی تارتار به همین شکل تیم خود را بست. با این تفاوت بزرگ که تیم پارس جنوبی جم یک حامی مالی قوی چندین میلیاردی داشت و سپیدرود صورتش را با سیلی سرخ میکرد و البته نظرمحمدی گاه از این و آن مبالغی میگرفت تا لااقل پاداش برخی پیروزیها را به بازیکنان بدهد. عدم تغییر در دروازه سپیدرود و دست نزدن به ساختار محکم و هماهنگ خط دفاع به جز معدود مواقعی که مشکل مصدومیت پیش میآمد و استفاده از هافبکهای درگیر شونده و مهاجمان تکنیکی و سرعتی و فقط یک باتجربه و سرزن، استراتژی «اول نباید گل خورد و بعد گل زد» نظرمحمدی بود که در میدان مسابقهها جواب داد و سپیدرود که در طول فصل همیشه بالانشین بود، سرانجام با اقتدار و شایستگی صعود کرد.
دو ضلع دیگر مثلث موفق
نظرمحمدی با این ویژگیها، تدابیر و برنامهها بدون تردید «مربی برتر» رقابتهای دسته اول کشور بود که همکارانی توانمند (جوان و باتجربه) نیز داشت و از مشورتهای آنان استفاده میکرد. سپیدرود اما برای موفقیت بزرگ خود دو ضلع دیگر تاثیرگذار این مثلث (بازیکنان و تماشاگران) را نیز لحاظ میکند که در بحثهای بعدی باید به آنها پرداخت و سوالات زیادی هم پاسخ داد.
نظر کاربران
وسط فصل پول هتل نداشتیم اسممونم جایی نمیومد .با اینکه 20 هفته صدرنشین بودیم هیچکس مارو مدعی صعود نمیدونست اما حالا که با غیرت بازیکنا و هوادارا اومدیم بالا همه تحلیل گر شدن!