با سیدمهدی رحمتی، از دیروز تا امروز
از روزهایی که سیدمهدی رحمتی آموخت چه فنون و مهارتهایی را ضمیمه کارش کند تا او را بهترین دروازهبان ایران بنامند، مدت مدیدی میگذرد.
ایران ورزشی: از روزهایی که سیدمهدی رحمتی آموخت چه فنون و مهارتهایی را ضمیمه کارش کند تا او را بهترین دروازهبان ایران بنامند، مدت مدیدی میگذرد. او رنج سالها نشستن پشت خط تیم ملی به بهای فیکس ماندن ابراهیم میرزاپور را که از قضا رجحان آشکاری بر او نداشت تحمل کرد و دم نزد و «حاشیه»ای نساخت و با درخشش در فجرسپاسی شیراز به همگان پیغام داد که در عصر پس از احمدرضا عابدزاده میتوانند روی او حسابی ویژه را باز کنند. «استقلال» که این مساله را زودتر و بهتر از دیگران دید و وی را جذب و به مرد اول دروازهبانهای خود بدل کرد، بیش از هر تیمی بهرههای این امر را دید زیرا سنگربانی را در جمع نفراتش قرار داد که فقط به وجوه فنی میاندیشید و میخواست بهترین باشد.
برخی ناملایمات و اتفاقات منفی، ماهها و سالهای نخست حضور او را در جمع آبیها با این باور غلط همراه ساخت که شاید وی برترین دروازهبان ایران نباشد و از آن دست بودند اشتباهی که وی در یکی از شهرآوردهای پر سر و صدای تهران مقابل پرسپولیس مرتکب شد اما گذشت زمان نشان داد این جوان بلند قد خوش استیل، پرانعطاف و خوشفکر صاحب همه خصلتهایی است که برای تبدیل شدن به یک سنگربان برجسته به آن نیاز است.
شاید اگر سیاستمداریهای ویژه رحمتی و شرطگذاریاش برای ادامه حضور در تیم ملی در دوره سرمربیگری هر فرد دیگری به جز کیروش صورت میپذیرفت او هرگز حذف نمیشد و صد بار ناز وی را میکشیدند اما او با بد کسی طرف شده بود. با کیروشی که حتی از در افتادن با «روی کین» آتشین مزاج در دوران ۶ سال و نیمه کمک مربیگریاش در منچستریونایتد ابایی نداشت و طوری با کریس رونالدو و همتاهایش در اردوی تیم ملی پرتغال طرف میشد که انگار با مشتی آماتور بینام و نشان مواجه است. از یاد نبردهایم کتاب خاطرات الکس فرگوسن افسانهای را که نوشته است وقتی اطوارهای غریب رونالدو را در اولدترافورد دید کنترل او و نانی دیگر بازیکن پرتغالی وقت شیاطین سرخ را به کیروش سپرد و استدلالش در این زمینه این بود که او به عنوان یک پرتغالی بهتر زبان این «زباننفهمها» را میفهمد!
وی در اوج قدرتش و در حالی که میتوانست به مدت حداقل سه، چهار سال دیگر دروازهبان اول ایران باشد و در جام جهانی ۲۰۱۴ از آخرین سنگر کشورمان دفاع کند، مجبور شد دور از اردوی ملی بنشیند و نمایشهای جانشینانی را ببیند که هر چند بسیار تلاشگر و شایسته بودهاند و هستند اما «سیدمهدی رحمتی» و در اندازههای او نبودهاند. حرص ناشی از هدر دادن بهترین فرصتهای زندگیاش به آرامی رحمتی را به سوی موارد غیر فنی بیش از پیش سوق داد و جدایی تک فصلی او از استقلال و حضور توأم با ناکامیاش در پیکان و سپس بازگشت او به جمع آبیها وی را در شرایطی به تیم اصلی و موردنظرش برگرداند که وی دیگر فقط به دروازهبانی نمیاندیشید و اظهارنظر درباره مسائل کلیتری مانند ارنج تیم و نکات مدیریتی را هم به سلسله وظایف غیررسمیاش اضافه کرده بود.
برای بازگشت او به تیم ملی لااقل با احتساب عقاید کیروش - که رفتنی نیست- بسیار دیر شده است اما برای اینکه رحمتی یک بار دیگر تا حد زیادی شبیه به همان سیدمهدی شود که میشناسیم، او باید با تغییر رویه کلی نسبت به عملکردش در فصول اخیر فقط یک دروازهبان باشد و به هیچ چیز دیگری نیاندیشد و حتی اگر فراتر از این را خواستند، نپذیرد و فقط یک «کاپیتان حاضر در میدان» باشد. همان دروازهبانی که وقتی در روز اوجش ظاهر شود، هنوز هم گل زدن به او از سختترین کارها در فوتبال ما خواهد بود.
ارسال نظر