هرگز مسی را عصبانی نکنید
چند ماه پیش با تیری آنری مصاحبه میکردم و بحث به لیونل مسی کشیده شد. او هم مثل خیلی از ما موقع تماشای بازی همتیمی سابق نفسش بند میآید.
نسبت جلسات تمرین به بازی حدود پنج به یک است و اگر مسی حدود 600 بازی انجام داده باشد نزدیک به 3000 جلسه تمرین داشته. زمانی کافی برای اینکه خسته و کسل شوی، یا اینکه به خودت بگویی برای موفقیت بس است.
اما آنطور که آنری میگفت، این درباره مسی صدق نمیکند. کافی بود در تمرین کسی که داوری میکرد یک خطا نمیگرفت یا یک آفساید بد اعلام میکرد. مسی عصبانی میشد و واکنشش به این بی عدالتی پس گرفتن توپ، دریبل زدن چند نفر و گل زدن است. آنقدر این کار را میکند تا آرام شود.
رسانهها و مردم از این چیزها بی خبرند اما بازیکنان نه. صدها و شاید هزاران بار این اتفاقات را میبینند. وقتی غبار باخت رئال مادرید در ال کلاسیکو فرو بنشیند، مارسلو متوجه میشود.
فوتبال یک ورزش پربرخورد است و بازیکن برزیلی اگر میدانست با زدن آرنج به صورت مسی چه بلایی سر خودش و تیمش میآید، هرگز این کار را نمیکرد. البته نمیخواهم مارسلو را مجرم جلوه دهم و مطمئنا تیم داوری این صحنه را ندید نه اینکه آن را نادیده بگیرد. بعد از آن نوبت بروس بنر شد، مسی آمد با عصبانیت و میخواست غرامت بگیرد.
از شما میپرسم. آیا وقتی روی زمین افتاده بود و از دهانش خون میآمد یا باند استریل را روی زخم میفشرد، به کسی بی احترامی کرد؟ داور، کمک داور یا اینکه تلاش کرد به مارسلو لگد بزند؟ ابدا.
وقتی سرخیو راموس آن ضربه به سبک بروس لی را به مسی زد که میتوانست یک مصدومیت واقعا جدی را به زانو یا قوزک نابغه ادوار بارسا وارد کند، آیا مسی در برابر کسی که قبلا هم سابقه اخراج دقیقا به همین دلیل را داشت، عصبانی شد؟ آیا به سمت داور رفت و فریاد زد: «آخر چند بار؟ » یا «مگر کورید؟ » یا «شما طرفدار آنها هستید؟ » نه فقط عصبانیتش را ذخیره کرد تا به موقع از آن استفاده کند.
اولین مصاحبه من با مسی در تابستان 2006 بود. به من گفت اگر دقایق اول بازی لگد بخورد خیلی اذیت میشود اما به خودش میگوید: «من درگیر بازی هستم و همه چیزی که میخواهم این است که با بازی خوب خودم آنها را مجازات کنم.»
یکشنبه شب همینطور شد و گل بعد از آرنج مارسلو فوقالعاده بود؛ یکی از گلهایی که در کارنامه ال کلاسیکوی او میماند. دنی کارواخال فوتبالیست خوبی است، شاید بهترین دفاع راست حال حاضر جهان اما وقتی مسی او را بازی داد و کارواخال جای خالی را زد، از ذهن فراموش نمیشود.
درباره راموس هم همینطور. او خودش یک جادوگر است با آن گلهای دقیقه آخری که زده و حالا از همان جا مسی به رئال ضربه زده. این دو شبیه هم هستند با این تفاوت که لحظه بروس بنر، راموس دلیل خاصی ندارد، گاهی خون به مغز به اندازه کافی نمیرسد و بعد یک کارت خوشرنگ از جیب داور در میآید. فکر میکنم تا حالا 22 تا بوده شاید هم بیشتر.
رئال مادرید میخواست این بازی اوج دوران مربیگری زین الدین زیدان باشد. تقصیر او نبود کاری که راموس کرد یا اینکه کاسمیرو برای دومین بازی متوالی با خوششانسی از اخراج گریخت.
خامس به بازی آمد اما وقتی رئال گل تساوی را زد، بی دلیل جانب احتیاط را رها کرد و توفان بارسلونا مادرید را در نوردید. بعد از اخراج راموس، رئال با سه مدافع بازی میکرد، 3-3-3 اما از سه مدافع تیم دو تا مارسلو و کارواخال هستند که موقع زدن گل خامس، در بال چپ و راست بازی میکنند. تنها ناچو باقی میماند. زیدان میتوانست کسی را بیاورد که کمی اوضاع را کنترل کند، لوکاس، آلوارو موراتا یا ایسکو و این بازی برای او جاودانه میشد.
اما وقتی سرخی روبرتو آن کورس طولانی و هوشمندانه را آغاز کرد، نمیدانم کاسمیرو کجا بود. او روی نیمکت بود چون زیدان به خاطر اخراج نشدن او را تعویض کرد. وقتی اوورلپ بارسلونا در محوطه جریمه به مسی رسید، اگر راموس بود، آن را بلوکه میکرد. شاید هم میتوانست قبلتر جلوی پاس روبرتو را بگیرد...
ما نمیدانیم اما این را میدانیم که او و مارسلو خواستند با قلدری، مسی را متوقف کنند اما با این کار او را از یک نابغه عاقل به یک سوپراستار ویرانگر تبدیل کردند که با زدن گل لحظات آخر پیراهنش را در سانتیاگو برنابئو درآورد و به هواداران رئال نشان داد؛ ژستی که حالا به یکی از لحظات به یادماندنی ورزش اسپانیا در یک قرن اخیر تبدیل شده.
پس این درس را به ذهن بسپارید، مسی را عصبانی نکنید. وقتی عصبانی باشد، دوستش ندارید.
نظر کاربران
متن پرفکت و عالی
عالی بود.