رازهای فرگوسن و کیروش برای خرید بازیکن
در فوتبال ایران یک شبه تصمیم میگیرند که فلان بازیکن را بخرند و بازیکن دیگری را در فهرست مازاد بگذارند. این حجم بدهی محصول همین خریدهای بداهه و بیبرنامه است که نه نگاهی پشت آن بوده و نه با دقت و ریزبینی سراغ بازیکنان رفتهاند.
چند روز پیش با یکی از دوستان مشترکمان از کارلوس کیروش صحبت کردیم؛ رفیق مشترک ما سوالی پرسیده بود از سرمربی تیم ملی که جالب است بدانید. او به سرمربی تیم ملی گفته بود: «وقتی در یونایتد دستیار فرگوسن بودی، پروسه جذب بازیکن در آن تیم بزرگ به چه شکل بود؟»
اما پاسخ کیروش به این سوال جالب است. کارلوس از ابتدای شکلگیری ماجرا توضیح میدهد: «باشگاه منچستر در تمام دنیا - بخصوص کشورهای آفریقایی استعدادیاب دارد. (کیروش از واژه «چشمهای ما» استفاده میکند). چشمهای ما در هر نقطه از دنیا اگر بازیکنی را ببینند، گزارش مکتوبی را برای باشگاه منچستر میفرستند.
این گزارشها به دست فرگوسن میرسید. چشمهای ما بر مبنای اصول و قواعد باشگاه بازیکنان را زیر نظر میگیرند. در انگلیس، منچستر شهری کارگری است و فرهنگ فوتبال در این شهر با سایر شهرها فرق میکند. در منچستر هواداران بازیکنانی را دوست دارند که فیزیکی و قوی باشند. خوب تکل بزنند و قدرت بدنی بالایی برای تنه به تنه شدن در آنها باشد.
این مدل بازیکن را در منچستر بیشتر میپسندند تا فوتبالیستهای ظریف و فانتزی.
بر همین اساس، چشمهای ما با لحاظ کردن این اولویتها، بازیکنان را میبینند و گزارش میدهند. گزارش آنها به دست فرگوسن میرسید. رییس پس از مطالعه عملکرد بازیکن، مناسب با کشور یا قاره، یکی از دستیاران را به آنجا میفرستاد تا یک بازی از بازیکن مورد نظر را با مشخصاتی که برای دستیار تعریف میکرد ببیند و دوباره گزارش را برایش بنویسد. اگر دستیار مورد نظر هم، بازیکن را تایید میکرد، دوباره فرگوسن دستور میداد تا یک بازی بیرون خانه از او را ببینند و گزارش آن را بیاورند. وقتی گزارش دستیار آماده میشد و فرگوسن آن را تایید میکرد، تمام گزارشها به دست من میرسید و حالا نوبت من بود که سفر کنم و دو بازی - یکی در خانه و یکی بیرون از خانه - را تماشا کنم و گزارش را برای رییس (فرگوسن) بنویسم.
اگر من هم تایید میکردم، حالا نوبت خود فرگوسن بود که بار سفر را ببندد و به تماشای بازیکن مورد نظر برود. همه این گزارشها تهیه و مکتوب میشد و در اختیار رییس قرار میگرفت اما سرانجام این فرگی بود که نظر نهایی را میداد. با اینکه همه ما - از چشمهای استعدادیاب تا دستیاران دوم و سوم و من - یک نفر را تایید میکردیم، اما حرف آخر را فرگوسن میزد.
سرمربی یونایتد پس از تماشای یک بازی از بازیکن مورد نظر به باشگاه برمیگشت و در بسیاری موارد میگفت: «نه، به درد یونایتد نمیخورد. تجربه به ما ثابت کرده بود که اگر فرگوسن بگوید «نه» یا «آری» حتما نظر او درست است و در بلندمدت هم ثابت میشد که او چه تصمیم درستی گرفته است.
فرگوسن یک استثنا بود و به نکات و ریزهکاریهایی توجه میکرد که شاید از دید همه ما پنهان میماند. به دلیل همین وسواس و دقتها بود که او در یونایتد 27 سال دوام آورد و جامهای مهمی برد. مهمتر از جامها، معرفی و کشف استعدادها فرگوسن در دوره کاریاش 3 یا 4 بار نسل عوض کرد و در این تغییر نسل همواره موفق بود و به ندرت پیش آمد که بازیکنی را به اشتباه جذب کند.
کریستیانو رونالدو، محصول فرگوسن است و او بود که این بازیکن را به یونایتد آورد و تبدیل به مهرهای جهانی کرد.
بازیکنان فراوانی در تمام این سالها به یونایتد آمدند و درخشیدند ولی همه آنها زیر نظر فرگوسن انتخاب شدند و تقریبا همگی این مسیر را طی کردند و چشمها دیدند، دستیاران نظر دادند و سرانجام فرگوسن آنها را تایید کرد.»
این توضیحات کیروش درخصوص جذب یک بازیکن در باشگاه بزرگی مثل یونایتد بسیار جالب و شنیدنی بود. این یعنی همه مربیان بزرگ با وسواس تمام برای تیمشان تصمیم میگیرند. کاری که کیروش در تیم ملی ایران کرده بیشباهت به نمونه منچستری نیست. کیروش هم نسل تازهای را به فوتبال ایران معرفی کرده و امروز میبینیم که ستارههای فراوانی در فوتبال اروپا در حال درخشش هستند و این اتفاقات را بیشک مردی رقم زده که تجربه و دانش فراوانی دارد اما مهمترین چیزی که کارلوس کیروش به ما هدیه داده، تجربه، تجربه و باز هم تجربه بوده که به دست آوردن آن به این راحتیها ممکن نیست.
فارغ از نقدهایی که به رفتار کیروش وارد است و در آن بحثی نیست، او یک مربی بزرگ، با تجربه و با دانش است که در ارتقای فوتبال ایران نقشی غیرقابل انکار داشته و دارد. پس سوای بحثهای رنگی و جدلهای کلامی، قدر او را بدانیم.
نظر کاربران
جواب تهمت به کی روش دادن بیانیه است و رفتار متقابل چون افراد اگاهانه تیم ملی را به حاشیه میبرند نه سهوی