امین رضاییان در حالی که در بازی برابر پیکان نیمکت نشین بود، در حرکتی پسندیده پتوی خود را به یک معلول تقدیم کرد.
خبرآنلاین: امین رضاییان در حالی که در بازی برابر پیکان نیمکت نشین بود، در حرکتی پسندیده پتوی خود را به یک معلول تقدیم کرد.
رامین رضاییان پیش از آغاز دیدار پیکان و پرسپولیس در حرکتی قابل تحسین پتوی خود را به فرد معلولی که در کنار نیمکت سرخپوشان حضور داشت، تقدیم کرد تا این فرد از سرمای شدید پایتخت در امان بماند.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
چقدر این بنده خدا داره زور میزنه همش تو چشم باشه!!!!!
یه چن تا روزنامهنگار هم دایم چسبیدن بهش یه وقت دستشویی رفتنش هم از قلم نیوفته.
مظنه روزنامهنگار چنده، الآن؟
بدون نام
چ فکروبکری دارین شماریاکاری چیه مگه کیسه هس
احمد
روزی ملانصرالدین پسرش را برداشت تا برای خرید به شهر بروند. ملا سوار خرش شد و پسر در کنار آنها به راه افتاد. وقتی به روستای اول رسیدند مردمی که نشسته بودند به همدیگر گفتند: ببینید آن مرد خجالت نمی کشد خودش سوار خر شده پسر کوچکش پیاده می رود. ملا خجالت زده شده از خر پیاده شد و پسرش را سوار خر کرد و به راه افتادند.
پس از مدتی به روستای دوم رسیدند. مردم با دیدن آنها گفتند: پیرمردی با این سن و سال پیاده و یک بچه فسقلی سوار خر است. پس احترام بزرگتر چه؟ بچه خجالت نمی کشد. ملا وقتی حرف آنها را شنید فکری کرد و دید راست می گویند .برای حل مشکل تصمیم گرفت خودش هم سوار خر شود تا حرف مردم هر دو روستا را تایید کند!
باز به راه افتادند و به روستای سوم رسیدند. مردم با دیدن آنها گفتند: وای بیچاره خر!! دو نفر سوار یک خر نحیف شده اند. چه آدمهای پستی. ملا خجالت کشید و از خر پیاده و شد و پسرش را نیز پیاده کرد و به راه افتادند.
به روستای چهارم که رسیدند همه به خنده افتادند!!! روستاییان گفتند آن دو احمق را ببین! خر دارند ولی هر دو پیاده اند. یکی گفت: خدایا به احمق ها عقل عطا بفرما!! و مردم نیز گفتند: آمین!!!
باز به راه افتادند و به روستای سوم رسیدند. مردم با دیدن آنها گفتند: وای بیچاره خر!! دو نفر سوار یک خر نحیف شده اند. چه آدمهای پستی. ملا خجالت کشید و از خر پیاده و شد و پسرش را نیز پیاده کرد و به راه افتادند.
به روستای چهارم که رسیدند همه به خنده افتادند!!! روستاییان گفتند آن دو احمق را ببین! خر دارند ولی هر دو پیاده اند. یکی گفت: خدایا به احمق ها عقل عطا بفرما!! و مردم نیز گفتند: آمین!!!
پیام داستان اینه ما مردم کلا حرف در میاریم حالا اگه دوربین نشون میداد اون بنده خدا میلرزه و رامین پتو روش کشیده هزار حرف بر عکس میزدین
محمد رحیمیان
اینقدر بدبین نباشید اصل عمل مهمه نه اسم فرد،حالا عکاس زبلی بوده عکس گرفته، دست رضائیان درد نکنه،اگه شما هم میخواهید تو این هوای سرد می توانید به همنوع خودتون به هر جوری کمک کنید.خداوند نظاره گر اعمال همه ماست.یاهو
محسن 620
دمت گرم با مرام
کاش بجای کلمه ریا کلمات زیبا بکار بگیریم فرق نمیکنه رامین تو چه تیمی بازی میکنه کاری که کرد زیبا بود ما پرسپولیسی ها میدونیم بازیکنان استقلال هم مثل سپهر حیدری با معرفت هستن آنها هم معرفت دارن چه خوبه همیشه به یکدیگر احترام بگذاریم. یا علی
نظر کاربران
آفرین به معرفت شمالی. ♥♥♡♡♥♥
اینا همشون ریاکاریه عزیزدلم
چقدر این بنده خدا داره زور میزنه همش تو چشم باشه!!!!!
یه چن تا روزنامهنگار هم دایم چسبیدن بهش یه وقت دستشویی رفتنش هم از قلم نیوفته.
مظنه روزنامهنگار چنده، الآن؟
چ فکروبکری دارین شماریاکاری چیه مگه کیسه هس
روزی ملانصرالدین پسرش را برداشت تا برای خرید به شهر بروند. ملا سوار خرش شد و پسر در کنار آنها به راه افتاد. وقتی به روستای اول رسیدند مردمی که نشسته بودند به همدیگر گفتند: ببینید آن مرد خجالت نمی کشد خودش سوار خر شده پسر کوچکش پیاده می رود. ملا خجالت زده شده از خر پیاده شد و پسرش را سوار خر کرد و به راه افتادند.
پس از مدتی به روستای دوم رسیدند. مردم با دیدن آنها گفتند: پیرمردی با این سن و سال پیاده و یک بچه فسقلی سوار خر است. پس احترام بزرگتر چه؟ بچه خجالت نمی کشد. ملا وقتی حرف آنها را شنید فکری کرد و دید راست می گویند .برای حل مشکل تصمیم گرفت خودش هم سوار خر شود تا حرف مردم هر دو روستا را تایید کند!
باز به راه افتادند و به روستای سوم رسیدند. مردم با دیدن آنها گفتند: وای بیچاره خر!! دو نفر سوار یک خر نحیف شده اند. چه آدمهای پستی. ملا خجالت کشید و از خر پیاده و شد و پسرش را نیز پیاده کرد و به راه افتادند.
به روستای چهارم که رسیدند همه به خنده افتادند!!! روستاییان گفتند آن دو احمق را ببین! خر دارند ولی هر دو پیاده اند. یکی گفت: خدایا به احمق ها عقل عطا بفرما!! و مردم نیز گفتند: آمین!!!
باز به راه افتادند و به روستای سوم رسیدند. مردم با دیدن آنها گفتند: وای بیچاره خر!! دو نفر سوار یک خر نحیف شده اند. چه آدمهای پستی. ملا خجالت کشید و از خر پیاده و شد و پسرش را نیز پیاده کرد و به راه افتادند.
به روستای چهارم که رسیدند همه به خنده افتادند!!! روستاییان گفتند آن دو احمق را ببین! خر دارند ولی هر دو پیاده اند. یکی گفت: خدایا به احمق ها عقل عطا بفرما!! و مردم نیز گفتند: آمین!!!
پیام داستان اینه ما مردم کلا حرف در میاریم حالا اگه دوربین نشون میداد اون بنده خدا میلرزه و رامین پتو روش کشیده هزار حرف بر عکس میزدین
اینقدر بدبین نباشید اصل عمل مهمه نه اسم فرد،حالا عکاس زبلی بوده عکس گرفته، دست رضائیان درد نکنه،اگه شما هم میخواهید تو این هوای سرد می توانید به همنوع خودتون به هر جوری کمک کنید.خداوند نظاره گر اعمال همه ماست.یاهو
دمت گرم با مرام
کاش بجای کلمه ریا کلمات زیبا بکار بگیریم فرق نمیکنه رامین تو چه تیمی بازی میکنه کاری که کرد زیبا بود ما پرسپولیسی ها میدونیم بازیکنان استقلال هم مثل سپهر حیدری با معرفت هستن آنها هم معرفت دارن چه خوبه همیشه به یکدیگر احترام بگذاریم. یا علی