وقتی حرف از بازی ایران- الجزایر میشود، کلی سوژه جلوی چشمها رژه میرود که بزرگترینش مربوط به بازیکن آن روزهای استقلال است.
جام نیوز: از خداحافظی محمد پنجعلی گرفته تا گلهای صمد مرفاوی اما بدون هیچ شک و تردیدی، اسمی که بیشتر از هر نام دیگری به اذهان میرسد، کسی نیست جز مجید نامجومطلق، هافبک تکنیکی دهه شصت و هفتاد که آن بازی واقعاً یک فوقستاره بود. مردی که سرمربی وقت الجزایر مدعی شد یک نفره در بازی رفت، خودش یک تیم بود.
به پنجم مهرماه رسیدهایم. روز فراموش نشدنی برای مجید نامجومطلق. این مصاحبه را از دست ندهید.
ایران- الجزایر؟
آره. عجب مسابقهای بود. یادش بهخیر. الجزایر تیم خیلی قدرتمندی بود. اغلب بازیکنانش در لیگ فرانسه بازی میکردند. رباح ماجر معروف هم آمده بود. درست است که من آن بازی خیلی خوب بودم اما انصافاً باید گفت کل تیم و مربیانش خوب بودند و آن مسابقه یکی از بهترین بازیهای تاریخ فوتبال ایران بود. در آن مسابقه محمد پنجعلی عزیز هم از بازیهای ملی خداحافظی کرد. ایشان بزرگمرد و کاپیتان ما بود. قبل از بازی به ایشان گفتم طوری بازی میکنم که برای همیشه ماندگار شود و خوشحالم که به قولم عمل کردم. آن زمان بازی خداحافظی در فوتبال مُد نبود و همه میخواستیم کاری کنیم که از یاد آقاپنجعلی نرود.
در حد فاصل جدال رفت و برگشت ایران- الجزایر شما مصدوم شدی و روزهای خوش جای خودش را به اوقات بسیار تلخی داد.
واقعاً هر وقت یاد آن بازی میافتم یا فیلمش را میبینم، حسرت این را میخورم که چه اتفاق خوبی میتوانست برایم رخ بدهد اما نداد. الجزایر و فرانسه با هم مرز دریایی دارند و نزدیک هستند. آن زمان سقف آرزوهای فوتبالیستهای ایرانی بازی در لیگ قطر بود، از جمله خود من اما به خاطر بازی رفت ایران با الجزایر، مسئولان تیم پاریسنژرمن مرا دیدند و پسندیدند. تصورش را بکن، یک بازیکن ایرانی در یکی از بهترین تیمهای اروپا. قرار بود در جریان بازی برگشت مدیران پاریسنژرمن به الجزایر بیایند و با من قرارداد ببندند اما آن مصدومیت لعنتی همه چیز را به هم زد. یک هفته بعد از بازی رفت با الجزایر، استقلال با پاس بازی داشت و روی تکل اکبر یوسفی مصدوم شدم، طوری که بیشتر از یک سال بیرون گود نشستم. برای بازی برگشت با آتل به الجزیره رفتم. آن زمان یک آقایی روحانی که خیلی هم فوتبالی بود، مترجم تیم ملی در الجزیره شده بود. او به محض دیدن من گفت: «آقامجید، در تهران چهکار کرده بودی با اینها؟ همه روزنامههای الجزایری از شما نوشتهاند.» به هر حال قسمت بود که نتوانم بروم پاریسنژرمن. اگر میرفتم، زندگیام عوض میشد.
هیچوقت پیش خودتان نگفتید که کاش در بازی استقلال- پاس نبودم تا مصدوم نمیشدم؟
باور کن حد فاصل بازی تیم ملی تا جدال استقلال - پاس چند تا اتفاق بد برایم افتاد. یک تصادف خیلی سنگین داشتم و... یک عده میگفتند مرا چشم زدهاند اما به خاطر استقلال بازی کردم و مصدوم شدم. کاش آن بازی نبودم.
اکبر یوسفی شما را مصدوم کرد! او را بخشیدهای؟
اکبرآقا دوستم است. با هم رابطه داریم و دیگر آن اتفاق را ملاک دوستی قرار نمیدهم. اتفاقاً بعضی اوقات به شوخی خطاب به او میگویم؛ اکبر، مادرم هنوز نفرینت میکند! جدا از شوخی، دلگیری از یوسفی ندارم. ما با هم رفیق هستیم و گذشته را ملاک قرار نمیدهیم.
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر