کلوپ و لیورپول؛ جادوگر آلمانی چه وردی برای تیمش میخواند؟
فوتبال یعنی گل. تماشاگرها گل میخواهند، بازیکنان در آرزوی گل زدن هستند و حتی قوانین فوتبال هم سالهاست به دنبال آسان کردن راههای گل زدن است. برای گل زدن باید موقعیت ساخت و اینجاست که باشگاهها حاضرند میلیونها دلار خرج ساقهایی کنند که آنها را به گل نزدیکتر کند.
متافوتبال: به نقل از بیبیسی، در تاریخ فوتبال میتوان از بازیسازهای زیادی نام برد که اعجوبههای دورانشان بودهاند، اما بهترین بازیساز حال حاضر جهان کیست؟
نام شماری از مطرحترین بازیکنان حال حاضر جهان را میتوان به عنوان پاسخ مقابل این سئوال گذاشت، اما جواب احتمالی یورگن کلوپ سرمربی لیورپول به این سئوال نه یک بازیکن که یک سیستم است.
سیستمی که راز موفقیت این مربی آلمانی را تا حد زیادی نشان میدهد؛ چه زمانی که در آلمان بود و "ماموریت غیرممکن" بهم ریختن بساط حکمرانی بایرن مونیخ را انجام داد و چه حالا که در لیگ برتر انگلستان، شاخ غولها را میشکند.
شاید بتوان این سیستم را با اغماض "ضد پِرِس" نامید. توضیح آن در یک جمله، تحت فشار قرار دادن حریف بلافاصله به دنبال از دست دادن توپ است، ولی این تمام داستان نیست. در اجرای این سیستم تیم خیلی سریع باید از فاز حمله وارد دفاع شود و این کار را مانند یک واحد سازمانیافته انجام دهد. تمام تیم باید برای پس گرفتن توپ هجوم بیاورد و در حالت ایدهآل بلافاصله آن را تصاحب کنند. در واقع تیم با یک تیر دو نشان میزند: هم مالکیت توپ را به دست میآورد و هم مانع از ضد حمله حریف میشود.
اما این سیستم چقدر توجیه منطقی دارد؟ در فصل ۱۳-۲۰۱۲ لیگ قهرمانان اروپا ۲۷ درصد گلها روی ضد حملات تیمها زده شد. دور بعد این آمار ۲۳ درصد بود و در فصل گذشته به ۲۰.۶ درصد کاهش پیدا کرد. این در حالی است که طبق گزارشی که اندی راکسبورو، مدیر فنی یوفا منتشر کرد، در فصل ۶-۲۰۰۵ در حدود ۴۰ درصد گل تیمها در بازیهای باز روی ضد حمله زده شد. به بیان دیگر متوسط گل زدن روی ضد حمله در یک دهه نصف شده است.
حالا در فوتبال دنیا تیمهای بزرگ خیلی خوب میدانند که رفتن از فاز حمله به دفاع درست به اندازه رفتن از دفاع به حمله اهمیت دارد و یکی از بهترین راههای رسیدن به این هدف "ضد پِرِس" است و چه کسی این کار را بهتر از همه انجام میدهد؟ یورگن کلوپ.
مهمترین مسئله در اجرای این تاکتیک، فشرده شدن سریع تیم در منطقهای است که توپ از دست رفته است، عاملی حیاتی که میتواند تبدیل به "شمشیر دو دَم" شود چون حریف هم میتواند با ارسال بلند در فضایی که به وجود آمده به شدت شما را به خطر بیاندازد.
راهکار اجرای درست این تاکتیک چیست؟ برای این کار چند "پیشنیاز" لازم است. مهمترین عامل میزان مالکیت توپ در حالت کلی و شیوه بازی تیم قبل از اجرای "ضد پِرِس" است. به محض از دست دادن توپ هم بازیکنان باید تا حد ممکن به یکدیگر نزدیک شوند و مانند یک کلیت واحد بازیکن صاحب توپ را پِرِس کنند.
درست مانند کاری که در "پاسکاری ریز" و بازی در فضای کوچک انجام میشود. یورگن کلوپ میگوید: "بهترین لحظه برای توپگیری بلافاصله بعد از زمانی است که تیم توپ را از دست داده. حریف هنوز دارد فکر میکند که توپ را کجا بفرستد. چشم بازیکن برای این که تکل بزند یا توپ را قطع کند از بازی دور مانده و ضمن این که او انرژی مضاعفی برای این کار مصرف کرده. اینها باعث آسیبپذیر شدن او میشوند."
برای اجرای این تاکتیک در عین حال بازیکنان نباید این قدر بهم نزدیک شوند که از پوشش فضا غافل بمانند. معمولا آرایش مناسب در هنگام مالکیت و آرایش مجدد در هنگام از دست دادن توپ به هم پیوسته هستند. تیم اگر شکل مناسبی نداشته باشد حریف به راحتی قادر است از فضاها و به خصوص فاصلهای که بین خطوط شما به وجود آمده استفاده کند.
حدود ۵ سال است که این شیوه مورد توجه قرار گرفته و بسیاری یورگن کلوپ و پپ گواردیولا را مربیان پیشرو در اجرای آن میدانند، اما این تمام ماجرا نیست. یکی از بهترین شیوههای پِرِس را میلان در دهه ۱۹۸۰ و زیر نظر آریگو ساکی اجرا میکرد. از نظر این مربی فاصله ایدهآل بین مهاجم نوک و چهار بازیکن خط دفاع ۲۵ متر بود، ضمن این که او میگفت وقتی که توپ در جناج چپ است، گوش راست باید در میانه زمین جا بگیرد.
پپ گواردیولا در بایرن مونیخ برای بهبود درک بازیکنان از فضا یکی از زمینهای تمرین را به مناطق مختلف تقسیم کرده بود و در بارسلونا از شیوه "یک و سه" استفاده میکرد؛ وقتی توپ لو میرود یک بازیکن به سمت توپ هجوم میبرد و سه بازیکن به سمت آن منطقه میدوند تا تمام زوایای ممکن برای پاس دادن را ببندند. البته نباید فراموش کرد که گواردیولا در اجرای تاکتیک مورد نظرش در بایرن و بارسا ابزاری داشت که کلوپ فاقد آن است.
در تاکتیک مورد علاقه این دو مربی آسانترین گزینه برای بازیکن صاحب توپ حریف در هنگام پِرِس، ارسال پاس بلند به پشت مدافعان است و اینجاست که ارزش دروازهبانانی مثل مانوئل نویر در درجه اول، و ویکتور والدس در درجه دوم، در نقش پر کردن فضای پشت مدافعان بیشتر به چشم میخورد.
کلوپ روز به روز بهتر میشود و سادهانگارانه است که فرض کنیم که او همان تاکتیک دورتموند را در چمدان گذشته و به لیورپول آورده است
یکی دیگر از نکات کلیدی اجرای این تاکتیک دست برداشتن به موقع از پِرِس برای جلوگیری از خستگی بیش از حد بازیکنان است. این کاری است که کلوپ به خوبی در دورتموند انجام میداد و در لیورپول حتی تاکتیکش را بهتر هم کرده است. هرچند سادهانگارانه است اگر فرض کنیم که او همان تاکتیک دورتموند را در چمدان گذشته و با خودش به لیورپول آورده است.
او مثل هر مربی خوب دیگری کاملتر شده است و حالا به همان اندازه که روی پِرِس حریف تأکید دارد، به مالکیت توپ هم اهمیت میدهد، کاری که استارت آن از دوران دورتموند زده شد. پاسهای سالم دورتموند با هدایت کلوپ از فصل ۱۱-۲۰۱۰ که قهرمان بوندس لیگا شد تا دو فصل بعد که به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسید از ۷۵.۱ درصد به ۸۰.۹ درصد رسید.
به بیان دیگر، کلوپ که روزگاری در مورد "تیکی تاکای" بارسلونا و پاسهای کوتاه بسیار زیاد بازیکنان گفته بود که اگر آشناییش با فوتبال با دیدن بازی این تیم بود، به جای فوتبال سراغ تنیس میرفت، در طول زمان بیشتر از بازی مستقیم روی مالکیت توپ متمرکز شد تا با ترکیبی از اینها به شیوه ایدهآل خودش برسد. مردی که در ابتدای حضورش در لیورپول قول داد تیمش با تمام وجود و شجاعانه بازی کند، با بردن تاکتیکیترین مربیان دنیا (آنتونیو کونته، کلودیو رانیری و موریسیو پوچتینو) قدرت فنیاش را هم به حریفان نشان داد.
ارسال نظر