منصوری: خواب هادی را دیدم، میخندید
محمد منصوری، هافبک چپ پا و تکنیکی سابق پرسپولیس درست مثل هادی نوروزی در ابتدای لیگ هشتم سرخپوش شد و چهار فصل با او همبازی بود.
* از وقتی هادی رفته دو بار خوابش را دیدهام. اولین بار دو سه روز بعد از فوتش بود که از آن خواب هیچ چیزی یادم نمیآید. فقط مادرم میگویم صدایت میآمد که اسم هادی را صدا میزدی. اما دو روز پیش خوابی دیدم که خیلی جالب بود و الان که یادش افتادم موهای تنم سیخ شده. جایی که بودیم مکان ورزشی نبود. یک ساختمان بود، یکی دو نفر بودند که نمیشناختمشان، من و هادی هم بودیم. عجیب است که من میدانستم هادی مرده و مدام به او میگفتم هادی تو مردی، الان اینجا چه کار میکنی؟ مدام این را تاکید میکردم و نمیدانستم چه بگویم. فقط با تعجب نگاهش میکردم اما هادی فقط میخندید و بدون اینکه جوابم را بدهد مدام با من حرف میزد و شوخی میکرد. میگفتم چرا چنین حرفی میزنی اما انگار صدایم را نمیشنید و از ته دل میخندید. خدا را شکر هادی چقدر خوشحال بود.
* برایم خیلی جالب است که در بیشتر عکسهای قدیمی که نگاه میکنم من و هادی کنار هم هستیم. در جشن قهرمانی و چند تا عکس دیگر اتفاقی کنار هادی هستم. واقعا کار خداست. من و هادی و شکوری در اردوهای خارجی کنار هم بودیم.
* اولین باری که هادی را دیدم نمیشناختمش. ورزشگاه کارگران بود. من و علیرضا محمد و چند نفر دیگر تازه آمده بودیم پرسپولیس. خیلی شلوغ بود. قرار بود بعد از ظهرش بازی تدارکاتی باشد. تماشاگران بازیکنان جدید را میشناختند اما من حمید علیعسگری و هادی را نمیشناختم. فکر میکردم برای تست آمده. با این حال همان روز از بازیاش خیلی خوشم آمد. دیدم چه بدن خوبی دارد. خوب شوت میزند و خوب میچرخد. پیش خودم گفتم چقدر خوب است. واقعا فکر کردم برای تست آمده اما رفتم طرفش و با او صحبت کردم و فهمیدم بازیکن داماش بوده و از طریق مهندس عابدینی آمده پرسپولیس. همان موقع فکرش را میکردم هادی بعدا خیلی خوب شود.
* هادی کسی بود که بدون اسم و رسم آمد پرسپولیس و با اینکه کسی نمیشناختش اما آنقدر خودش تلاش کرد که موفق شد. باور کنید در پرسپولیس اگر با اسم بزرگ وارد نشوید کارتان خیلی سخت است. هادی عقیلی بازیکن امید پرسپولیس بود، آمد با بزرگها تمرین کرد اما رفت تا جای دیگر خودش را نشان بدهد و برگردد. فرشاد احمدزاده، روزبه چشمی و خیلیهای دیگر هم چنین حالتی داشتند و خیلی کم بود نفراتی مثل علیرضا حقیقی که از پایههای پرسپولیس بالا بیایند و مطرح شوند. دم هادی گرم، ماند و واقعا زحمت کشید، مبارزه کرد، آن هم در سالهایی که پرسپولیس خیلی مهره داشت. همان سال اول کریمی، نیکبخت، توره، پتروویچ، پژمان، مازیار و خیلیهای دیگر بودند، واقعا ترافیک بازیکن بود. هادی مبارزه کرد و ماند، همان فصل بازی کرد، زمان وینگادا هم بازی کرد و نهایتا به آنچه استحقاقش را داشت رسید.
* در مراسم تشییع هادی که بودم گفتم کار خدا را ببین. هادی از تیم لیگ برتری به پرسپولیس نیامد و لیگ برترش را با پرسپولیس شروع کرد. خیلی عجیب است اما با زحمتهای خودش بالا آمد. خیلی از بازیها به ترکیب نرسید و در حالی که حقش بود بازی کند بیرون ماند. ما میدیدیم که خوب تمرین میکند اما در ترکیب نبود. ناراحت میشد اما مصاحبه نمیکرد تا کسی را بکوبد و بگوید حقم بوده بازی کنم. در مراسم دیدم که خدا به او عزت داد تا اینطوری برود. دیدم که مردم دوستش دارند و او را به عنوان یک بازیکن بااخلاق و باغیرت قبول دارند. خیلی خوب است که آدم از خودش اسم خوب به یاد بگذارد نه اینکه چون هادی همبازیام بود، این را میگویم اما از او خاطرات خوبی دارم. یادم میآید یک بار جشن تولد هانی دعوتم کرد و آخر شب چون ما تازه اثاثکشی کرده بودیم هادی و خانمش به من غذا دادند تا ببرم.
* یک خاطره شیرین یادم میآید از اردوی ترکیه. قبل از آن هادی به استقلال گل زده و محبوب شده بود. تماشاگران هم برای هادی یک شعر ساخته بودند که میگفتند «وای وای هادی من». در ترکیه سوار اتوبوس بودیم که شیث همه را جمع کرد ته اتوبوس و گفت میخواهم برایتان شعر بخواهم و شما هم همراهی کنید. شیث همان شعار هواداران را خواند و لابهلایش نکتههای طنزی را میگفت. مثلا میگفت هادی تو که از شالیزارهای بابل آمدی فکر میکردی به استقلال گل بزنی یا اینکه نصف قراردادت را دادهای تا برایت شعر بسازند و... ما هم با صدای بلند میخواندیم و میگفتیم وای وای هادی. خود هادی هم از خنده غش کرده بود.
اتفاقا چند وقت قبل بعد از مدرسه فوتبال سپهر با علیرضا محمد این شعر را میخواندیم و یاد هادی افتادیم گفتیم با او تماس بگیریم. زنگ زدیم، هادی جواب نداد. بعد از چند روز هادی از پیشمان رفت. به علیرضا محمد گفتم دیدی، همین چند روز پیش بود. گفتم راستی چرا یاد هادی افتادم و ذهنمان سمت کس دیگری نرفت. همان روز میگفتم هادی پسر خوبی است. خدا را شکر که پشتسرش حرفی نزدیم و همهاش خوبیاش را گفتیم.
* هادی خیلی کم تشویق شد اما میخواهم بپرسم مگر یک فوتبالیست خوب باید چند فاکتور داشته باشد؟ هادی شوتزن بود، نمونهاش گل آخر به پدیده. این کشتیگیر بودنش خیلی کمکش کرده بود. بدنش قوی بود. همین هادی عقیلی در دوران اوجش از هادی میترسید یا محسن بنگر وقتی در سپاهان بود و جلوی پرسپولیس بازی میکرد از هادی میترسید چون بدن داشت. زور هادی زیاد بود. دوقلوهای قوی داشت و بالاتنهاش و فرم بدنش خوب بود. سرعتش بالا بود. شوتزن بود و در کارهای ترکیبی خیلی خوب شرکت میکرد. هادی خوره نبود. ما در پرسپولیس بازیکن داشتیم که مثل هادی بازی میکرد اما خوره بود. در بازی ترکیبی هادی خوب بود. خوب جدا میشد. تاکتیکپذیر بود. اضافه میشد و تا پشت ۱۸ خودمان برمیگشت.
*شاید اگر هادی از یک تیم بزرگ میآمد تماشاگران بیشتر تحویلش میگرفتند. حتی اگر در یک تیم معمولی هم بود و در آن تیم چهره شده بود در پرسپولیس کار راحتتری داشت اما هادی ایستاد و همیشه جزو خوبها بود. هادی از خیلیها که به ناحق اسم در کرده بودند خیلی بهتر بود. اگر یک مقدار قدش بلندتر بود که نور علی نور میشد. او هم میدوید، هم شوت میزد، دفاع میکرد، سرعت داشت، قدرت داشت. همان شوتی که زد به خاطر قدرتش بود.
* در جام ولایت هادی خیلی خوب بود. یادم میآید در آن بازیها که در تعطیلی لیگ برگزار میشد ما بدون تمرین رفتیم برای بازی اما هادی خیلی خوب بود. دو تا گل به استقلال زد. فکر کنم گل به پاراگوئه را هم هادی زد.
ارسال نظر