حشمت مهاجرانی ۷۵ ساله شد
وقتی در ۲۷ سالگی وداع کرد و کفش هایش را آویخت کسی تصور نمی کرد مدافع سرسخت باشگاه پاس و کاپیتان جنگجوی تیم ارتش ها بدل به موفق ترین مربی تیم های ملی تاریخ فوتبال ایران شود.
متولد ۱۳۱۸ در خیابان سعد آباد مشهد بود. فرزند بانو ملکه طهماسبی و سید مهدی مهاجرانی. شش برادر بدون خواهر که شیفته ورزش بودند. پدرش در هفت سالگی درگذشت و در خانه ای چهارده اتاقه زیر سایه مادر جلو آمد و جلو. قهرمان پرش ارتفاع شد. قهرمان پرش با نیزه. در بسکتبال توانایی اش را به رخ کشید. به فوتبال روی آورد. با جمع کردن جوان های گردن کلفت تر از خود. با نشان دادن قدرت رهبری در چهارده پانزده سالگی. با داشتن ذات و جنم مربیگری. به تهران آمد و با پیراهن دیهیم و تاج بازی کرد. در ۱۳۳۹ پا rبه دانشکده افسری گذاشت و با برپایی باشگاه پاس راهی خانه جدید شد. میان مدافعان پاس کنار حسن حبیبی و محمد رنجبر بازی کرد. با قد ۱۸۳ سانتی متری اش بلند بالا بود شاخص. بی باک بود و اهل مخاطره.
پس از آویختن زود هنگام کفش هایش مربی تاریخ ساز تیم ملی جوانان شد. برنامه ریزی زنجیره ای اش در ایران بی سابقه بود و نشان داد اهل برنامه ریزی بلند مدت است (چنان که برپایی باشگاه ابومسلم در مشهد چنین ترکیبی داشت). بازیکن یابی اش بر مبنای طرحی بی نقص صورت گرفت. با دستیارانش به استان ها سفر کرد و سفر. برای هر استان یک مربی محلی تعیین کرد تا همه مسابقات را زیر نظر بگیر. دو تیم الف و ب را تشکیل داد. جوانانش را در تورنمنت های بین المللی روانه میدان کرد. جریان فوتبال ایران وارونه شده بود: این مهاجرانی بود که بازیکنانی بزرگی را کشف می کرد، زمینه شکوفایی شان را فراهم می ساخت و به باشگاه ها معرفی می کرد... و نه برعکس.
پسران شایسته ای که در تیم هایش به میدان رفتند پرشمار بودند: علی شجاعی، محسن یزدخواستی، حافظ طاحونی، مسیح مسیح نیا، حسن نگارش، احمد سنجری، محمد دستجردی، هادی نراقی، پرویز مظلومی، حسن روشن، حسین فداکار، نوری خدایاری، حسین راغفر، نادر فریاد شیران، غلام پیروانی، حسن نظری، حبیب خبیری، الیاس عبدالهی، محمد دادکان، سعید مراغه چیان، حمید مجد تیموری، علی قشقایی، هادی آهنگران، احمد اسپندار، مسلم خانی، حبیب شریفی، حسین فداکار، اصغر صدری، ابراهیم قاسمپور... سیاهه پسرانش نشان داد هرگز شهرستانی ها را پشت دیوار تهرانی ها به انتظار نگذاشت، هیچ وقت. بازیکنان آبادانی، اهوازی، تبریزی، شیرازی و اصفهانی در تیم های او شکوفا شدند. همان هایی که طی چهار دوره متوالی بر بام نشستند و عصر طلایی را برابر غربی ها و شرقی های آسیا رقم زدند.
از ۱۳۵۵ جای فرانک اوفارل انگلیسی مربی تیم ملی ایران شد. بهترین بازی های تاریخ فوتبال ایران در المپیک ۱۹۷۶ مونترال با او ثبت شدند. پسران او پس از پیروزی برابر کوبا برابر لهستان بزرگ به رهبری کازیمیر گورسکی قرار گرفتند. مقابل یان توماژفسکی، جرزی گورگان، لاتو، کازیمیر دینا و آندره ی ژارماخ که ستاره های بزرگ دوران بشمار می رفتند. پیروزی با یک گل در نیمه اول با گل علی پروین می توانست بهترین نیمه تاریخ تیم ملی قلمداد شود. لهستانی ها در آغاز نیمه دوم سه گل طوفانی زدند ولی گل حسن روشن درون دروازه توماژفسکی بدل به گل کلاسیک تاریخ فوتبال ایران شد. نبرد در یک چهارم نهایی با شوروی با غول دنیای کمونیسم، رویارویی مهاجرانی و والری لوبانوفسکی کبیر بود و روس ها به زحمت پسران او را ۱-۲ شکست دادند.
او بود که خاطره تلخ شکست در دیدارهای مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۴ را یکسره پاک کرد. پسران مهاجرانی در مسیری طولانی و دشوار همه حریفان از همسایه های آن سوی آب تا سرزمین ها دور را بی شکست به زانو درآوردند: عربستان، سوریه، هنگ کنگ، کره جنوبی، کویت و سرانجام استرالیا. ایران با او برای نخستین بار راهی مسابقات جام جهانی ۱۹۷۸ شد تا عروسی به کوچه ایرانی ها بیاید. تا آرزوها برآورده شوند... نخستین نبرد با هلند با دریافت سه گل از رابی رنسن برینگ که دو گل از روی نقطه پنالتی به ثمر رسیدند پایان یافت و مهاجرانی بعدها همیشه گله کرد تیمش برابر ستاره های هلندی به رهبری ارنست هاپل بزرگ همه قابلیت های شان را به رخ نکشیدند . پسران او در دیدار بعدی اسکاتلند پر ستاره با جاردین، ماکاری، دالگلیش، جردن، هارتفود و جمیل را به بند کشیدند و پس از گل به خودی اسکندریان با ضربه ایرج دانایی فرد به نخستین امتیاز ایران در تاریخ جام های جهانی دست یافتند. او برابر پرو بسیار شجاعانه و دریادلانه تیمی را برای پیروزی روانه میدان کرد و شکست ۴ -۱ هرگز نشان نداد چه جانانه ای دنبال شده.
مهاجرانی در تابستان ۱۹۷۸، دقیقا بعد از ظهر ۱۵ شهریور ۱۳۵۷ ، برای آخرین بار روی نیمکت تیم ملی نشست. در تهران. در دیداری که مردانش با یک گل مغلوب شوروی که اولگ بلوخین را در اختیار داشت شدند... سپس ترک دیار کرد و به آن سوی آب رفت در حالی که چهل سال هم نداشت... روی نیمکت الشباب و الشارجه امارات نشست... و سال ها سپری شدند و سپری تا به مرز و بومی که عشقش به آن را همیشه بر زبان می راند بازگردد. ولی نیش روزگار عمیق بود و تاریخ طعنه می زد موفق ترین مربی تاریخ تیم های ملی ایران طعم نشستن روی نیمکت یک باشگاه ایرانی را نچشید. هرگز. هیچ وقت.
ارسال نظر