مارادونا، ناجی غرور یک ملت
۳۰ اکتبر زادروز اسطوره ارژانتینی بهانه ای شد تا مروری بر فراز و نشیب های زندگی او داشته باشیم.
در آن سال که به فرمان بارینتوس دیکتاتور بولیویایی فریاد اکثر مردم آمریکای جنوبی با نه گلوله خاموش گشت ندائی به گوش می رسید از پاهای کودکی حدودا نه ساله که از کودکی مرد متولد شد؛ کوچک مردی که خرج خانواده ی پر جمعیتی را به دوش می کشید از نمایش هر روزه ای بر پرده ی چشمهای مبهوت صد ها آرژانتینی نمایشی که نامش را میتوان *بوسه پا و توپ *نامیدش...ندائی که هر روز بیش از روز قبل گوش ها را نوازش می داد. سال۱۹۷۶ خورخه ویدلا با کودتا بر علیه ی ایزابل پرون بر مسند قدرت مینشیند و مردمان سرزمین نقره دیکتاتوری ِ دیگری را تجربه می کنند اما در همان سال دیه گو ۱۶ ساله خود را بر فوتبال دیکته می کند او با ارژانتینیوس جونیورز پا به میدان میگذارد و بعد ها مخالفتش را با دیکتاتور وقت نشان می دهد. حالا او بغض ِ مادر و مادر بزرگ های جمع شده در میدان *ماه مه* بوئنس ایرس میشود که هر ماه گرد می آمدند و جویای فرزندان ربوده شدشان در *جنگ کثیف*ویدلا بودند! انگار هر گام او در چمن چنگیست بر کالبد دیکتاتور اینک مرد اول ارژانتین اوست و ویدلا این را میداند زمزمه هائی از فریاد شدن این ندا در گوش دنیا ی پابرهنه ها به گوش میرسد او به بوکا و بعد به یاغیان کاتلان می پیوندد.
۱۹۸۲-۱۹۸۶
ارژانتین در ۱۹۸۲ جزایرش را به انگلیس میبازد اما شرف را می برد! آنها از باخت راضی نیستند، بدنبال راهی برای انتقام میگردند، انها میدانند که یهودیان انتظار مسیح، زرتشت ها چشم به راه سوشیانت و هندو ها از آمدن ویشنو سخن میگویند! بفکرشان نه! به قلبشان ندایی میرسد که ما هم در ارزوی ناجی باشیم تا نجاتمان دهد از این سرما! و این دعا مستجاب می شود!
دیه گو آرماندو مارادونا تنها منجی ظهور کرد.
آرژانتین با هنر نمائی او در جام جهانی ۱۹۸۶ به مراحل بالاتر می رود و به انگلستان میخورد، اینک جنگ از مالویناس به مکزیک می رسد. چیزی نمانده به بازی، او بند های کتانی اش را چنان می بندد که آن ۶۵۰ سرباز کشته شده آرژانتینی در نبرد فالکلند! بازی شروع میشود و شروع این بازی طلوع رویای همان مردمان بیخواب امریکای جنوبیست او در هر قدمی که بر می دارد لگدی به چکمه های استعمار می زند. دیه گو نمی خواهد نبرد مالویناس تکرار شود! او در یک فعل و انفعال در محوطه ی جریمه ی انگلیس با آن قامت کوتاهش بالاتر از دستهای شیلتون توپ را به معشوقه اش یعنی تور دروازه می رساند! شیلتون و انگلیسی ها معترض هستن مارادونا به داور خیره می شود و بعد به سمت تماشاگران ابی و سفید پوش می دود در صحنه ی آهسته ما دستهای خدائی را می بینیم بالاتراز آن دستی نیست! در قسمت دوم حماسه ی ۱۹۸۶ او یک تنه به انگلیس میزند مارادونا کاری را میکند که پل وارفیلد بر فراز هیروشیما کرد، او با یک توپ دوبار خاک انگلیس را به آتش کشید....بازیکنان یکی پس از دیگری از پا در می ایند تا پای خدا را هم در زمین ببینیم! او آرژانتین را قهرمان جام جهانی می کند! ! حال مردم مدعی و مغرور آرژانتین که کشورشان را تکه ای جدا شده از اروپا می دانستند با مارادونا خود و کشورشان را تافته ای جدا بافته از کره ی زمین می دانند! کار به انجا میرسد که پاپ ژان پل رهبر وقت کاتولیک های جهان میداند در هر کشوری با اکثریت کاتولیک ها مرد اول باشد در آرژانتین مرد دوم است چنانچه امروزه پاپ فرانسیس آرژانتینی هم در هر کشوری اول باشد در موطن خود دوم است. مرد اول مردم سرزمین نقره مارادوناست.
مارادونا بعد از فتح جام بفکر فتوحاتی دیگر می افتد این بار در ناپل و با لباس ناپولی سری Aو جام اروپا را برایشان فتح میکند و در لابلای ان قلب میلیون ها ناپلی را او به ناپل جان میبخشد. ناپل پا فراتر از *بل کانتو*((شهرت شهر به سبب داشتن ترانه های دلنشین)) میگذارد آنها حماسه سرائی میکنند با چنگی که به دل ها میزنند! و آن چنگ مارادونایشان بود، ناپل فقر را با او میپسندند! این یک شعار نبود که صحتش را در نیمه نهایی ۱۹۹۰ جهانیان به چشم دیدند، آن زمان که سن پائولو ناپل انگشت به دهان مانده بود از تشویق مارادونا توسط اتزوری هایی که پیرزی مارادونا را بر کشورشان ترجیح دادند.
او در فراز و نشیب های زندگی اش به همگان نشان داد که فوتبال فقط تفریح و ورزش نیست؛ که فریاد زاغه نشین های دنیاست. فوتبال فقط عشق نیست که نفرت هم در آن است! نفرت از *ادواردو کودسال*قصابی در ردای داور فینال ۱۹۹۰...سلاخی که بدن ِ مقدس آلبی سلسته را با اخراج نا راد ِ *پدرو مانزون* *گوستاوو دزوتی*و با سوتی ناحق در محوطه ی عواطف میلیون ها آرژانتینی را مثله مثله نمود. حالا او در نبرد آخر در فینال ۱۹۹۰ به فیفا میبازد و در ۱۹۹۴ فیفا آبرویش را آن هنگام که سعی در بریدن پاهای خدا داشت و همچنان فوتبالیست های بزرگ رد پای او در فوتبال را دنبال میکنند تا به دروازه ی خوشی ها برسند! او در سال ۱۹۹۷ از فوتبال رفت تا برای میلیون ها عاشق فوتبال از دنیا برود. او تنها کسی بود که تندیسه ی جام جهانی لبهایش را قبل از بوسیدن او بوسید!
اگر برزیل ۵ ستاره بر سینه دارد اگر المان و ایتالیا ۴ ستاره هستند، آرژانتین بر سینه اش یک ستاره و یک خورشید دارد! او آنقدر بزرگ است که میتوان یکی از دو ستاره بر پیراهن آلبی سلسته ها را برداشت و عکس او را حک کرد. او مارادوناست، ناجی غرور یک ملت از سرازیری شکسته شدن! مارادونا آرژانتین را قهرمان جهان کرد و خودش قهرمان داستان پا برهنه ها شد...
ارسال نظر