علیرضا حقیقی: دیگر به ایران بر نمیگردم
یادم نمی رود که وقتی از پرسپولیس به روسیه و پرتغال رفتم همه مرا فراموش کردند و هیچ سراغی از من نگرفتند و کاملا فراموش شدم
علیرضا حقیقی ، تند اما دوست داشتنی است . دروازه بانی که در میان ناباوری همه ما تبدیل به شماره یک تیم ملی شد . برای حقیقی اما این فقط بخشی از تقدیری است که حالا پس از سالها نامرادی برای او رقم خورده است . او بی توجه به حرفها و قضاوتها قصد دارد درجایی دور از ایران به بازی و دروزاه بانی ادامه دهد و همچنان گلر یک تیم ملی باشد . این مصاحبه ، کوتاه شده گفت و گوی بلند حقیقی با مجله ایده آل است . بخوانید :
- بعد از بازی با آرژانتین در فیسبوک و بعضی دیگر از رسانههای اجتماعی مطالبی در مورد اتفاقات بدی که پشت سرهم برای تو افتاد ولی نتیجهاش شد رفتنت به جام جهانی نوشته و گفته شد، چطور میشود یک نفر از جایی که ناباوری مطلق است به یکی از چهار موقعیت مهم تاریخ فوتبال ایران دست پیدا میکند؟
فکر میکنم مهمترین چیز در زندگی شخصی علیرضا حقیقی ایمان است. من همیشه ایمان داشتم که به آن سطح و موقعیتی که فکر میکنم میرسم و خدا را شکر تا الان به بخشی از آن رسیدم، یک بخش دیگر آن باقی مانده که شاید خیلی مهمتر از بخش اول باشد. من همین که توانستهام به این مقطع و جایگاه برسم واقعا خیلی سختی کشیدهام چه در داخل فوتبال چه بیرون از فوتبال.
خیلیهاخواستند جلوی فوتبال علیرضا حقیقی را بگیرند که البته بار اولشان نبود و این سنگاندازیها را شاید برای خیلیهای دیگر هم انجام داده بودند وجلوی پیشرفتشان را گرفتند ولی خدا مرا دوست داشت و رهایم نکرد.خودم هم سعی و تلاشم را کردم و خیلی به این در و آن در زدم و ماحصل این زحمتها شد رسیدن به هدف کوتاه مدتم که همین بازی در جام جهانی بود و در حال حاضر باقی تلاشم را برای رسیدن به هدف دراز مدتم که نمیخواهم فعلادر مورد آن صحبت کنم، میگذارم ولی امیدوارم همانطور که در هدف اولم موفق بودم در هدف دوم هم موفق باشم.
- شاید همه ما بعید میدانستیم که تو بتوانی در ترکیب تیم ملی قرار بگیری چه برسد به اینکه دروازهبان ثابت تیم شوی، اتفاقاتی که در این مسیر برایت افتاد تو را معتقد به سرنوشت نکرد؟
خیلیها فکر میکردند که من نمیتوانم بازی کنم، به هیچ کسی جسارت نمیکنم اما اگر قرار بود به حرف همین خیلیها اتفاقی بیفتد که الان من باید در خانه جلوی تلویزیون مینشستم و حسرت میخوردم و فوتبال هم بازی نمیکردم. پس این خیلیها، سرنوشت آدم را رقم نمیزنند. من زحمت زیادی در روسیه، پرتغال و حتی در پرسپولیس که فقط دو بازی داشتم کشیده بودم و میدانستم که یک روز مزد زحماتم را میگیرم. بله برای من اتفاقات خیلی بدی افتاد که میتوانست باعث شود فوتبال من تمام شود. خیلی جاها خودم مقصر بودم و منکر آن نمیشوم به هر حال من یک بازیکن جوان بودم که خیلی چیزها را نمیدانستم و خیلی کارها را انجام میدادم اما خیلی از اتفاقات را دیگران برای من درست کردند. رک و راست بگویم در ایران کسی از پیشرفت دیگری خوشحال نمیشود ولی وقتی آن بالا سری بخواهد هیچ کس نمیتواند کاری کند.
- در این مسیر چند ماهه یعنی ازپاییز سال گذشته تا جام جهانی چند بار ناامید شدی؟
من هیچ وقت ناامید نشدم، همیشه سعی کردهام که روحیهام را حفظ کنم. خیلی وقتها من در بدترین موقعیت بودم ولی همیشه میدانستم از آن موقعیت خارج میشوم و جواب زحمتهایم را میگیرم. البته الان هم هیچ اتفاق عجیب و غریبی نیفتاده. من هنوز آن چیزی را که میخواهم به دست نیاوردهام ولی مطمئن هستم اگر خدا بخواهد و خودم هم تلاش کنم و روحیهام را حفظ کنم به آن چیزی که میخواهم و فعلا نمیگویم، میرسم.
- حضور تو در دروازه ایران فقط یک اتفاق فنی نبود، بعد از بازی اول تبدیل شدید به یک سوپرمدل که توجه همه را به خود جلب کرد. در ایران هم با توجه به اتفاقات آنطرف توجهها به سمت تو کشیده شد. حس خودت از این همه تغییر و یکدفعه این همه محبوبیت پیدا کردن چه بود؟
اتفاقی که بعد از بازی با نیجریه افتاد چون فاصله بین بازیها کم بود زیاد مرا درگیر نکرد چون فرصتش نبود و من بیشتر تمرکزم را روی بازی گذاشته بودم. چیز خاصی در این مورد نمیتوانم بگویم چون برنامهای برای این داستان نداشتم که بگویم من فلان کار را میکنم که بعد در موردش صحبت کنم. تنها هدف من این بود که برای تیم ملی خوب بازی کنم به همین خاطر باقی چیزها برایم مهم نبود. من در 16، 17 سالگی در دروازه پرسپولیس بودم و در بازیهایم در پنالتی توپ آقای گل جهان را گرفتم. من از همان روز اول در جایی قرار گرفتم که همه به آن نگاه میکردند و این دیده شدن کم کم برایم جا افتاد. بعد از جام جهانی هم از اینکه مورد توجه و لطف مردم قرار گرفتم خوشحال شدم ولی میدانم که این مسائل یک روز میآیند و یک روز هم میروند به خاطر همین همیشه در برخورد با مسائل سعی میکنم نه زیاد خوشحال باشم و نه زیاد ناراحت.
فراموش نمیکنم که وقتی از پرسپولیس به روسیه و پرتغال رفتم همه مرا فراموش کردند و هیچ سراغی از من نگرفتند و کاملا فراموش شدم. زمانی که برگشتم با اتفاقاتی که افتاد دوباره در کانون توجه قرار گرفتم اما اینبار این مورد توجه قرار گرفتن مرا شاد نکرد. این رفتار رسانهها اصلا خوب نیست. برای من مهم بود که هموطنانم وقتی در تیم خارجی هستم و دور از هیاهوی اینجا بازی میکنم سراغم بیایند و بپرسند که چه میکنم؟ وگرنه طبیعی است که وقتی در سطح هستی همه سراغت بیایند. من در کشورهای دیگر چنین چیزی ندیدم. متاسفانه فقط در ایران اینگونه برخورد میشود.
اگر ما در جام جهانی مقابل آرژانتین بر اساس تصورات حداقل 4 گل میخوردیم، مردم با ما چه برخوردی میکردند؟ به هر حال من سعی خودم را کردم. همیشه مدیون کیروش و کاسپار هستم که تلاشهای مرا دیدند و با تمام وجود به من اعتماد کردند و سرنوشت فوتبالی من را تغییر دادند و خدارا شکر از نظر خیلیها رو سفید بیرون آمدم.
- چند سال پیش گفته بودید میخواهید عابدزاده بشوی یعنی رؤیای بچگی تو عابدزاده شدن بود؟
آن مصاحبه اولین مصاحبه من بود که مربوط به 10 سال پیش است. آنجا گفتم میخواهم چند سال دیگر در دروازه تیم ملی بایستم و رؤیایی بود که خوشبختانه به واقعیت تبدیل شد. از نظر خودم این اتفاق میتوانست زودتر از اینها برایم بیفتاد، من همیشه قدر چیزهایی که داشتم را میدانم و اینبار هم قدر این فرصت را میدانم و خوشحالم در چهاردوره جام جهانی که ایران حضور داشته یکی از چهار دروازهبان تیم ملی بودم. در تمام این مدت هیچ وقت حمایت رسانهها با من نبود. اگر خوب بازی میکردم بد مینوشتند، اگر بد بازی میکردم بدتر مینوشتند. هیچ وقت هیچکس نمیتواند ادعا داشته باشد که من را حمایت کرده است و خدا را شکر میکنم که با تمام فشارهایی که رسانهها به من آوردند تا من در تیم ملی نباشم، این اتفاق افتاد. اگر خیلی از این فشارها نبود من زودتر در دروازه تیم ملی قرار میگرفتم.
- ایمان تو الان به سرنوشت و تقدیر بیشتر نشده، چگونه این نظر ویژه را جبران میکنی؟
من همیشه به سرنوشت و اتفاقاتی که مقدر شده اعتقاد داشتم و الان هم که این اعتقاد چند برابر شده و به هر حال یک چیزهایی بین من و خدای خودم وجود دارد که دوست ندارم آن را جایی عنوان کنم ولی به هر حال چهرهها رسالتهایی برای انجام کارهای خیر بر عهده دارند و برای انجام کارهای خیر باید تبلیغاتی شود که شاید وجود ما بتواند کمک کند و الا من کار خاصی انجام ندادهام.
در رفتارهایت از سبک زندگی چه کسی الگو گرفتی یا میگیری؟
من هم در زندگی الگوهایی داشته و دارم. در ایران اکثر دروازهبانها احمدرضا عابدزاده را الگو قرار میدهند ولی من شخصا ناصرخان حجازی را هم دوست دارم و ارادت دارم اما سنم خیلی کم بود که بخواهم در جریان بازیهای ناصرخان باشم. الگوهای خارجی هم مثل «ادوین فن درسار» و «پیتر اشمایکل.» البته من دوست ندارم از کسی تقلید کنم مثلا بگویم فلان دروازهبان آن شکلی راه رفت یا ایستاد من هم همانگونه راه بروم یا بایستم اما در نکات فنی صد درصد الگوهایی دارم. فیلم حرکات فنی دروازهبانها و فوتبالیستها را نگاه میکنم تا از مسائل تکنیکیشان استفاده میکنم.
- اعتماد به نفس خوبی در شرایط سنی و موقعیتهای مختلف با تمام قضاوتها و نگاههایی که وجود داشته، داری ؛ درسته ؟
من همیشه تنها بودم و جز پدر و مادرم، دوستانم و بعضی از مربیانم شخص دیگری نبوده که بخواهد به من کمک کند. رسانهها هیچ وقت پشت من نبودند. همین تنها بودن باعث ساخته شدن آدم میشود و مهمترین چیز هم این است که من هیچوقت از شکست و تخریب نترسیدهام چون همیشه اینها را چشیدهام و برایم مهم نبوده دیگران چه میگویند یا چه اخباری تیتر میشود و بعد رسانهای دارد چون مهمترین خبر روز دنیا هم عمری دو،سه روزه دارد. وقتی هم وارد زمین میشوم فقط میگویم الهی به امید تو.
- در مورد پشتکار تو حرفهای زیادی شنیده شده، با توجه به این حرفها اگر دروازهبان نمیشدی چه کاره میشدی؟و آیا در آن شغل هم موفق میشدی؟
شاید یک موزیسین یا بازیگر یایک مدل میشدم. من به موسیقی خیلی علاقه دارم ولی تا به حال حرفهای ساز نزدهام فقط یک مقدار تمپو بلد هستم. من یا کاری را انجام نمیدهم یا اگر انجام بدهم به نحو احسن انجام میدهم و تمام سعیام را میکنم که در آن کار صددرصد موفق باشم و آن کارتمام فکر و ذهن مرا درگیر میکند. در حال حاضر هم دغدغه من فقط فوتبال است. زمانی اگر به من در مورد انرژی مثبت و منفی کسی میگفتند اعتقاد نداشتم ولی بعدها در زندگی کاملا لمسش کردم و میدانم که طرز تفکر و مثبت اندیشیدن در کارها بسیار تاثیرگذار است.
یک چیزی هست درباره گلری که خیلی ها دوست دارندبدانند ؛ اینکه آیا در زمان بازی سروصدای اطراف روی تو اثر دارد؟
دروازهبانی شغلی است که صددرصد با فکر و ذهن درگیر است حتی به جرات میتوانم بگویم که یک دروازهبان میتواند یک هفته در خانه بنشیند و فقط فکر کند و بر کارش تمرکز داشته باشد و بعد داخل دروازه قرار بگیرد و بازی فوقالعادهای داشته باشد. من این تجربه را در پرسپولیس داشتهام. دروازهبان باید بتواند حرکات دیگر بازیکنان را پیشبینی کند. من وقتی در دروازه هستم فقط به توپ فکر میکنم حتی در صدم ثانیه به چیز دیگری فکر نمیکنم.یعنی باید هیچ چیزی را نشنوی ...
بعد از بازیها به گلهایی که خوردی فکر میکنی و به اینکه میشد آن توپها را گرفت؟
بله این کار را میکنم و ناخودآگاه آن لحظات ازجلوی چشمانم رد میشود اما بعضی از گلها مثل گل مسی را هرقدر مرور میکنم میبینم نمیشد آن را گرفت. من خودم همیشه در قبال خودم سختگیر بودم و هستم چه در تمرین چه در بازی اما برای این گل هرقدر دنبال راهی گشتم که گل نمیشد، به جایی نرسیدم.
- ویژگی آن شوت چه بود؟
خیلی از مسائل در گل شدن یک ضربه تاثیر دارند اینکه در آن لحظه چه اتفاقی میافتد و دروازهبان توپ را از چه زاویهای میبیند، همه موثر هستند. فوتبالیها به این نوع گلها که همهجوره در دروازه هستند، میگویند توپ جایی رفت که مرغ تخم نمیکرد و به نظر من نمیشد جلوی گل شدن آن توپ را گرفت.
-لباسی که در جام پوشیدی به سلیقه خودت بود؟
لباسهایی که پوشیدم کاملا انتخاب تیم ملی بود اصلا از ما نپرسیدند که چه رنگی میخواهید بپوشید. خودشان رنگها را انتخاب کرده بودند و از سه ماه قبل از جام جهانی رنگ لباسها فیکس شده بود، حتی در مورد رنگها هم چیزی نگفته بودند و وقتی به رختکن میرفتیم تازه متوجه رنگها میشدیم. اصول جام جهانی این است که هرتیم با فیفا رنگهایش را بررسی میکند و در نهایت به بازیکنها گفته میشود.
لباسهایت را چه کردی؟
اولین لباسم را بعد از بازی با نیجریه برای موزه فیفا خواستندکه فکر میکنم علتش این باشد که آن بازی اولین صفر- صفر جام جهانی 2014 بود. دومین لباس را به خیریه محک دادم،سومی را هم به جای دیگری که نمیخواهم بگویم.
- چرا دستکش شما در جام جهانی هیچ برندی نداشت؟
راستش سر در مورد مبلغی که برای تبلیغات برند قرار بود به من بدهند، به توافق نرسیدیم من هم تصمیم گرفتم وقتی آنها نمیتوانند آن چیزی را که من میخواهم تامین کنند چه از لحاظ مالی چه از لحاظ ابزاری دستکشهای سیاه و بدون نام برند، استفاده کنم. البته من شخصا رنگ سیاه را برای لباس خیلی میپسندم و همیشه هم از کفش مشکی در بازیها استفاده میکنم. بعد از بازی اول تمام برندهایی که قبلا با هم به توافق نرسیده بودیم، خواستند که با مبالغ بسیار بالاتری با من قرارداد ببندد که دیگر من قبول نکردم چون برای من همان بار اول مهم است نه اینکه یک اتفاق بیفتد، کل دنیا ببینند بعد سراغت بیایند.
- در طول این مصاحبه متوجه شدیم که شما با توجه به رفتار دیگران با آنها برخورد میکنید، این رفتارها در تصمیمات شما چقدر تاثیرگذار بوده؟
احترام برای من اهمیت زیادی دارد. هر کس به من احترام بگذارد میتواند مطمئن باشد که پنج برابر احترام میبیند. من به خاطر بیاحترامیها و بعضی مسائل دیگر هیچ وقت به فوتبال باشگاههای ایران برنمیگردم. در ایران در هیج جا احترام و صبوری نمیبینیم. ما در رانندگی، در مکانهای عمومی، در ورزش و... تا آنجا که میتوانیم بیاحترامی و حق هم را ضایع میکنیم. اصولا بیشتر ما نمیتوانیم شاهد پیشرفت همدیگر باشیم. تمام اینها و اتفاقات مشابه آدم را دلسرد میکند.
- شغل دیگری در کنار فوتبال دارید؟
شغل خاص دیگری جز فوتبال ندارم ولی در بعضی کارها سرمایهگذاری میکنم. ترجیح میدهم زمانی که فوتبال بازی میکنم به شغل دیگری فکر نکنم. به نظرم کسی که فوتبال حرفهای بازی میکند در آن زمان باید آنقدر درآمد جمع کند که بعد از بازنشتگی در خانهاش بنشیند و از زندگی لذت ببرد. بازیکنها در زمان ورزشیشان واقعا نمیتوانند از زندگی لذت ببرند و کاملا وقف ورزش میشوند پس حق دارند که درآمد خوب داشته باشند تا در زمان بازنشستگیشان از آن استفاده کنند.
- ستاره بودن مخصوصا وقتی که از ظاهر خوبی برخوردار باشی اثراتی در زندگی داردکه خیلیها
نتوانستند آن را کنترل کنند و از مسیر اصلی کاریشان منحرف شدند شما به این ماجرا چگونه نگاه میکنید، آیا برنامهریزی برای آن دارید؟
در خارج از ایران این مشکل دیده نمیشود و من چون در خارج از ایران زندگی میکنم به این قضیه فکر نمیکنم البته بازهم دوست خوب و مدیر برنامهام هومن صمیمی در کنارم هست و در مواقع لازم به من مشاوره میدهد و اگر احیانا به بیراهه بروم حتما به من متذکر میشود.
- از دنیای مجازی چقدر استفاده میکنی؟
تا قبل از این اتفاقات زیاد اهل استفاده از شبکههای اجتماعی نبودم فقط اینستاگرام داشتم که خودم کنترلش میکردم. فیسبوک هم نداشتم اما به خاطر سوءاستفادههایی که شده بود یک صفحه هم در فیسبوک درست کردم. ولی دیگر صفحهای در دنیای مجازی ندارم چون کاربرد خاصی برای من ندارند. اینستاگرام برایم به خاطر عکسها و کامنتهایش جذاب است.
نظر کاربران
انگار خودشم باورش شده که ....
برو دلت خوشه....کاسیاس آنچنانیش اینقدر بو بیراه شنید خم به ابرو نیاورد حالا تو میگی مردم منو فراموش کردن
آقا با سه تا بازی شاخ شده واسه ما