پای حرفهای دلنشین عجیبترین مربی ایران!
مربی و مدیر برنامههای جعفر سلمانی روایت جالبی از مسیر زندگی این بازیکن دارد، فردی که مانع کار کردن سلمانی در رستورانهای تهران شده و او را به مسیر فوتبال حرفهای برده است.
ورزش سه: چندی پیش مستندی در مورد جعفر سلمانی و مربیاش پخش شد که نشان میداد این بازیکن برای رسیدن به این جایگاه چه راه دور و درازی را طی کرده است. چهره طلایی این مستند رحمان عساکره بود که از نوجوانی به سلمانی اعتقاد داشت و برای رسیدن او به مدارج بالای فوتبالی مدام در حال تلاش بود. با این مربی که معلولیت جسمی دارد اما پر از اراده است هم صحبت شدیم که مشروح این مصاحبه را در این صفحه میخوانید:
*سلمانی کوچک، حریف بزرگسالان!
من از استان خوزستان شهرستان شاهدان، روستای آبشار هستم. این روستا از همه نظر محرومه. جعفر یکی از نخبههای جوانان بوده و حتی وقتی سنش کم بود جراتش رو داشتیم با بزرگا بفرستیمش تو زمین. ما اینجا از نظر مالی خیلی ضعیف هستیم و نتونستیم تیم تشکیل بدیم و شرکت کنیم و مجبور شدیم جعفر رو بفرستیم یه تیمی تو شاهدان بازی کنه. بعد از اون فرستادیمش تستهای نفت برای جوانان، چون از نظر جثه خیلی کوچک بود برای نوجوانان نفرستادیم.
تا به جوانان رسیدیم سال اولی که بردیمش گفتن از نظر فیزیکی کم میاره، وزنش و قدش به فوتبال نمیخوره و اصلا نمیتونه! سال بعدش دوباره تستهای جوانان شروع شد و بازم همین حرف رو زدن. گفتن آقا این از نظر جثه کوتاهه و نمیشه. گفتیم بذارید توی تستها شرکت کنه که گل زد و پاس گل داد و همه تعجب کردن. بهش فرصت دادن و خوب خودش رو نشون داد تا مجبور شدن جعفر رو ببرن. خداروشکر تماس گرفتن و گفتن مدارکش رو بفرستیم و بالاخره به جوانان نفت آبادان پیوست. دو سال برای جوانان و دوسال هم برای امیدهای نفت بازی کرد و سال دوم امیدها برای جعفر خوب بود از نظر گلزنی و پاس گل نزدیک ۱۶ گل زد و دومین گلزن برتر لیگ برتر امیدها بود و دیگه مجبور شدن اسمش رو برای بزرگا رد کنن.
*اعتقاد سرجیو و اسکوچیچ به جعفر سلمانی
اون زمان با تیم آقای کمالوند فرصت زیادی گیرش نیومد تا خودنمایی کنه تا سال بعد که آقای سرجیوی پرتغالی اومد و دید که جعفر انگیزهشو داره و ازش استفاده کرد. زیاد استفاده نمیکرد مثلا پنج دقیقه یا 10 دقیقه هر بازی بهش میدون میداد. وقتی میگفتن جعفر جزو هیجدهتاس خودش برامون یه بازی و افتخار بود. حتی اگه یه دقیقه هم بازی نمیکرد جزو هیجده تا بودنش افتخار بود. گذشت و جلوی گسترش فولاد بازیش داد و اولین گلش رو زد. ظرف پنج دقیقه که وارد زمین شد گل مساوی زد و دیگه غوغا شد! دیدن جعفر خیلی خوبه و مدام بازیش دادن تا فصل تموم شد.
سال بعدش آقای اسکوچیچ اومد و اعتقاد زیادی به جعفر داشت. از همون اوایل فصل بهش بازی داد. بعد از اون کارهاش رو انجام دادیم برای فرستادن به پرتغال و گرفتن ویزا خیلی سخت بود و ما در عرض سه، چهار ماه با وجود کرونا تلاش میکردیم و وقتی جعفر رفت هشت بازی از دست رفته بود. یه سری مسائل پیش اومد و بعد آقای مجیدی از سرجیو خواست که جعفر رو به استقلال بدن که سرجیو با جعفر شخصا صحبت کرد که اگه میخواد میتونه به استقلال ملحق شه و اون هم با کمال میل قبول کرد. خود آقای مجیدی هم اعتقاد خاصی به جعفر داره و اون هم تا الان مجیدی رو روسفید کرده و گلهای حساس زده و پاس گلهای حساس داده.
*پیش زمینه اسکو از دفاع راست بودن جعفر
والا من نخواستم جعفر بیاد و دوست داشتم اونجا کارشو ادامه بده. شما میبینید تیم ملی الان همهشون لژیونرن و نادر هستن که تو لیگ ایران باشن و تیم ملی بازی کنن؛ مثل آقای وحید امیری باید شاهکار باشی. تو اولین بازی مقابل سوریه دفاع راست بازیش داد و منم متعجب بودم که اصلا چرا اینکارو کرده. با اینکه حردانی بود و ما تا الان هم نفهمیدیم منظور آقای اسکوچیچ از این حرکت چی بود.
تو نفت یه زمانی سه مدافع راستشون مصدوم بودن که مجبور شد جعفرو دفاع راست بازی بده و اون روز عالی بازی کرد و حتما به همین خیال که میتونه دفاع راست بازی کنه جلوی سوریه گذاشتش ولی به نفع جعفر نشد و مدام انتقاد میکردن و من گفتم الان جعفر نابود میشه! جعفر شخصیت بالایی داره، نجیبه و ایمانش به خدا خیلی بالاست. توی پرتغال سه بار قرآن رو با ترجمه ختم کرد و اگه کسی تو این شرایط این کارو کنه من دستشو میبوسم. خودش رو با قرآن از جو اروپا حفظ کرد.
*با کمی بضاعت و معلولیت همچنان بازیکن میسازم
من الان مربی پرسپولیس آبشار هستم. از زمانی که مستند ساخته شده مدتی میگذره و یه ماه پیش در جشنواره تهران شرکت کرد و نمیدونم چه مقامی آورد اما هیچکدوم از مسئولین، شادگان و خوزستان و یا کل کشور حتی یه تماس نگرفتن.
حتی سوال نکردن کجایی و چی کار میکنی؟! من الان نه تنها جعفر بلکه هفت یا هشت بازیکن دارم که به پایههای نفت آبادان معرفی کردم سجاد، علی هادیان، مدعیان، مهدی مطعیان، جلال سلمانیان را دارم و تقریبا هفت یا هشت نفرن که به پایههای نفت معرفی کردم. کار من عشق به مربیگریه و با کمی بضاعت و معلولیتی که دارم تونستم بچهها رو برسونم.
*تغییر سرنوشت از رستورانهای تهران به ورزشگاه آزادی
همینکه گفتم جعفر را در سال اول بهعلت جسمی قبول نکردن پدرش اصرار داشت جعفر در رستورانهای تهران کار کنه. باهاش حرف زدیم و با پیشکسوتانی که در منتخب خوزستان و شادگان با او هم بازی بودن و فشار آورن و ساعت 12 شب اون رو قانع کردیم که بلیت رو کنسل کنه و اجازه بده بمونه.
باباش میگفت همهاش پارتیه و اون رو قبول نمیکنن چون جسمش کوچیکه و از نظر فیزیکی کم میآره. میگفتیم شما چه کار به فیزیکش داری؟! مگر آقای خداداد، قلعه نویی و مهدوی کیا نبودن؟ همه ریز نقش بودند ولی وقتی وارد زمین میشدن خودت میدونی چه کار میکردن. فقط فیزیک نیست بلکه عقل و تکنیک هم هست و تکنیک حرف اول رو میزنه. مگه هیکل مسی چقدره؟ همه که مثل ابراهیموویچ نیستن! قانعش کردیم و جعفر رو قبول کردن و به فوتبال رفت.
*جعفر از انتقادات استقبال میکند
انتقاد وارده و حتی منم ازش انتقاد میکنم و میگم فلان حرکتی که انجام دادی غلطه و یا پاسی که دادی اشتباه بود. انتقاد وارده و بازیکن حرفهای باید کار کنه و اگه میخواد دنبال انتقادات بگرده به جایی نمیرسه. باید به کارشناسی که ازش انتقاد کرده بازی بعد بهش ثابت کنه اون روز روزش نبوده. وقتی یه تیم هزار بار روی دروازه حمله میکنه و روی یه ضد حمله گل میخورن، اینجا جعفر مقصر نیست و همه تیم مقصرن؛ روزش نبوده که خودنمایی کنه.
اینجا تو ایران انتقادات سطحیه یعنی نمیدونن جعفر چه مشکلی داره. چطور بازی بعد گل میزنه و پاس گل میده و گلای حساس و سه امتیازی میزنه؟ خداروشکر که جعفر خیلی به این انتقادات احترام میذاره و میگه نقطه قوت من که هر روز بازیم خوب میشه همین انتقادات مردمه و اینا نقطه قوت منه و اینکه بگه من اصلا نقطه ضعف یا انتقادی ندارم نیست. بلکه به اونها اعتنا داره و دوست داره جواب انتقادات رو بده.
ارسال نظر