چرا پس از هر بازی در شبکههای اجتماعی و صداوسیما و روزنامهها و خبرگزاریها به تیم ملی حمله میشود؟
روزنامه همشهری: چرا پس از هر بازی در شبکههای اجتماعی و صداوسیما و روزنامهها و خبرگزاریها به تیم ملی حمله میشود؟
تیم ملی به بچه سرراهی توسریخوری میماند که هر رهگذری یک پسگردنی به او میزند. موفقیتهایش مورد تمسخر قرار میگیرد و کاستیهایش آتویی میشود برای تحقیر کردنش. دودستگی پیرامون تیم ملی چیز تازهای نیست اما هرگز سابقه نداشته، تیم این همه پشتهم ببرد و در رسانه ملی، روزنامهها و خبرگزاریهای رسمی زیر تیغ انتقاد برود.
کارشناس تلویزیونی بعد از مسابقهای که ۳بر صفر بردهایم و چند گل نزدهایم و تقریبا صعودمان را قطعی کردهایم میگوید: «بردیم اما کاش مربیان به این بازی به چشم دیدار تدارکاتی نگاه میکردند تا تأثیر آن را در آینده ببینیم.» مجری برنامه هم ذوقزده از اینکه کارشناس کوتاه سخن گفته تا او وقت بیشتری برای بازاریابی و تبلیغ ستارهمربعها داشته باشد، دلیلی برای توضیح خواستن از او نمیبیند چون حواساش به متنی است که بلافاصله باید برای تبلیغ ادا کند.
آیا دیدار تدارکاتی مگر جز این است که مسابقهای برگزار شود و بازیکنان با هم و با سبک بازی تیم هماهنگ شوند؟ ایران در نیمه دوم انگار داشت با حریف تمرینی بازی میکرد و از هر راهی که در فوتبال امکانپذیر است داشت روی دروازه حریف خطر ایجاد میکرد. بازیکنان جدیدی هم تست شدند و بازیکنان ثابت به هماهنگی بیشتری رسیدند. با فضایی که بهوجود آمده، بعید است در روزی که صعودمان قطعی میشود، کسی برای شادی به خیابان برود؛ حتی همانهایی که با باخت به اسپانیا در جامجهانی به خیابانها ریخته و پایکوبی کرده بودند. برای کوبیدن تیم ملی کلید واژههای متنوعی وجود دارد.
با خلاقیت ستارهها بردیم
اگر استفاده از خلاقیت ستارهها عیب است، هیچ ستارهای در هیچ مسابقهای حق درخشیدن ندارد. سرمربی باید چند رهگذر را از سر چهارراه بیاورد و به آنها یاد بدهد چگونه در زمین جای بگیرند. هیچ مربی کوچک و بزرگی در جهان حق ندارد از خلاقیت ستارههایی مثل رونالدو، مسی، لواندوفسکی، زلاتان، بنزما، مودریچ، نیمار و بقیه سوءاستفاده کند. در هر بازی ۱۱لوکاس واسکس یا ۱۱ میلاد محمدی به زمین بفرستند و اگر همینها از خودشان خلاقیت نشان دادند، سریع یکییکی بکشندشان بیرون.
تیم ملی برنامه و انسجام ندارد
اگر منظور از انسجام این است که ۱۱نفره در زمین خودمان تجمع کنیم و توپ را به حریف بدهیم و دل به اتفاقات فوتبال خوش کنیم، حرفشان درست است. ایران برای رسیدن به گل یا گل نخوردن راههای زیادی را امتحان کرده و از روشهای متنوعی به گل یا موقعیت رسیده. سوریه، لبنان، عراق و بحرین را که بارها مقابل آنها به مشکل خورده بودیم در زمین خودشان حبس کرده. اگر اسم این انسجام نیست پس چیست؟ منفعلانه و دفاعی بازی کردن هم یک سبک فوتبال است. ما نیاز داریم مقابل حریفان آسیایی و تیمهای متوسط و ضعیف فوتبالمان را تحمیل کنیم، نه اینکه جلوی ازبکستان، ترکمنستان، مالدیو و لبنان هم تیم واکنشگرا باشیم و نه کنشگرا.
با جادوگر بردیم
اگر فدراسیون فوتبال جادوگر استخدام کرده که همین الان باید محاکمه شود. اگر سرمربی تیم ملی از کارهای فراطبیعی استفاده میکند، باید رسوا شود. در بازی با لبنان توپی وارد دروازه ما شد که فقط باد میتوانست آن توپ را به گلزن حریف برساند. اگر نتیجه استفاده از جادو این است که افراد نشسته در فدراسیون دارد سرشان کلاه میرود. اگر فایده جادو این است که در هر بازی چندین موقعیت صددرصدمان با بدشانسی وارد دروازه نمیشود، پس لطفا جادوگرتان را عوض کنید.
بازی با لبنان زشتترین 90دقیقه تاریخ بود
متأسفانه چنین تحلیل آبکی و خندهداری هم در یکی از خبرگزاریها منتشر شده. ۹۵دقیقه در یکسوم دفاعی حریف روی دروازه آنها خیمه بزنی و در وقتهای تلفشده به ۲گل خوشگل برسی و این بشود زشتترین ۹۰دقیقه تاریخ فوتبال ما؟ لطفا نگاهتان را عوض کنید تا از این تحلیلها روی کله آدم شنبلیله سبز نشود.
رفتار دور ازشأن اسکوچیچ
اسکوچیچ بعد از گل مساوی ایران به لبنان رو به نیمکت حریف مشت گره کرد و اخراج شد و این در حالی بود که تیم میتوانست در دقایق باقیمانده به گل برتری برسد. بله، این حرکت زشت و دور ازشأن تیم ملی و حتی یک سرمربی بود. یادمان نرود همینها وقتی سرمربی قبلی با بازیکن حریف و سرمربی کرهجنوبی دستبهیقه میشد و برایشان مشت و دندان نشان میداد وعکس مربی حریف را به دیوار رختکن و دستشویی میچسباند، بهبه و چهچه میکردند و از تعصب او دم میزدند. حالا ۲عکس ۲مربی را کنار هم میگذارند و مینویسند: «میانماه من تاماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است». کار زشت، زشت است، اما وقتی ما با فدراسیون وقت مشکل داریم، کار زشت مربی، زشتتر است.
این ضعیفترین عراق تاریخ است
روش برخی مربیان پوپولیست این است که به بهانه احترام به حریف، پیش از هر مسابقه تیم رقیب را بزرگ میکنند. در کنفرانس مطبوعاتی میگویند که حریف تا حالا اینقدر قدرتمند نبوده یا این یکی از سختترین بازیهای ما خواهد بود. اگر بازی را ببرند، افکار عمومی آمادگی پذیرش این را دارد که بازی سختی را بردهایم و اگر نبرند، مردم میپذیرند که نتیجه بهدست آمده، منطقی بوده. حالا هر بار که تیمهای حریف را میبریم، از بس مقتدرانه میبریم، ناگهان تیم حریف تبدیل میشود به منتخب کریمشیرهایها!
این که تیم ملی است
در کلکل سر مسابقات آسیایی تیمهای باشگاهی حرف درستی زده میشود؛ اینکه استقلال یا پرسپولیس تیم ملی نیستند و این یکبازی ملی نیست که همه آرزوی برد یک تیم را داشته باشند. اینکه هواداران بارسلونا هم از قهرمانی رئال مادرید در اروپا خوشحال نمیشوند. حالا اینکه تیم ملی است؛ خوشحال شوید دیگر. البته این هم هیچ اشکالی ندارد. در دنیای امروزی تعصبات قومی و ملیگرایی افراطی مثل عهد گذشته پررنگ نیست. دوستنداشتن تیم ملی ورزشی یک کشور توسط برخی از مردم آن کشور رفتار نکوهیدهای نیست. میتوان تیم را دوست داشت یا نداشت، برایش آرزوی موفقیت کرد یا نکرد، اما نمیشود برای ابراز دوست نداشتن تیم به بهانههای سست و واهی پناه برد.
مربی ما در حد تیم ملی نیست
«سرمربی سابق خونهبهخونه» یکی از کلیدواژهها و رمز حمله به تیم ملی است. شما اصلا تصور کنید این تیم سرمربی ندارد و بازیکنان همینجوری دیمی وارد زمین میشوند و با خلاقیت خودشان و وردهای جادوگر بازیها را میبرند. فکر کنید یک گونی سیبزمینی روی نیمکت گذاشتهاند که چیزی بارش نیست و دزد است و اهل زدوبند و تحتتأثیر دلالها و مافیای رسانه است. آیا اگر یک سرمربی بزرگ، مثلا زیدان روی نیمکت بنشیند و همین شکلی بازی کنیم و نتیجه بگیریم، بد است؟ برای ناسزاگویی به فدراسیونی که شاید سرتاپای آن سزاوار ناسزا و بدگویی است، چرا تیم ملی را قربانی میکنید؟ همین!
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر