کریمی خطاب به پروین: دل دیدن علی را ندارم
پس خواهش من این است که برای کمک به علی و درک شرایط خانوادهاش محوطه را ترک کنید و به بیرون بروید و با تمام وجود برای علی انصاریان دعا کنید.»
روزنامه فرهیختگان: پس خواهش من این است که برای کمک به علی و درک شرایط خانوادهاش محوطه را ترک کنید و به بیرون بروید و با تمام وجود برای علی انصاریان دعا کنید.»
هنوز داغ مهرداد میناوند تروتازگی خودش را دارد و هیچکس باورش نمیشود که دیگر قرار نیست آن تن صدای خشدار را نشنویم و شاید هر روز صفحات شخصی مهرداد را چک کنیم تا شاید کری جدیدی بخواند و به همه بگوید خبر فوتش یک شوخی مسخره بوده که به راه انداخته تا بعد از چند روز همه را سورپرایز کند و بار دیگر خنده را بر لبان دوستان و هوادارانش بنشاند.
حال خوب علی انصاریان اما خیال همه را راحت کرده بود و شاید کمتر کسی سراغ او را میگرفت. چراکه همه مطمئن بودند سلطان بخیه قرار است چند روز دیگر سلامتی کامل را بهدست بیاورد و بیمارستان فرهیختگان را با همان قدمهای پرقدرتش ترک کند و برود کنار مادر و خواهرش که عجیب دلتنگش شده بودند.
اما انگار کرونا نمیخواهد دست از سر خاطرات ما بردارد و این بار شوخی مسخرهاش را با علی انصاریان آغاز کرده است تا بار دیگر یک ایران دستبهدعا بردارند و خدا خدا کنند که این ویروس منحوس یکبار دیگر آنها را به عزا ننشاند. مخصوصا که علی انصاریان یک مادر عجیب وابسته دارد و این وابستگی بهحدی بوده که باعثشده پسر دوستداشتنی فوتبال و سینما دور تشکیل خانواده را هم خطقرمز بکشد تا کاملا درخدمت خانوادهاش باشد.
حال انصاریان خوب نبود. این را از دوشنبهشب فهمیدیم اما صبح سهشنبه وضعیتش بحرانیتر شد. حتی گفتند علی احیاشده و با شوک به زندگی بازگشته است. با اینکه پایمان کشیده نمیشد، خودمان را به بیمارستان فرهیختگان رساندیم. عاشقان انصاریان اما زودتر خودشان را رسانده بودند و مات و مبهوت همدیگر را نگاه میکردند. همه با نگاهشان از هم سوال میکردند که چه اتفاقی افتاده و چرا باید امروز اینجا جمع شویم. هرکس از در شیشهای بیرون میآمد جمعیت بهسمتش میرفتند تا خبر خوشحالکننده بشنوند اما حیف که کسی حامل اخبار خوبی نبود و تنها حرفی که زیاد شنیده میشد این بود که برایش دعا کنید.
صحبتهای ابوالقاسمپور و خروج هواداران از محوطه بیمارستان
ساعت یک بعدازظهر را رد کرده بود که بهنام ابوالقاسمپور از داخل ساختمان بیمارستان بیرون آمد و همه دورش جمع شدند. او کمی صبر کرد تا همه به او برسند و بعد از اینکه مطمئن شد همه حاضر هستند شروع به صحبتکردن برای جمعیت نگران علی انصاریان کرد. او حرفهایش را اینچنین آغاز کرد: «میدانم همه شما نگران وضعیت علی هستید. من به شما دروغ نمیگویم. حال او خوب نیست و وضعیتش وخیم است. باید برای او دعا کنید. اما میخواهم از شما خواهشی داشته باشم که اگر علی را دوست داشته باشید به آن گوش میدهید. حضورتان در محوطه بیمارستان کار را برای کادر بیمارستان سخت کرده و بخشی از انرژی پرسنل را گرفته است. ضمن اینکه مادر و خانواده انصاریان در یک اتاقی در طبقه پایین حضور دارند و اگر بالا بیایند و شما را ببینند قطعا میترسند و روحیهشان را میبازند. پس خواهش من این است که برای کمک به علی و درک شرایط خانوادهاش محوطه را ترک کنید و به بیرون بروید و با تمام وجود برای علی انصاریان دعا کنید.»
بعد از صحبتهای ابوالقاسمپور، جمعیت حاضر در محوطه بهسمت در خروج روانه شدند و بعد از هدایت آنها به مقابل در بیمارستان فرهیختگان، درهای ورودی بسته شد.
کریمی مسئول کارهای بیرون ابوالقاسمپور مسئول کارهای داخل
علی کریمی درست مثل روزهای بحرانی مهرداد میناوند، کنار علی انصاریان هم حاضر بود و چشمان سرخ جادوگر نشان میداد که دیگر تاب یک غم بزرگ را ندارد و نمیکشد که بخواهد یکی دیگر از رفقایش را هم بهدست مرگ بسپارد. او که روزی هرکسی که دوست داشت را دریبل میکرد حالا اسیر دریبلهای کرونا شده و هرچه تلاش میکند تا این ویروس نحس را شکست بدهد، بیفایده است و دیگر درمانده شده است.
البته او دیروز آخرین تلاشهایش را هم میکرد و چپ و راست برای تهیه موارد موردنیاز پزشک علی انصاریان، بیمارستان را ترک میکرد و البته خیلی زود برمیگشت. در زمانی که او برای کارهای بیرون بیمارستانی حضور نداشت بهنام ابوالقاسمپور کارهای داخل بیمارستان را انجام میداد و بهدنبال ایجاد نظم و برآوردهکردن خواسته پرسنل بیمارستان فرهیختگان بود.
کریمی خطاب به پروین: دل دیدن علی را ندارم
علی کریمی در این چند هفته پیر شد. آرامتر شده و از قبل هم کمتر حرف میزند. دیدن پرپر شدن مهرداد میناوند دلش را هم خیلی نازک کرده است. گوشهای آرام ایستاده بود. سمتش رفتم و از حال انصاریان سوال کردم. گفت: «من هم همانهایی را میدانم که همه میدانند. خودم بالای سرش نرفتهام و اطلاعاتم از او به همان اندازهای است که پزشک معالجش به همه گفته است.»
متوجه شدم که حال حرفزدن ندارد و از او فاصله گرفتم تا خلوتش را بههم نزده باشم. ساعت حدودا ۲ بعدازظهر بود که دویدن خبرنگاران در حیاط خبر از حضور فرد جدیدی در بیمارستان را داد. علی پروین مثل همیشه با سرعت از مقابل خبرنگاران رد شد و با استقبال علی کریمی و بهنام ابوالقاسمپور که از شاگردانش هم بودند وارد ساختمان بیمارستان فرهیختگان شد. مستقیم بهسمت آسانسور رفت و دید که علی کریمی او را همراهی نمیکند. رو به جادوگر کرد و گفت: «علی مگه نمیای بالا؟» پاسخ کریمی باز هم کوتاه و تلخ بود: «نه علیآقا من دل دیدنش را ندارم!»
پروین هم بعد از ملاقات علی انصاریان از در پشتی بیمارستان بیرون رفت تا مجبور نشود در آن حال زار پاسخی به خبرنگاران بدهد.
خواهر انصاریان کارش به سرم کشید
با اینکه همه تصور میکردند که خانواده علی انصاریان در اتاقی در طبقه زیرین بیمارستان فرهیختگان هستند اما حضور خواهر علی انصاریان با شرایطی نابسامان و جای سرم بر دست نشان میداد که او هم در مقابل بیماری برادرش کمآورده و تحلیل رفته است.
علی کریمی به او دلداری میداد و سعی میکرد که شرایط روحی فاطمه انصاریان را بهتر کند. حالا دیگر همه اقوام علی در سالن انتظار بیمارستان بودند. بعد از اینکه مادر علی به ملاقاتش رفت و با گریه برگشت، بهنام ابوالقاسمپور خودش را به کنار آنها رساند و تلاش کرد تا آنها را متقاعد کند که بیمارستان را ترک کرده و راهی منزل شوند. ابوالقاسمپور به مادر انصاریان گفت: «اگر بخواهید در فضای بیمارستان بمانید ممکن است که شما هم مریض شوید. اگر علی خوب بشود و ببیند شما مریض شدهاید دق میکند. حال دخترتان هم خوب نیست و ببینید به چه روزی افتاده است. برای سلامت خودتان و همچنین برداشتن استرس از روی دوش پرسنل بیمارستان خواهش میکنم که اینجا را ترک کنید.»
مادر انصاریان که در ابتدا نمیپذیرفت بیمارستان فرهیختگان را ترک کند، با اصرار اقوام راضی شد که فعلا به منزل برود. او درخصوص حال دخترش گفت: «او اگر به این روز افتاده بهخاطر این است که در این روزها تک و تنها بهدنبال کارهای علی بوده و مدام از بالا به پایین میرفت. او خیلی تنها بود.»
شایعه فوت را یک لیدر ساخت
در لابهلای اخبار چندمرتبهای هم برخیها خبر از فوت انصاریان دادند. هواداران مقابل در هربار با خبرنگاران رودررو میشدند اولین سوالی که میپرسیدند این بود: «تمام شد؟» باورشان نمیشد که علی انصاریان هنوز نفس میکشد، هرچند سخت و هرچند با زور دستگاه!
کنجکاو شدم بدانم که چرا اینها اصرار دارند که انصاریان هم فوت کرده است وقتی که پزشکان و حاضران در بیمارستان از حیات او حرف میزنند و و فقط میگویند که حالش وخیم است. بعد از کمی تجسس در این خصوص یکی از هواداران لب به سخن گشود و گفت: «اگر انصاریان زنده است چرا یک لیدر شناختهشده باید بیاید و بگوید که انصاریان فوت کرده و بیخود برایش دعا نکنید!؟»
گاهی تصور میکردم که برخی افراد مریض عشق فالوور دست به ساختن شایعات اینچنینی بزنند، اما نمیدانستم یک لیدر عشق فوتبال برای یکی از بازیکنان محبوب همین فوتبال شایعهسازی کند و نگرانی را میان هواداران انصاریان و خانوادهاش ایجاد کند.
کاظمی تاب بالا رفتن نداشت
حسین کاظمی، پیشکسوت باشگاه استقلال هم حوالی ساعت ۱۵ وارد بیمارستان شد. تا بهمقابل در ساختمان رسید سرش را روی شانه همراهش گذاشت و هایهای گریه کرد. گریه او آنقدر زیاد بود که نتوانست به دیدار علی برود و گوشهای از سالن انتظار نشست و هرچه به او اصرار کردند که به بالا برود، گفت حالش خوب نیست و نمیتواند به ملاقات رفیقش برود. داوود فنایی هم به نمایندگی از کادر فنی سرخها به ملاقات علی آمد. وقتی برگشت، بههم ریخته بود. از او پرسیدم حال علی چطور است. پاسخ داد شرایط خوبی ندارد. اکسیژن خونش پایین است و تنها خدا باید به ما و خانوادهاش رحم کند. او دقایقی با عادل کلاهکج و بهنام ابوالقاسمپور صحبت و محل بیمارستان را ترک کرد.
متوهمان کرونادرمانی روی اعصاب خانواده انصاریان
در گیرودار حضور افراد صاحبچهره، یک فرد حدود سیوچندساله به مقابل در ساختمان بیمارستان «فرهیختگان» آمد و اصرار داشت که یکی از اقوام نزدیک انصاریان را ببیند. او بعد از اینکه مجوز صحبت با خانواده علی را پیدا کرد، به آنها گفت: «محلولی دارم که قول میدهم حال علی را خوب کند. برای اینکه به من اطمینان کنید، مقابل چشمانتان این مایع را مینوشم تا ببینید چیز بدی در آن وجود ندارد. این محلول را روی سینه علی بمالید و از چند ساعت بعد شاهد بهبود حال او باشید.»
او همچنین گفت: «حاضرم اگر بعد از چندساعت حال علی بهتر نشد، به پلیس زنگ بزنید تا بیاید و من را ببرد.»
خانواده انصاریان ابتدا با این موضوع مخالفت کردند، اما اصرار بیش از حد او باعث شد پای پزشکان علی به ماجرا باز شود و درنهایت مجوز این کار صادر شود. هرچند از اول هم مشخص بود این محلول هم قرار نیست کاری خارقالعاده برای علی انجام دهد.
هرچند از این دست افراد دیروز کم نبودند و شاید بالای 10 نفر بودند که آمدند و ادعا میکردند از شیراز و کاشان و... آمدهاند و میتوانند معجزه کنند. این اقدام متوهمان کرونادرمانی حسابی خانواده انصاریان را آزار میداد.
ابوالقاسمپور درمورد آخر به فردی که ادعا میکرد میتواند حال علی را خوب کند، گفت: «تا همین الان حدود ۷۰۰ میلیون تومان دارو به علی تزریق شده و هنوز حال او خوب نشده، بعد شما آمدهاید و ادعا میکنید از پزشکان ماهر و داروهای ویژه هم تواناییتان بیشتر است؟ معجزهای که دنبالش هستید اینگونه شکل نمیگیرد. بروید و برای علی دعا کنید.»
داروهای میناوند به انصاریان تزریق شد
علی کریمی و دوستانش زمانی که میناوند حالش وخیم بود، مقداری دارو و آمپولهای گرانقیمت تهیه کرده بودند تا بتوانند او را از چنگال مرگ خارج کنند، اما درنهایت عمر مهرداد به تزریق این داروها کفاف نداد و این داروها بیاستفاده ماند.»
دیروز یکی از دوستان انصاریان میگفت: «تمام داروهایی که برای مهرداد خریداری شده و بیمصرف مانده بود را به علی تزریق کردهاند و باید چندساعت منتظر بمانیم و ببینیم اثر داروها چگونه خواهد بود و واکنش علی به این داروها چگونه است.»
دیگر تاب دیدن نداشتم. روحیهام حسابی تحلیل رفته بود. آرامآرام بهسمت در خروجی رفتم و مرور کردم تمام خاطراتی را که آقای بخیه برایم ساخته بود؛ خاطراتی که مشخص نیست به پایان میرسد و به خاطرات میپیوندد یا نه. کاش امروز خبر سلامتیاش منتشر شود.
نظر کاربران
خدایامردم ایران بدبختن بجز توکسی رو ندارن خودت شاهدی چطور جلودرمان و واکسنو گرفتن خدایا به بزرگی خودت به فریاد مابرس
خدایا توتنها حامی وپناه مایی.خودت می دونی ما چقدر تنهاییم.نخواه که دوباره دلمون بشکنه.علی رو به مادر ش برگردون.
بزار دوباره امیدوار بشیم که تو صدامونو میشنوی وبهمون جواب میدی.