آشپزخانه استقلال خوب میپزد، بد سرو میکند!
استقلال برای پختن اصل پختنیها، که سه امتیاز بازی نتیجه درست سرو کردن و درست سر میز بردنشان بود، کم آورد.
خبرورزشی: استقلال برای پختن اصل پختنیها، که سه امتیاز بازی نتیجه درست سرو کردن و درست سر میز بردنشان بود، کم آورد.
یکم- استقلال در مسجد سلیمان، نه برد و نه باخت! نساجی در یک بازی که خانگیاش به حساب میآید، باخت و سایپا هم به همین روال! مسابقهای را که مثلاً در خانه خودش با آوانتاژ و مزیت صاحب خانگی برگزار مینماید، باخت! سایپا مغلوب گلگهر شد و نساجی بازنده به ذوبآهن! تیم بدون برد تا هفته دهم!
برخورد استقلال تهران با نفت مسجد سلیمان که روزگار درازی شهره بود به شهر آبیها، بدون حرف و حدیث ولی پر از تماشاییات «دبش» و ناب، مساوی به پایان رسید! یکی از آن دیدارهای همه چیزدار! به ویژه در آشپزخانه استقلال که همه خرد و ریزها و مواد لازم، گاه در حد اعلایش هم وجود داشت! تماشاگران بازی استقلال در مسجد سلیمان، مخصوصاً پیش غذاهای کامل و رنگارنگی را هم نوش جان مشکلپسند خود کردند! ولی «غذای مادر» حکایت دیگر داشت! استقلال برای پختن اصل پختنیها، که سه امتیاز بازی نتیجه درست سرو کردن و درست سر میز بردنشان بود، کم آورد! نه قضیه به آشپزها و تعدادشان و اینکه از زیر دست یکی در رفته است هم نبود که استقلال در تعدد آشپزها نیز اصلاً کم نگذاشته است! اما چه میگویند؟ وقتی میگویند آشپز که دو تا شد، آش یا شور است یا بینمک، از چه مواردی حرف به میان میآورند؟
آری! تعداد آشپزهای استقلال زیاد بود و دستپختش شیک و قشنگ درمی آمد و «سیرت» نمیکرد! هرچه میخوردی، انگار اشتهایت را بیشتر باز میکرد و میل به خوردن را افزونتر! محمود فکری، صمد مرفاوی، پرویز مظلومی، خب حنیف هم هست که اصلاً اهل مداخله و دست و پا درازی نیست! آرش هم، عزیزیان هم! قربانعلیپور که مربی بدنساز است!
حرفهای بعد از شکست یا رازهای نکبتآلود
دوم- حرفهای پیروز قربانی و سخنان مجید جلالی را و سکوتی که در متن گفتههای مربیان استقلال و سرمربی نفت مسجد سلیمان جاری است، معنای خودش را دارد!
میتوان این کنشها را واکنشی بر عملکرد و نتیجه نوع عمل خودشان دانست و منکر هر قضیهای شد! میتوان بر اساس اصل «آتش بدون دود» همه این گفتههای هم شاید و هم باید را زیر ذرهبین قرار داد! برای سمبل کردن یک روند غیر اتفاقی یا لاپوشانی آنچه که رخ میدهد و میتواند دستمایه تحقیق و وارسیهای دلسوزانهای باشد! باید عکسالعمل خود را در این دایره رو کرد و آنگاه دنبال بررسیهای واقعنما و چارهگر بود! مثلاً پرسید: ...دنبال امر ثوابند یا میخواهند به خاطر یک دستمال، قیصریه را به آتش بکشانند؟ حتی به این عذر و بهانه هم- که همواره دمش از زیر لباس مشهود و معلوم است- حق نداریم نه یک بار برای همیشه که یک بار برای همان بار و همان بازی و همان شائبه که ایجاد شده، به پرسشگری پرداخت و خیال همه را راحت کرد که: عزمها جمع است! ناپاکی، قابل مماشات نیست! ناپاکی، از هر که باشد و هر سو و بخشی و سازمانی، مذموم است و باید سرش را به سنگ کوبید تا له شود که افعی افسرده خطرناک است و خطرناکتر!
حرفها روی زمین نماند!
حرف گفته شده! روغن ریخته شده! باید این حرف و این روغن را جمع کرد و جنسش را و دلایلش را و علتهای عینیاش و شواهد غیر قابل کتمان- و حتی قابل کتمانش- را هم پیدا کرد! حرف پیروز، در همه جهات قابلیت بررسی دارد و نه قابلیت که ضرورت ورود به این عرصهها را فریاد میکند!
مهرداد میناوند، جریانساز در فوتبال
سوم- اتفاقات بزرگ را باید مدیریت کرد! اتفاق آخر بزرگ را باید با مدیریت توانا و همهجانبهنگر اداره نمود! تیم طلایی فوتبال ایران- تیم ملی در فرانسه ۹۸- که ارزش و موقعیت تاریخیاش در فوتبال ایران بس بالا و به مراتب اعلیتر از اینجور حرفهاست، یک چند مدتی «سروصاحب» نداشت! از دستاندرکاران و مجریان فاقد بصیرت و آیندهنگری فوتبال که بگذریم، باید از دیگرانی توقع داشت که خود عزیزی از عزیزان تیم طلایی و تیم آفتابنشین فوتبال ایران است! باید خودشان دست به کار شوند!
حادثه غمبار فوت زندهیاد مهرداد میناوند، نشان داد که تیم ملی به عنوان یک جریان تاریخی مستمر در جامعیت کلی و کلیت جمعیت ورزشی ایران، باید سر و سرور و صاحب و آقایی باشد! تیمی که باید باشد از جوانی به میانسالی بگراید، پیر شود و در همه حال مانا و زندهتر هم!
دیدن علی کریمی که برادرانه و غمخوارانه، سیاهپوش چپپای خوشرو و خوشخنده و مرکز شادی و نشاط فوتبالیستهای ملیپوش به طور عامل و «مردان ۹۸» به طور ویژهتر شده بود و چه تمیز هم از سوی همه قبول شد در این برادری، ضرورت بیصاحب رها نکردن تشکلهای ورزشی را یادآور شد! مثل المپینها که مردان و زنان شرکتکننده در بازیهای المپیک را واجب برخورداری از عنوان صرفاً و بیشتر معنوی بنماید!
۱۰ اسفند
درگذشت دردانگیز مهرداد میناوند که جان همه اهالی فوتبالشهر ایران را سوزاند و ما را آگاهی بیشتر بخشید به این وارونگری که در فوتبال، صاحبان کار بیکارند تا بیکاران بیمیز و صندلی نمانند! تا فوتبال هرچه دورتر بماند از کنشگران فوتبال!
ارسال نظر