هوادارانی که دوآتشه باقی میمانند؛ دربی در بهشت!
حسین و محسن، علی و داوود. یک برادر بزرگتر هم داشتند به نام قاسم. اینها دوقلو بودند با اختلاف سنی چهار سال.
روزنامه جامجم: حسین و محسن، علی و داوود. یک برادر بزرگتر هم داشتند به نام قاسم. اینها دوقلو بودند با اختلاف سنی چهار سال. اکبرآقا پدر خانواده بهشدت استقلالی و کلثوم خانم هم شیرزنی از خطه مازندران - رستم کلا. جبر زمانه آنها را کشانده بود تهران. همگی در دواتاق در یکی از پایینترین محلههای تهران زندگی میکردند.کیفشان کوک بود و همه چیز بر وفق مراد البته تا زمانی که استقلال نباخته بود!
اکبرآقا میگفت:«نمیدانم کجای راه را اشتباه رفتم که این دو تا بچه کوچک پرسپولیسی شدهاند.» شوخی نداشت.حرفهایی که میزد را جدی میگفت.در همان دو تا اتاق کوچک یک لباس قدیمی استقلال را کوبیده بود سینه دیوار و یک پرچم آبی هم با یک تاج بزرگ کنارش.عکس و پوستر بازیکنان هم که زیاد بود. روزی که استقلال میباخت آسمان آبی خانهشان سیاه میشد. لب به چیزی نمیزد و مینشست روی سنگ بزرگی که جلوی در خانهشان گذاشته بود. چند سیگار دود میکرد و میخوابید.
۲
گناه حسین و محسن چه بود که پرسپولیسی بودند؟ داغ رفتن به استادیوم و تماشای بازی پرسپولیس به دلشان مانده بود. یک بار هم که محسن دل به دریا زده بود و میخواست مخفیانه برود ورزشگاه، اکبرآقا فهمید و روزگارش سیاهشد. دیگر خبری از پول توجیبی نبود که مبادا خرج رفتن به استادیوم برای تماشای بازی پرسپولیس شود. اینها جدا از توپ و تشرهایی بود که به کلثومخانم میزد که چرا حواسش به بچهها نبوده و نیست. محسن و حسین هرگز رنگ استادیوم رفتن را ندیدند.
۳
شبهای دربی غوغایی بود در خانهشان. قاسم که اصلا فوتبالی نبود و بیخیال. علی و داوود زیر علم پدر سینه میزدند و حسین و محسن هم جرات هیچ نطقی نداشتند. اگر پرسپولیس گل میزد مگر توان خوشحالی کردن داشتند؟ خوب یادم هست سال۷۵ که ادموند بزیک گل زد و پرسپولیس پس از چند سال موفق به شکست دادن استقلال شد دوقلوهای دوم (حسین و محسن) تا آخرین ساعات شب خانه ما بودند. هراس کلثومخانم از اینکه بلایی سر بچهها بیاید را خوب به یاد دارم. با آن چشمانی که از نگرانی دو-دو می زد و دستانی که مدام در هم گره میخورد.
۴
دربی بعد محسن و حسین در ورزشگاه بودند!لباس قرمز معروف پرسپولیسیها که رویش تبلیغ فولاد خوزستان بود را خریده بودند به اضافه تخمه و ساندویچ و ...دستهجمعی رفته بودیم جایگاه ۳۶. هیجان داشتند.
بازیکنان استقلال که وارد زمین شدند ورزشگاه منفجر شد. حسین و محسن تا آن روز فقط شعارها را شنیده بودند و از نزدیک خودشان هیچ کاری نکرده بودند. چشمانشان پر از اشک بود و تندتند پرچم قرمز را تکان میدادند و همراه بقیه شعار میدادند:«اومدند شیش تاییها، اومدند شیش تاییها!»آن بازی محسن و حسین در ورزشگاه بودند و اکبرآقا سینه قبرستان.
۵
پدر که فوت شد دیگر نمی شد در تهران ماند. یک آریای قدیمی هم که داشتند در تصادف چیزی ازش نمانده بود. باز هم جبر زمانه کوچشان داد.
به همان رستم کلا.به جایی که به قول کلثومخانم:«خانهام است.مجبور نبودم به این خراب شده نمیآمدم.خدا ازت نگذره اکبر.» رفتند،رفتند و هنوز هم که هنوز است اکبر آقا در بهشت زهرا(س)تهران دفن است، علی و داوود همچنان استقلالی هستند و حسین و محسن هم پرسپولیسی. قاسم هم که مثل قدیمها:«بیخیال بابا.فوتبال هم نان و آب میشود؟ همین فوتبال بابا را حرص داد، قلبش گرفت،تصادف کرد و مرد.»
۶
امروز خیلی از طرفداران پرسپولیس و استقلال مثل اکبرآقا زیر خاک هستند. شاید تعصبات مثل قدیم نباشد و پیدا نشود پدری که چون فرزندانش با او هم عقیده نیستند، اجازه ورزشگاه رفتن را از آنها بگیرد. البته هستند کسانی که طعم تماشای دربی را از نزدیک نچشیدهاند و ...با این حال امروز آن هوی و های همیشگی نیست و هیچ هواداری نمیتواند به ورزشگاه برود.کرونا سد بزرگی است برای رسیدن به این رویاهای کوچک.
رویاهایی که لازمهاش خرید بلیت، عبور از لای پرچم فروشها و ساندویچ فروشها، ایستادن در صف ایست بازرسی، دویدن به سمت دالانهای ورودی، رسیدن به سکوهای پرجذبه و لذت بردن از فوتبالی است که میلیونها بینندهدارد.
۷
استقلال میبرد یا پرسپولیس؟خیلیها می گویند تیم فکری آمادهتر است و نظر خیلیها هم این است که پرسپولیس بازی را میبرد.
قطعا قلب محسن و حسین برای پرسپولیس میتپد و بدون شک روح اکبرآقا و میلیونها نفر مثل اکبرآقا که روزی برای تیم رقیب کری خوانده،شعار داده و گلوی خودشان را پاره کردهاند، با برد تیم آبی شاد میشود. یادم هست یک بار محسن میگفت:«بابا آمده بود به خوابم. میگفت بالاخره رفتی استادیوم؟ برو ولی ما اینجا دوست داریم پرسپولیس تا همیشه بازنده باشد.»محسن میگفت بابام در بهشت هم استقلالی است.
ارسال نظر