با مردی که او را با لقب دزد دریایی مینامیدند!
نویسنده ژاپنی رمان «مردی که او را با لقب دزد دریایی مینامیدند» که با اشاره به شرایط وخیم ملت ژاپن پس از جنگ جهانی دوم و دوران تسلط آمریکا میگوید: مردم ما در آن شرایط بد پس از جنگ، عزت نفس بیشتری نسبت به امروز داشتند.
چراکه در آن روزها مردی پیدا شد که بدون توجه به اخطارهای دولتهای آمریکا و انگلستان شجاعانه در ساحل ایران لنگر انداخت و نفتکشاش پهلو گرفت و این بیتوجهی به دستور بیگانگان، در آن زمان روحیه خراب مردم ژاپن شکستخورده را بهبود بخشید.
نائوکی هیاکوتا نویسنده مشهور و محبوب ژاپنی و مولف رمان «مردی که او را با لقب دزد دریایی مینامیدند» است. این رمان درباره سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و سلطه متفقین بر ایران و ژاپن است. هیاکوتا در نوشته های خود به دنبال تقویت روحیه ملی مردم کشورش است و از منظر تاریخ و ادبیات احیای روحیه استقلال خواهی ملت باسابقه ژاپن را دنبال می کند.
هیاکوتا یک هفته به ایران آمد و سفرهایی به نقاط مختلف کشورمان داشته است. حضور در نشستی در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیدار با حبیب احمدزاده نویسنده رمان جنگی «شطرنج با ماشین قیامت» برخی از برنامههایی است که برای این نویسنده در ایران طراحی و برگزار شده است.
داستانی که دستاویز نوشتن این رمان قرار گرفته است، این است که پس از ملی شدن صنعت نفت در ایران و در میانه تلاشهای انگلستان برای تحریم نفت ایران، شرکت نفتی «ایده میتسو» یکی از نفتکشهایش با همین نام (ایده میتسو) را به بندر آبادان فرستاد. این نفتکش ژاپنی مقدار زیادی نفت ایرانی خرید. این اتفاق در حالی رخ داد که انگلستان و آمریکا از پهلو گرفتن کشتیهای نفتکش خارجی در بندرهای ایران و خرید نفت از کشورمان جلوگیری میکردند. نفتکش ایده میتسو با ۲۲ هزار تن بنزین و نفت و گاز ایران، به بندر کاوازاکی در ژاپن بازگشت.
در فرصت کوتاهی که پیش از یکی از سفرهایش به استانهای کشور، دست داد، به گفتگو با این نویسنده نشستیم. در این گفتگو، سخنانی درباره دیگر نویسندگان مطرح ژاپنی و سبک نگارششان، روحیات دو ملت ایران و ژاپن و علائق مردم ژاپن در داستانخوانی رد و بدل شد.
این نویسنده مانند ژاپنیهایی که از آنها توقع پایبندی به چارچوبها و سنتهایی را داریم، در ابتدای سلام و احوالپرسی، تاکید دارد تا نام خبرنگار و عکاسی را که برای گفتگو و عکاسی از او آمدهاند، بداند و با آنها خوش و بش کند. در میان گفتگو نیز، قوری چاپی را به دست گرفته و برای افراد دور میز گفتگو، چایی میریزد و تعارف میکند.
مشروح این گفتگو اینک در ادامه این گزارش میآید:
* برای شروع صحبت از این جا بگوییم که مردم ایران از نویسندگان ژاپنی، چهرههایی چون کازئو ایشی گورو یا هاروکی موراکامی را میشناسند.
کازئو ایشی گورو، نویسندهای انگلیسی است و تابعیت این کشور را دارد.
* بله. درست است. اما با مطالعهای که از برخی از آثار این دو نویسنده داشتهام، به نظر میرسد ایشیگورو، طالب پیروی از اصول کلاسیک نوشتن و موراکامی، خواستار مدرننویسی است. شما خودتان را از کدام گروه میدانید؟ نویسندهای کلاسیک هستید یا مدرن؟
در ژاپن، من را نویسندهای کلاسیک ارزشیابی میکنند. در ژاپن نویسندگان به ۲ دسته بزرگ تقسیم میشوند. یک دسته، بیشتر به متون ادبی میپردازند که میتوان آثارشان را فنی توصیف کرد. اما گروه دیگر، سادهتر از گروه اول مینویسند و مردم را مخاطب آثارشان میدانند. من هم نویسندهای هستم که مخاطبم را مردم میدانم و در گروه دوم قرار دارم.
* مردم شرق عالم به ویژه کشورهایی مانند چین یا ژاپن، به پایبندی به سنتهای کهنشان مشهورند. این موضوع را در مولفهها و عناصر آثار ادبی و سینمایی چین و ژاپن دیدهایم. اما آیا مردم امروز جامعه ژاپن، در حوزه تولیدات ادبی یا هنری، به مفاهیم مدرنیسم پایبند هستند یا هنوز هم از سنتهای خود برای تولید بهره میگیرند؟
در ژاپن مانند دیگر کشوری شرق، آثار نویسندگانی که سنتی مینویسند و به همان رویههای کلاسیک گرایش دارند، بیشتر مورد اقبال هستند و نویسندگانی که تمایل به مدرننویسی دارند، مخاطبان کمتری دارند و در اقلیت هستند. البته بین این نویسندگان، موراکامی یک استثناست و طرفداران زیادی دارد. میتوان گفت که آثار موراکامی تبدیل به یک برند خاص شدهاند. به عبارت دیگر، عجیب و غریب بودن آثار این نویسنده، تبدیل به یک برچسب و برند خاص برای او شدهاند.
اما از طرف دیگر، همانطور که موراکامی، طرفداران زیادی دارد، منتقدان زیادی هم دارد که سخنشان این است که نمیدانیم چه چیزی در آثار این نویسنده وجود دارد که عدهای آنها را میخوانند. در بین نویسندگانی که مردم معمولی و عموم جامعه ژاپن را مخاطب خود قرار میدهند، گروهها و دستههای مختلفی وجود دارد اما در بین این نویسندگان، آن عده که درباره ساموراییها و سلحشوریهای گذشته ژاپن میپردازند، مخاطبان بیشتری دارند. حتی گاهی اوقات، آثار نویسندگانی که قدیم ژاپن و دوران کهن ما را به رشته تحریر در میآورند، بیشتر از آثار نویسندگانی که داستانهای جدید مینویسند، به فروش میرود.
* وارد بحث درباره کتاب «مردی که او را با لقب دزد دریایی مینامیدند» بشویم. چه شد که سراغ نوشتن این رمان رفتید و جذابیت سوژه این داستان در کجا بود؟
من ۳ سال پیش، مسائلی را درباره «میشومرو» شنیدم. این کلمه، اسم یک تانکر نفتکش ژاپنی است. بعد از شنیدن بخشهایی از حادثه کنجکاو شدم و با بررسیهای بیشتر متوجه شدم که این اتفاق، یک واقعه بزرگ بینالمللی بین دو کشور ایران و ژاپن بوده که ۶۱ سال پیش رخ داده است. و میتوان گفت بعد از ۶۱ سال از وقوع این حادثه بزرگ، تقریبا همه مردم ژاپن این حادثه را فراموش کرده بودند.
من هم با این که بیشتر از ۵۰ سال دارم، تا ۳ سال پیش درباره این اتفاق چیزی نشنیده بودم و وقتی برای اولین بار دربارهاش شنیدم، به دنبالش کشیده شدم و به مطالعه پرداختم. در نتیجه به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم. وقتی به پژوهشهای مختلف دست زدم، متوجه شدم که این اتفاق، در زمان خود یک واقعه بزرگ بینالمللی بوده که رسانههای آن زمان را تحت تاثیر قرار داده است.
با تحقیقات و پژوهشهایی که داشتم متوجه شدم ایران و ژاپن، ۶۱ سال قبل دست همدیگر را به گرمی فشرده و رابطهای صمیمی با هم پیدا کردند. همین موضوع برایم تبدیل به انگیزه شد تا سراغ چنین داستانی بیایم و واقعه مهمی را که مردم ژاپن فراموشش کرده بودند، دوباره به یادشان بیاورم.
* ظاهرا کتاب، در ژاپن فروش خوبی داشته است؛ رقمی بالای یک میلیون نسخه.
کمی بیش از ۲ میلیون نسخه از این کتاب در ژاپن به فروش رفته است. کتاب «مردی که او را با لقب دزد دریایی مینامیدند» در سال گذشته بیشترین میزان فروش را به خود اختصاص داد و از کتاب موراکامی هم پیشی گرفت.
* به نظرتان استقبال از این اثر به دلیل هیجانانگیز بودن ماجراهای نفتکشی و سالهای بعد از جنگ جهانی بوده یا ارتباطی که بین دو ملت ایران و ژاپن وجود داشته است؟
خیلی از مردم ژاپن، در این روزها اعتماد به نفس خود را از دست دادهاند. اما ۶۱ سال پیش چنین وضعی نداشتند و دارای اعتماد به نفس بودند. به نظرم روایت این ماجرا میتوانست اعتماد به نفس را به مردم ژاپن برگرداند. در آن سالها، ژاپن بعد از پایان جنگ جهانی دوم به مدت ۷ سال تحت سلطه نظامی آمریکا بود و به شدت به کشوری ضعیف بدل شده بود.
جالب بود که مردم ما در آن شرایط بد پس از جنگ، عزت نفس بیشتری نسبت به امروز داشتند و در آن روزها مردی پیدا شد که بدون توجه به اخطارهای دولتهای آمریکا و انگلستان که هشدار داده بودند، هیچ کشوری نباید از ایران نفت بخرد، شجاعانه در ساحل ایران لنگر انداخت و نفتکشاش پهلو گرفت. بیتوجهی به دستور بیگانگان، در آن زمان روحیه خراب مردم ژاپن شکستخورده را بهبود بخشید و موجب شد سرشان را بالا بگیرند.
در همان سالها بود که انگلستان تسلط زیادی بر اوضاع و احوال ایران داشت. این اتفاق مشترک باعث مردم ایران هم حال بهتری پیدا کنند و اعتماد به نفسشان تقویت بشود. یعنی دو ملت زخمخورده از بیگانگان، به دلیل رخ دادن این اتفاق، دستشان را در دست هم گذاشتند و احساس مشابهی پیدا کردند.
یک نکته دیگر این که، ورای این صحبتها، مردم ژاپن از قدیم به دلیل فرهنگ کهن ایرانیها، همیشه نسبت به این کشور حس کنجکاوی و احترام داشتند. با جمعبندی این نکات میتوان دلیل این که مردم این رمان را با لذت میخوانند، متوجه شد. از توجه رسانههای آن روزگار به این واقعه گفتم. اگر به روزنامههای آن روزگار ایران و ژاپن نگاه بیاندازیم، میبینیم که همه آنها این واقعه را به عنوان تیتر اول خود، ثبت کردهاند. با این حال و متاسفانه، در سال ۱۹۵۳ بر اثر کودتا، حکومت پهلوی قدرت گرفت و این واقعه درخشندگی و اثر خود را از دست داد. به علاوه ۴ کشور انگستان، فرانسه، آمریکا و هلند به طور عامدانه برای پاک کردن این واقعه از ذهن تاریخی مردم تلاش کردند.
* پس شما این رمان را به نیت احیای واقعه تاریخی نفتکش ژاپنی نوشتید؟
بله. دقیقا به همین دلیل این کار را انجام دادم. ژاپن امروز، کشور ثروتمند ولی ناامیدی است و مردم اعتماد به نفس خود را از دست دادهاند.
* البته در ایران چنین تفکری درباره مردم ژاپن وجود ندارد.
تشکر میکنم. اما متاسفانه سیاستمداران امروز ژاپن فقط به دهان دولت آمریکا نگاه میکنند و هر کاری که دولتمردان آمریکا بخواهند، انجام میدهند. اما ۶۱ سال قبل، با وجود این که دولت ژاپن تحت سلطه نظامی آمریکا بود، توجهی به حرف آمریکا نکرد. جالب است که در آن زمان ژاپن کشوری فقیر بود و ثروت امروزی را نداشت. آن زمان، ثروتی نداشتیم. اما مقابل حرف آمریکا ایستادیم اما امروز که همهچیز داریم، دولتمردان ژاپن به حرفهای آمریکا گوش میدهند.
* این رمان قسمت دومی هم دارد؟
بله. این رمان، ۲ قسمتی است و نگارش قسمت دوم آن هم به پایان رسیده است.
* رمان شما به نظر، یک اثر برونگراست و همانطور هم که اشاره کردید، برای تهییج و یادآوری یک حماسه به مردم کشورتان نوشته شده است. چه تعداد از نویسندگان دیگر ژاپن، با چنین دغدغههایی دست به تولید اثر میزنند؟
در ژاپن، تعداد نویسندهها بسیار زیاد است و بیشترشان از نظر من برونگرا هستند. نویسندههای درونگرا در ژاپن، چندان طرفداری ندارند.
* در مدتی که در ایران بودید، تشابهی بین ادبیات ایران و ژاپن ندیدید؟
ژاپن در مواجهه با ادبیات کشورهای مختلف، بسیار انعطافپذیر است. به همین دلیل آثار کشورهای مختلف، به طور گستردهای در ژاپن ترجمه شده و مردم ما با این آثار آشنا میشوند. در این میان، بسیاری از نویسندگان خارجی هستند که روی نویسندگان ژاپنی تاثیر داشتهاند. یکی از آن آثار، «هزار و یک شب» است و تقریبا میتوان گفت که هیچ ژاپنی نیست که قصههای شهرزاد قصهگو در هزار و یک شب را نشنیده باشد. من خودم چندین بار داستانهای این اثر کهن را خواندهام و فکر میکنم در آثار خودم هم تاثیراتی از «هزار و یک شب» گرفته باشم. اما متاسفانه مانند مردم کشورم، اطلاعات چندانی از ادبیات امروز ایران ندارم.
* طی چند روزی که در ایران بودید، مردم این کشور را چطور دیدید؟
یک هفته در کشور شما بودهام، پس نمیتوانم به جزئیات اشاره کنم. اما در کل فکر میکنم مردم ایران دو خصلت سماجت و انعطافپذیری را با هم دارند. یعنی هم سرسختاند و هم انعطافپذیر. به نظرم مردم ایران، مردمی شاد و خوشحال هستند.
ارسال نظر