چرا بازیگرهای خوب کمدی، کارگردانهای خوبی نیستند؟
کمدی خوب به خیلی چیزها بستگی دارد و خنداندن تماشاگران عمدتا عبوس به خیلی عوامل ربط پیدا میکند. پیش از هر چیز البته نبوغ و استعداد کمدین به عنوان ستاره و بازیگر نقش اصلی فیلم است، اما این شرط کافی نیست و به جز این حتما باید متن و کارگردانی شایسته، جذاب و نمکینی هم برای خنده در کار باشد و دیگر نکات فنی فیلم هم بهدرستی رعایت شود.
روزنامه جامجم: کمدینها از نعمت و موهبت خنداندن ملت برخوردار هستند و بسیاری از مردم، خاطرات شیرینی از آنها در فیلمهای مختلف دارند. در فیلم آخرین هورا یکی از ساختههای غیروسترن جان فورد، وقتی افراد زیادی به دیدن اسپنسر تریسی در نقش یک سیاستمدار سالخورده و در بستر احتضار میآیند، او خطاب به یکی از آنها که دوست شوخ و بذلهگوی اوست، میگوید: «چطور میتونم از کسی که میلیونها بار من رو خندونده تشکر کنم؟»
دیالوگی که میتوان برای تجلیل ارزش و مقام کمدینها از آن وام گرفت. بارها با نقشآفرینیهای بامزه و نمکین کمدینهای کلاسیک همچون چارلی چاپلین، باستر کیتون، هارولد لوید، لورل و هاردی، برادران مارکس، ابوت و کاستلو و دیگران و کمدینهای متاخرتر، چون لویی دوفونس، جری لوئیس، نورمن ویزدوم، وودی آلن، روان اتکینسون (مستر بین)، جیم کری و... خندیده یا به قول آن جمله کلیشهای از خنده روده بر شدهایم. اتفاقی که در سینمای ایران هم بارها افتاده، اما نه وقتی آقا و خانم بازیگر، هوس کارگردانی به سرشان زده باشد!
کمدی خوب به خیلی چیزها بستگی دارد و خنداندن تماشاگران عمدتا عبوس به خیلی عوامل ربط پیدا میکند. پیش از هر چیز البته نبوغ و استعداد کمدین به عنوان ستاره و بازیگر نقش اصلی فیلم است، اما این شرط کافی نیست و به جز این حتما باید متن و کارگردانی شایسته، جذاب و نمکینی هم برای خنده در کار باشد و دیگر نکات فنی فیلم هم بهدرستی رعایت شود، وگرنه درصورت نقصان و ضعف حتی یکی از این موارد هم قطعا چیزی در کمدی میلنگد و نمیتواند لبخند رضایت و تاثیرگذاری را بر لبان تماشاگر بنشاند.
اگر یک فیلم کمدی توانسته به موفقیت و ماندگاری برسد، حتما همه این موارد به درستی و در روندی استاندارد در آن لحاظ و رعایت شده و اگر هم یک کمدین توانسته سالها در سینما بدرخشد و محبوب عام و خاص شود، بهجز استعداد و نبوغ ذاتی، حتما عوامل مهم دیگری هم در این موفقیت سهیم بوده است و گروه کاردرستی هم طی سالها و در فیلمهای مختلف او را حمایت کردهاند.
گاهی برخی کمدینها به جز بازی، استعداد کارگردانی و خلق یک فیلم سینمایی را هم دارند. آنها، چون صاحب تفکر هستند و توان و جسارت فیلمسازی را هم دارند و آن را طی سالها یا با تحصیل یا بنا به تجربه و حضور سر صحنه فیلمهای مختلف آموختهاند، اراده میکنند و پشت دوربین میروند. موفقترین نمونه قطعا چاپلین است که با نبوغ و استعدادی بینظیر و مثالزدنی، همهکاره فیلمهای خودش بود و به جز بازیگری، نویسندگی، کارگردانی، تهیهکنندگی و آهنگسازی بسیاری از آثار کارنامهاش را هم بهعهده داشت.
چاپلین همان اندازه که بازیگر درخشانی بود، در کارگردانی هم استادی خود را به رخ میکشید. گفتهاند که او کارگردان دیکتاتور و بسیار سختگیری هم بود و تا نقشه آنطور که میخواست درنمیآمد، رضایت نمیداد و بارها دستور به تکرار صحنه میداد. نتیجه این وسواس و سختگیری درست، شاهکارهایی، چون پسربچه، جویندگان طلا، روشناییهای شهر، عصر جدید، دیکتاتور بزرگ و چند فیلم خوب و بسیاری فیلمهای کوتاه درخشان دیگر بود.
هرچقدر در سینمای جهان، میتوان نمونههای موفقی یافت که کمدینها در کارگردانی فیلم و در فیلمسازی سینمایی موفق بودهاند، در سینمای ایران اوضاع به شکلی مضحک خندهدار است. برخی کمدینهای سینمای ایران بهویژه در سالهای اخیر، سراغ کارگردانی در سینما رفتند، آنها با وجود اینکه تجربههای موفقی در کارگردانی تلویزیون داشتند، اما در سینما کاری از پیش نبردند و عمدتا فیلمهای آنها نتوانست به اندازه کارهای تلویزیونی آنها بهویژه نقشآفرینیهایشان موفق باشد و رضایت تماشاگران را در پی داشته باشد.
این عدم موفقیت کمدینهای وطنی در کارگردانی سینما دلایل مختلفی دارد. یکی این که آنها به اندازه مدیوم تلویزیون، در سینما سابقه فیلمسازی ندارند و شناختشان از سازوکار سینما به اندازه تلویزیون نیست. دیگر اینکه شاید استعداد آنها در فیلمسازی به اندازه بازیگری آنها در عرصه کمدی نباشد و نمیتوانند بهعنوان یک کارگردان، یک طرح را بهدرستی مدیریت کنند و به نتیجهای دلخواه و موفق برسانند.
نکته مهم دیگر اینکه کمدینهای سینمایی ایران، وقتی که به عنوان کارگردان پشت دوربین فیلمسازی قرار میگیرند، انگار میخواهند وجه روشنفکرانهای از خود بروز دهند، بنابراین سعی میکنند از یک روایت ساده و صمیمی و نمکین فاصله بگیرند و جوری فیلم بسازند و حرف بزنند که آشنایی درست و کاملی با آن ندارند. آنها احتمالا به قصد خوشایند و جلب رضایت تماشاگران نخبه سینما و منتقدان، به راهی میروند که آنها را از اصالت خودشان دور میکند. نتیجه فیلمهایی الکن و غیرجذاب میشود که کمتر تماشاگری را خوش میآید. کمدینهای کارگردان شده ما یا بیهوده سعی میکنند از یک کمدی نرمال و طبیعی فرار کنند یا تلاش دارند فیلمی متفاوت و نامتعارف بسازند که نتیجه هر دو معمولا شکستهایی نزدیک به فاجعه است. دلیل این وضع هم این است که کمتر چیزی در این آثار، سر جای خود قرار دارد و نقص و ضعف مواردی، چون فیلمنامه، کارگردانی، بازی و... دست به دست هم میدهند تا ناکامی کمدینهای فیلمسازشده ایران، تکمیل شود.
خوابش میآد!
رضا عطاران، کمدین محبوب سینمای ایران است که بیشتر فیلمهایش به عنوان بازیگر در سالهای اخیر با استقبال مخاطبان و موفقیت در گیشه همراه بوده است. هزارپا، مصادره، نهنگ عنبر و من سالوادور نیستم، بخش زیادی از موفقیت خود را مدیون حضور نمکین عطاران هستند. او سالها قبل، استعداد خود در کارگردانی را هم نشان داد، البته در تلویزیون و با ساخت مجموعههایی که جنس کمدیاش، واقعیتهای روزمره اجتماع و طبقات فرودست بود.
سریالهایی، چون ترش و شیرین، بزنگاه، خانه به دوش و متهم گریخت که زمان پخش و حتی در نمایشهای بعدی هم پربیننده بودند. این کمدین، وقتی سراغ کارگردانی در سینما رفت، سعی کرد چهره دیگری از خود به نمایش بگذارد، اما این فاصله گرفتن آگاهانه از آن نوع کمدی تلویزیونی، نتیجه مثبتی همراه نداشت و خوابم میآد، رد کارپت و دراکولا باوجود برخی لحظات خوب و بانمک و فروش نصفه و نیمه که طبیعتا به خاطر نام و حضور خود عطاران به عنوان بازیگر بود، فاصله زیادی با شاهکارهای این کمدین چه کارهایش به عنوان بازیگر و چه ساختههای موفق تلویزیونیاش دارند.
ساعت پنج صبح!
او بدون شک، سلطان کمدی تلویزیونی در ایران است و موفق شده انقلابی در کمدیهای این مدیوم در کشور به وجود بیاورد. اگر یادتان باشد، کمدی پیش از مدیری، بیشتر متکی به شوخیهای کلامی بود و بیشترشان نمونههای ضعیفتر صبح جمعه با شما بود، اما مدیری ابتدا با کمدی آیتمی و بعدها با ساخت مجموعههایی تماشایی، تعریف جدیدی از طنز در تلویزیون ما ارائه کرد. او به یک مرجع و منبع محبوب و موثق در کمدی تلویزیونی تبدیل شد و تنها با ورود عطاران به عرصه کارگردانی تلویزیون بود که انحصار مدیری در این زمینه کمی محدودتر شد.
با این حال مهران مدیری در سینما، فقط یک بار پشت دوربین کارگردانی قرار گرفته و همین سه سال پیش فیلمی به نام ساعت پنج عصر ساخت که به هیچ وجه انتظارها را از او برآورده نکرد. اگرچه فیلم، به نوعی در حالوهوای برخی کارهای تلویزیونی مدیری بود و باز هم سیامک انصاری، نقش اصلی اثر را به عهده داشت، اما اینجا هم کمدین محبوب ما، دچار همان آفتی شد که دیگرانی، چون او گرفتارش شدند.
او خواست وجهی متفکرانه و اجتماعی به فیلمش سنجاق کند، اما نتیجه این دست به عصا راه رفتن و چراغ سبز به برخی منتقدان و تماشاگران نخبهتر سینما، ساعت پنج عصر را به فیلمی نهچندان دوست داشتنی تبدیل کرد. مدیری در حوالی نمایش عمومی ساعت پنج عصر، خبر از ساخت یک فیلم با موضوع جنگ هم داده بود؛ فیلمی غیرکمدی و در فضایی جدی. همین اظهارنظر باز هم نشانی از مدیری همیشگی به عنوان یک کمدین در خود ندارد و شاید پس از تماشای ساعت پنج عصر هم چندان نتوان به آن فیلم بعدی هم امید داشت.
لامپ سوخته
سعیدآقاخانی را پیشترها به عنوان یک کمدین خوب میشناختیم. بازی او در مجموعه محبوب و خاطرهانگیز ساعت خوش بهویژه در آیتم سعید و خان دایی بهخوبی در ذهن مخاطبان مانده است. آقاخانی همانطور که به بازی در فیلم و سریالهای کمدی ادامه میداد، سراغ کارگردانی کمدی در تلویزیون هم رفت و تقریبا با حال و هوای کمدیهای تلویزیونی رضا عطاران، مجموعههای موفق و پربینندهای، چون زن بابا، راه دررو، خوشنشینها و دزد و پلیس را ساخت.
اما این کمدین در سالهای اخیر، تقریبا تغییر رویه داد و از کمدی فاصله گرفت. این دورشدن از کمدی و خنده، بهویژه در بازیگری سینما خودش را نشان داد و آقاخانی، در آثاری، چون خداحافظی طولانی، آباجان، کامیون، بنفشه آفریقایی و قسم، وجه دیگری از تواناییهایش را به نمایش گذاشت.
آقاخانی هم وقتی برای نخستین بار سراغ کارگردانی در سینما رفت، فیلمی ساخت که نشانی از کمدی نداشت و قصهای با موضوع اعتیاد و مواد مخدر را روایت کرد. لامپ ۱۰۰ در لحظاتی تاثیرگذار بود، اما در کل، جایگاه مهمی در کارنامه آقاخانی ندارد.
با این همه بیاعتنایی به پیشینه کمدی، خوشبختانه ارتباط آقاخانی بهطور کامل با کمدی و خنده قطع نشده و ما را همچنان امیدوار نگاه داشته است. بازی بامزه او در رحمان ۱۴۰۰ و ساخت مجموعه کمدی نون خ و بازی نمکیناش در همین سریال، نشان میدهد این کمدین همچنان علقههایی به کمدی و آثار خندهدار دارد.
ورود کمدینها ممنوع
رامبد جوان شاید تنها کمدینی باشد که دستکم یک فیلم کمدی خوب و جذاب در سینما ساخته است. فیلم ورود آقایان ممنوع او نشان میدهد که اگر کمدینهای کارگردان شده ما بخواهند فیلم کمدی درست و درمان و بامزهای بسازند، این ظرفیت و استعداد را دارند. ورود آقایان ممنوع، همهچیزش از متن و کارگردانی و بازیها درست و حساب شده بود و به دل تماشاگران هم نشست.
حتی برخی منتقدان و تماشاگران خاص سینما هم که معمولا به فیلمهای کمدی ایرانی روی خوش نشان نمیدهند با فیلم همراه شدند و خندیدند. اما دیگر کارهای جوان در سینما مثل اسپاگتی در هشت دقیقه و پسر آدم دختر حوا و قانون مورفی، باوجود برخی لحظات بامزه، در مجموع امیدوارکننده نبودند. فیلم نگار او هم که باوجود اینکه فضایی متفاوت و جسورانه داشت، اما، چون اینجا و در بحث مدنظر ما، ردپایی از یک کمدین نداشت، امتیاز مثبتی برای جوان به حساب نمیآید.
زهرمار!
تماشاگر از سیدجواد رضویان که گلوله نمک است، انتظار دارد کمدی و خنده ببیند. او در فیلم و سریالهایی که به عنوان کمدین در آنها حضور داشته، این کار را کرده است، اما در فیلمی که کارگردانی کرده یعنی زهرمار-که این روزها بر پرده سینماهاست-تقریبا هر کاری کرده که تماشاگر نخندد.
شاید بدبینانه باشد، اما احتمالا با یک نوع خیانت سینمایی طرف هستیم. تماشاگر تقریبا در پوستر و تبلیغات و بهویژه در کارنامه کارگردان، با عناصر برجسته کمدی روبهروست و با همین توقع هم به سینما میرود، اما فیلمی میبیند که ادعای نقد اجتماعی دارد. اما فیلم در نهایت نه نقد اجتماعی است و نه یک کمدی خوب و خندهدار. اثری است بلاتکلیف و فراموششدنی.
اگر رضویان بخواهد در فیلمسازی همین رویه را دنبال کند، طرفدارانش را به عنوان یک کمدین کارگردان شده، ناامید خواهد کرد. هرچند این سرخوردگی همین حالا و با زهرمار هم کلید خورده است.
نکته اینجاست که اگر رضویان، واقعا یک فیلم اجتماعی موفق میساخت، هیچ ایرادی وجود نداشت و حتی تحسین مخاطبان و منتقدان را هم در پی داشت و در آن صورت فقط دلخوری ما از دورشدن از کمدی، کماکان پابرجا بود!
نظر کاربران
خوابم میاد خیلی هم خوب بود.مهران مدیری هم هرگز بازیگر خوبی نبوده.میشه گفت افتضاحه
پاسخ ها
لطفا به سلیقه دیگران احترام بذارین
خیلی ها هستند که کارهای آقای مدیری رو از جون و دل دوست دارند
و به نظر من ایشون خیلی خلاق و دوست داشتنی هستند
مهران مدیری اسطورهست ، بی نظیره . ساعت ۵ عصرشم خیلی هم خوب بود ، حسادت کردن به مدیری بخاطر تمام موفقیات هاش چیز عادیه هستش
شاید شما سنت هنوز به ۱۵ سال نرسیده تا فهم فیلم های آقای مدیری رو داشته باشی ، به مامانت بگو گوشی دستت نده هنوز زوده برات
اتفاقا چرا ،بهترین بازیگران طنز بهترین گارگردانم هم هستن ،
۱مهران مدیری که بازیش هم خوبه و کارگردانیش رو دستش کسی نیست
۲مهران غفوریان که با زیر اسمان شهر غوغا کرد
۳رضا عطاران که با خانه به دوش لب همه را خندوند
۴جوادرضویان با فیلم زهرمار هم نشون داد که چیزی تو چنته داره
۵محسن تنابنده هم که بهترین نویسنده طنز هست وکار کار گردانی هم داره
ساختن فیلم کمدی کار بسیار دشواری است و از هر کارگردانی برنمی آید. اما متاسفانه در سینمای ایران این طور جا افتاده که کارگردان ها فکر می کنند لوس بازی و تکه پرانی و شوخی های تکراری و بی مزه را کنار هم بگذارند اسمش می شود کمدی. متاسفانه تماشاگران هم خیلی به این فیلم های بی محتوا و لوس علاقه دارند و این طوری است که تهیه کننده ها به راحتی اب خوردن میلیاردر می شوند.
طنز هنوز توی سینمای ما پا نگرفته همون سبک فیلمفارسی های قدیمه منتها ژیگول تر اگه روند اینجوریه که ۵۰سال پیش عقیلی وحدت بهمن مفید ارحام صدر ظهوری و... حرفارو زدن بهتره شماهم بگید زده خوبیت نداره واردی که؟؟!!
دوست عزیز خوابم میاد یک فیلم فوقالعاده س. لزوما فیلم خنده دار نباید مثه رحمان 1400 توش رقصو دیالوگ جنسی داشته باشه