گزارش تصویری از فیلم «زندگی با چشمان بسته»
این ترانه «صدرعاملی» بچه مانده است
اگر چه فيلم درباره قضاوت است اما درونمايه اصلي فيلم «زندگي با چشمان بسته» عاشقانه است؛ يك عاشقانه خواهر و برادري در توصيف رابطهاي كه در آن دو نفر پشت و پناه هم هستند...تقديم به همه داداشيها و خواهريهايي كه عاشقانه همديگر را دوست ميدارند.
قرارهای مصاحبه ما با رسول صدرعاملی، میتوانست منجر به یک گفتوگوی تکراری شود. بنابراین تصمیم بهتر، این بود که به جای یک مصاحبه، بازی جدیدی انجام بدهیم. ما عکسهایی از فیلم را انتخاب کردیم و صدرعاملی در مورد این صحنهها و بازیگرانش، شرح نوشت.صدرعاملی سابقه روزنامهنگاری دارد و شرح عکسنویسی را جذابتر از چیزی که ما فکر میکردیم انجام داد. این گفتوگوی تصویری را با دقت بیشتری مرور کنید. گفتوگویی در اوایل اکران فیلمی که کارگردان به آن امید بسیاری بسته است.
يك بازي كودكانه اما جديتر؛ چندان جدي است كه آرام آرام تبديل به يك بازجويي ميشود. نوعي محاكم خود بايد سرت را زيرآب ببري پاك كه شدي بيرون بياوري و به آنچه از تو ميپرسند شفاف و روشن پاسخ دهي.اين بازي كودكانهاي بود بين من و بچههاي خيابان شكوفه، بچههايي مثل محمد صالحعلاء كه در حوضهاي خانههاي قديمي انجامش ميداديم. اول كار ما فقط ميخواستيم بدانيم چه كسي نفس بيشتري دارد اما به مرور اين بازي تبديل به راه حلي براي رفع سوءتفاهمهاي كودكانه و رفيقانه شد.
براي پرستو پاسخگويي دشوار است كسي كه دربارهاش قضاوتي انجام شده و حالا عزيزترين كساش او را مورد سوال قرار ميدهد.
علي(حامد بهداد) مدام در تقابل با حسي است كه به او ميگويد پرستو از دست رفته. او بعد از چندبار سوالي كه از اميد(پولاد كيميايي) درباره علاقهاش به پرستو سوال ميكند دل به دريا ميزند و سوال نهايي را از پرستو ميپرسد.
يكي از مهمترين لحظههاي فيلم، لحظهاي كه اشكهاي پرستو فريادها و رنجهايش بايد در عمق آب بيرون بزند.
اين صحنه پاياني سكانس است جايي كه پرستو از بازجويي سربلند بيرون آمد.
- كل اين سكانس سه روز طول كشيد اما ساختن فضا وقت زيادي از ما گرفت، قبل از اينكه فيلمبرداري كنيم تمرين زيادي داشتيم چون نبايد برداشتهاي زيادي از بازيگران انجام ميشد. چون وقتي بازيگر خيس ميشد تكرار نما از اول كار سختي بود من خودم هم دوست داشتم حوض يخزده باشد اما هوا كمي گرم شد و ديگر از خير اين كار گذشتيم.
- علي شخصيت فرشتهگونهاي دارد كسي كه ناگهان وارد فيلم ميشود و در شرايط عجيبي قرار ميگيرد. ذهن او ياراي قضاوت نكردن درباره خواهري كه از كودكي قرار بوده پشت و پناه هم باشند را ندارد.
- انگار تقدير بر اين بوده كه علي برود. درست وقتي كه مأموريتش به پايان ميرسد ... همه ما بايد تأثيرات خودمان را بر جامعه اطراف بگذاريم و بعد وقت رفتن است. علي در فيلم چنين مأموريتي دارد. كسي كه ميآيد محله را آرام ميكند، مناسبات انساني را بين مردم برقرار ميكند و ميرود.
- پريوش نظريه: زني كه به خوب توانست رنجهاي يك مادر را به تصوير بكشد. خانم نظريه رنجهاي مادري را خوب ميشناسد. او مادري است كه ميبيند فرزندش آرامآرام توسط اجتماع بلعيده ميشود و نگران دخترك معصوم خود است و به او واكنش نشان ميدهد و از او قهر ميكند، قهري كه ميتواند براي پرستو(ترانه) خردكننده باشد.
- فرهاد آئيش: براي اولين بار در زندگي هنري در رلي كاملا جدي ايفاي نقش كرده است. او يك پدري خيلي خوب با اصول و ايمان خود است كه دور از پدر و دختريهاي معصوم با دخترش كمي فاصله دارد.
- الهام پاوهنژاد: اين دومين فيلم سينمايي الهام پاوهنژاد است و اولين فيلم او هم با من بود. او بازيگر قدرتمند و خوبي است.
- فرهاد قائميان: آقاي قائميان انگيزههاي زيادي براي درخشش بيشتر دارد و ميتواند حضور چشمگيرتري در سينماي ايران داشته باشد.
چشمهاي پولاد ميتوانند از او بازيگر متفاوتي بسازند. او آرامش و بينيازي و چيز خاصي در نگاهش دارد. نگاه ملتمس و عجيبي كه من دوستش دارم.اميدوارم پولاد خودش را پيدا كند و فرصت كند به جاي حضور دائم در نقش آدمهاي پرخاشگر لايههاي مختلف و متنوعي را از توانايي خودش نشان بدهد.
او بعد از چند فيلم و نقشهاي اول محبت داشت و به فيلم من اضافه شد. او بدون گريم خاص دختري را بازي ميكند كه بيپروا و جسور است.
لحظه تجربه حس سبكبالي، هيچ چيز عجيبي هم در اين بين وجود ندارد.
در فيلم من ترانه ۱۵سال دارم ترانه يك شخصيت آرماني بود، شخصيتي كه دوست داشتيم وجود داشته باشد. شخصيتي كه هنوز هم دلمان ميخواهد امتدادش را در اطراف خود ببينيم. در اين فيلم علي براي من چنين شخصيتي بود، يك شخصيت آرماني. اگر در هر محله عليها و اميدهايي باشند محله و شهر خوبتري خواهيم داشت.
اين سكانس مقدمهاي بر سكانس اصلي فيلم، سر بازجويي دور حوض است. دو دوستي كه يكي برادرانه و ديگري عاشقانه به دختري علاقه دارند. اميد(پولاد كيميايي) هميشه شاهد جسارتهاي پرستو بوده و ظاهرا سوال مهمي درباره درونيات پرستو در ذهناش نيست، اما علي چيزي را در خلوت خواهر كشف كرده و بهمش ريخته و به واسطه آن نسبت به پرستو قضاوت ميكند. اين دو در اين صحنه همديگر را سبك ميكنند با كتكي كه به يكديگر ميزنند و برخورد رفاقتانهاي كه با هم دارند.
- اگر چه فيلم درباره قضاوت است اما درونمايه اصلي فيلم زندگي با چشمان بسته عاشقانه است؛ يك عاشقانه خواهر و برادري در توصيف رابطهاي كه در آن دو نفر پشت و پناه هم هستند. من دوبرادرم را از دست دادهام و يك برادر و دو خواهر دارم در همه سالها و بعد از حوادثي كه برايمان رقم خورد ما نياز داشتن همديگر را احساس كردهايم و رابطهاي داشتهايم كه ماندگار و شگفتانگيز بوده است.
- اين يك حسرت آزاردهنده براي من است كه روابط زيباي خانوادگي اندكي كمرنگ شده است. كاش ما محبتها را از دل خانواده آغاز كنيم. بخشش را ياد بگيرم و بخشيده شدن را دوست بداريم و دوست داشتن را نفس بكشيديم اينها ارزشهاي بديهي بشري هستند كه در تنازع بقاي عجيب امروزي كمرنگ شدهاند.
- من اميدوارم با پايان اين فيلم همه يادشان باشد كه علي جواني است كه اسم كوچك همه همسايهها را بلد است و محله را عميقا دوست دارد. ما بايد كمي به عقب نگاه كنيم و يكبار ديگر دوست داشتن يكديگر را در خانواده به ياد بياوريم. دقيقا در همين نقطه از اجتماع مهربانتر و زيباتر خواهد بود.
شادي عوامل فيلم در سكانس پاياني از ارتفاع پرشها ميتوان حدس زد كه آنها بسيار به فيلم اميدوار بودهاند. فيلمي كه البته به جشنواره نرسيد و سه سال تا اكرانش طول كشيد اما در اين روز كسي چه ميدانست.
حامد بهداد همانقدر كه براي ايفاي نقشهاي خوب تواناست و همانقدر حركات اضافي را چاشني كارش ميكند. اما او در دو فيلم من كنترل شده و در اختيار بازي كرده و نتيجه بسيار خوب درآمده است. آن حركات اضافي كه گفتم در ذهن حامد هم هست و چه خوب است كسي كنار او باشد تا از وي حرف شنوي داشته باشد و حامد فكر نكند همه دانش جهان را در اختيار دارد. در غير اينصورت ... به هر حال سينما ورطه خوفناكي است همان دريايي است كه خود حامد در فيلم از آن صحبت ميكند. او براي من بازيگري خوب و همراه بود اما بايد متانت و صبوري يك آرتيست را به خود اضافه كند در اين صورت آينده بزرگي در انتظار اوست.
شايد مسئولان با كمي تأخير فيلمهاي مرا درك ميكنند اما من در تمام ۲۰سال گذشته نگران نوجوانها و جوانهاي اطراف خودم بودم. نوجوانها و جوانانهايي كه حالا بعد از روزهاي پرتب و تاب دهه ۵۰ و بچهگي كردنهاي دهه ۶۰ به نسلي شفاف و صريح در دهه ۷۰ رسيدهاند. نسلي كه من دوستشان دارم و ميخواهم مواظبشان باشم.
بعد از تجربه خوب من ترانه ۱۵سال دارم هميشه دلم ميخواست ترانه دوباره محور اصلي يك قصه باشد و شايد جز كنعان در فيلم ديگري نبود. او بايد با توجه به تواناييهايي كه دارد بايد خوب ديده شود چرا كه استحقاقش را دارد. ترانه هميشه هدفمند و مراقب خودش بوده است و امتداد همان دختري است كه فيلم اولش را با من بازي كرد. او كه حالا تشكيل خانواده هم ميدهد. استانداردهاي يك بازيگر جهاني را دارد. بازيگري كه دو زبان خارجي ميداند و از همه مهمتر هدفمند است به نظر من دليلي براي عدم موفقيت او نيست.
نظر کاربران
سلام..فوقالعاده ترين فيلم دنيا البته بعداز جدايي نادر از سيمين .....اقاي صدرعاملي شما كارگردان مورد علاقه من هستين...مرسي از شما..و مرسي از ترانه و حامد..