۸۷۲۳۹۳
۲۲ نظر
۵۰۳۱
۲۲ نظر
۵۰۳۱
پ

سرانجام سریال‌های رمضانی؛ پایان بیش‌از‌حد باز!

در این مطلب به بخشی از نکات قوت و ضعف داستان‌پردازی و پایان‌بندی سه مجموعه تلویزیونی ماه رمضان اشاره‌ می‌کنیم.

روزنامه جام‌جم: پس از یک ماه پخش سریال‌های سه‌گانه ماه رمضان، دیر یا زود کار همگی پایان گرفت و به سرانجام رسید و عاقبت خیر و شر شخصیت‌ها و نتیجه داستان هر سه سریال روشن شد. جای خوشحالی دارد برخلاف بسیاری از دیگر پایان بندی‌ها، هر سه مجموعه با برخورداری از داستانی تلخ و گزنده و ماجرا‌هایی عجیب و کمتر روایت شده، خوشایند تعریف شد.

در این بین، بی‌ربط و مرتبط بودن سوژه سریال‌های مناسبتی و به خصوص نوع پایان‌بندی ماجرا و به قولی حرفی که قرار است به بینندگانش منتقل کند، بعد از جذابیت و سرگرم‌سازی مهم‌ترین کارویژه مجموعه‌سازی در تلویزیون به حساب می‌آید. نقدی که بسیاری به مجموعه‌های ماه رمضان امسال و دیگر سال‌ها وارد می‌کنند این‌که چرا ارتباط مستقیمی با مبانی دینی و موضوعات معنوی و معرفتی ندارد.

در حالی که هر سوژه‌ای که در بستر خود از خیر و معروف به طریقی سخن به میان آورد و رذایل و شرور را ناخوآگاه نفی کند، حرف دین و آیین را به میان آورده است. در این فرصت به بخشی از نکات قوت و ضعف داستان‌پردازی و پایان‌بندی این سه مجموعه ماه رمضان اشاره‌ای می‌کنیم:

برادرجان

سرانجام سریال‌های رمضانی؛ پایان بیش‌از‌حد باز!

این سریال رمضانی که یکی از پربیننده‎ترین مجموعه‎های این ماه محسوب می‌شد، با طرح داستانی تلخ درخصوص حق‌الناس از شبکه سه مهمان منزل روزه‌داران شد و توانست بخش قابل توجهی از آرا و نظرات مثبت را به خود جلب کند. مجموعه‌ای که زودتر از دیگر سریال‌ها به انتها رسید و علی‌رغم شروع و داستان‌پردازی تلخ و پرماجرای خود، پایانی خوش را برای طرفدارانش به تصویر کشید.

شخصیت‎پردازی خوب کریم بوستان با بازی استاد علی نصیریان و عاقبت مرگ هدفمند این نقش به خوبی روشن است. آنچه جای سوال و تعجب دارد، شکل داستان‌گویی سعید نعمت‌ا... و تصویر این روایت به زبان محمدرضا آهنج است. این‌که چرا برای سریالی مناسبتی این همه ضرب و شتم و زبان تهدید و ارعاب در نظر گرفته شده و حتما باید بزرگی می‌مرد تا همه چیز سرو سامان بگیرد و همه سر جای خودشان بنشینند. چرا نباید کدخدامنشی و گفتگو و مشورت راه‌حل پایان خوشایند سریال‌های ما باشد که بهترین پیشنهاد به آحاد جامعه در مواجهه با چنین مسائلی است.

همین طور این سوال مطرح است که چرا برای یک خط داستانی ساده که گرفتن حق کریم بوستان و خانواده‌اش از چند باب مغازه در بازار است، این همه آسمان و ریسمان به هم بافته شده و خرده داستان‌های گیرای دیگری که با پیرنگ اصلی قصه هم‌خوان باشد، برای آن در نظر گرفته نشده؟ البته ماجرای توکل آذر و همسرش، حنیف صرافت و خواهرش لیلا، عاطفه نخعی و همسرش رسول نتوانسته چیزی به داستان اصلی اضافه کند که کمتر بیننده و شنونده کلماتی حول و حوش «حقم را بده و حقت را نمی‎دهم» باشیم.

نقش و شخصیت سه برادر و دیگر آدم‌های این مجموعه هم در نوع خود جای سوال دارد. این همه قدرت چاوش، به‌عنوان برادر بزرگ با همه خدماتی که سال‌ها برای حمایت از خانواده‌اش به خرج داده، همچنان با ارتکاب به انواع کار‌های نادرست و خلاف شرع و عرف محبوب و پرطرفدار در دل داستان حضور دارد و در پایان هم تنبیه و تنبه خاصی متوجه او نمی‌شود و مثل دیگر اعضای خانواده خوشحال و شاد نشان داده می‌شود. جز کمی شماتت و پشیمانی، چیزی از عاقبت راه نادرستی که چاوش رفته نمی‌بینیم که جای کمی برای عبرت‌آموزی و درس‌گیری اجتماعی می‌گذاشت.

از یاد‌ها رفته

سرانجام سریال‌های رمضانی؛ پایان بیش‌از‌حد باز!

شروع جذاب و دیدنی سریال «از یاد‌ها رفته» با حضور خبرساز رضا یزدانی و بازی قابل قبولش، بعد از پایان بخش اول مجموعه توقعات را از ادامه کار بالا برد، ولی نتوانست از پسِ انتظارات برآید و شب به شب مجموعه ماجرا‌هایی از هم پاشیده و نابه‌سامان را به نمایش گذاشت تا این‌که در قسمت‌های جمع‌بندی با داستانی از هم گسسته و شخصیت‌‎هایی گمشده در آبی که به پایان سریال بسته شده، روبه‌رو می‌شویم.

خط داستانی مجموعه از یاد‌ها رفته با طرح عشق مهراد و مهربانو از نقطه معقولی شروع شد، اما با پیش رفتن قصه بیشتر و بیشتر خیالی فضاسازی شد. سریال برای جا انداختن ارزش حجاب در بستری تاریخی، خرده‌داستان‌هایی غیرعادی را تعریف می‌کند که بود و نبود آن‌ها تاثیری بر روند اصلی روایت و نتیجه‌گیری پایانی ندارد. به عنوان نمونه خانواده شکوه‌السلطنه یکی پس از دیگری و به دلایل نامعقول می‌میرند و از داستان حذف می‌شوند که تاثیر خاصی بر ماوقع ماجرا‌ها نمی‌گذارد.

از طرفی، فراز و فرود‌های طراحی شده در دل قصه از قسمت‌های آغازین تا روز‌های پایانی مجموعه، چه از نظر خط روایی، چه میزانسن و چه از منظر گونه، غیرقابل باور بود. داستان با دختری از فرنگ برگشته به جایی رسید که در صحنه‌های پایانی سر از بیابان و چاه در‌آورد که بیشتر یادآور سرگذشت عجیب پیامبران بود تا سرنوشت دختری هم‌عصر ما!

از نقاط سوال‌برانگیز داستان‌پردازی از یاد‌ها رفته ذکر چند نمونه برجسته کفایت می‌کند. مرگ نابه‌هنگام مهراد به عنوان یکی از نقش‌های اصلی و ستون دراماتیک از یاد‌ها رفته، آن هم بعد از پخش نیمی از کار و عیان شدن کم‌و‌کاستی‌های پرتعداد آن، صدمه زیادی به تصویر خوب داستان زد که دیگر جبران نشد و چیزی بیش از احساس و هیجان بیننده به نظر می‌رسد. البته این هم به معنای بی‌عیب و نقص بودن بخش نخست نیست که تنها در میان این همه شلوغی، نقطه قوت و امید کار به حساب می‌آ‌ید. فروغ‌الزمان، خواهر مهراد که در آغاز مجموعه پزشک جراح بیمارستان حسام خان تعریف شده بود به محض مرگ مهراد به قاتلی حرفه‌ای و بی‌رحم بدل شد. حضور و زیست داستانی فتاح، قاتل حرفه‌ای قصه هم از همه عجیب‌تر. این‌که هر روز له یا علیه شخص و جناحی، دست به اسلحه می‌شد و در پایان فروغ‌الزمان را کشت، جای سوال زیادی داشت. عشق قدیمی، اما یک شبه مطرح شده نادر به قمر، خواهر خسرو از آن دست عجایب بود که بسیار پیشتر از این حرف‌ها باید در چند نقطه از مجموعه کدگذاری می‌شد تا بیننده شب آخری به جای تعجب از این احساس نیم‌بند، با آن‌ها همذات‎ پنداری کند. چون هر دوی این شخصیت‌ها از همان بخش اول سریال با روند داستان همراه بودند و در شمار شخصیت‎های مهمان و فرعی قصه نبودند.

همین طور ضرورت این همه گنجاندن خشم و خشونت، تهدید و شکنجه و مرگ و میر معلوم نیست. اعضای خانواده شکوه‌السلطنه و نیز خانواده مهربانو هر یک به طرزی تراژیک و وحشیانه کشته شدند و از بین رفتند. نویسنده و کارگردان برای نمایش آسیب‌های از یاد رفتن معروفی، چون حجاب می‌توانستند به جای نمایش روی تلخی ماجرا، با استفاده افراطی از خشونت چهره دوره رضاخانی، بعد مثبت گسترش حجاب در جامعه را برجسته کنند تا به صورت ناخودآگاه منظورشان را منتقل کنند.

از طرف دیگر، درست است که نیاز به قهرمان حلقه مفقوده آثار هنری ماست؛ اما چگونه و با چه مختصاتی؟ حضور اغراق‌آمیز خسرو و نادر سر همه صحنه‌های حساس و نجات مهربانو از دست بدخواهانش به قول خود اتابک میرزا در قسمت پایانی، که «دیگه تا کی قراره لحظه حساس ماجرا کسی از راه برسه و نجاتت بده»، ناباورانه است. خسرو خانی که همه مجموعه نفهمیدیم با آن گذشته سیاه و سرنوشت رازآلود، چرا این قدر خوب و سفید تعریف شده یا این که چطور چند قسمت طول می‌کشد که مهربانو درگیر یک مصیبت جدید و دربند دار و دسته‌ای شود و خسرو مثل صاعقه او را حتی در دل چاهی در بیایان یا بالای طناب دار در یک خانه خرابه پیدا می‌کند و نجات می‌دهد.

از سویی، بیننده با معجونی از گونه‌های مختلف مواجه بود که در بسیاری از قسمت‌ها به هم آمیخته و دستپختی ناهمگون و غیرقابل خوردن را برای مذاق تماشاگر تهیه دیده بود. سیناپس نسبتا طولانی اول از یاد‌ها رفته، به‌شدت دراماتیک بود و دل و دیده مخاطبان را با خود همراه کرد و رفته‌رفته این تِم در دل دیگر گونه‌هایی، چون ماجراجویی، تراژدی، پلیسی، وحشت، خیالی، تاریخی و بالاخره در قسمت پایانی وسترن هضم شد و تنها در دو قسمت نهایی دوباره عاشقانه مهربانو و خسرو پررنگ شد. به خاطر همین یکدست نبودن، هیچ کدام از این گونه‌ها درست پرداخت نشده و به چهره مجموعه لطمه وارد کرده است. درگیری‌های مهربانو با عوامل سیاسی و حکومتی، اره و تیشه گرفتن‌های بی‌مورد او با خسرو مهرگان در کنار تعقیب و گریز‌های نامعقول فروغ الزمان با قاتلان مهراد و نیز حضور معمایی نادر پشت پرده همه ماجرا‌ها و... موجب سردرگمی تماشاگر شده‌اند.

نکات فنی کار هم به سهم خود زمینه‌ساز بخشی از این کمبود‌ها شده است. استفاده از تکنیک کروماکی در جای‌جای کار به‌خصوص صحنه‌های مربوط به حرم مطهر رضوی و فیلمبرداری روی خودرو‌ها از کار بیرون زده بود. این نقصان در سکانس‌های پایانی بیش از هر جای دیگری به چشم می‌آمد، صحنه مواجهه و تیراندازی نیرو‌های اتابک میرزا و خسرو، تصنعی و آبکی طراحی و تصویر‌برداری شده بود. با وجود زمان خوبی که کارگردان و عوامل سریال از یاد‌ها رفته از سال ۹۶ برای آماده‌سازی و تولید کار داشته‌اند، داستان‌پردازی و تصویربرداری ضعیف خیلی از سکانس‌ها به خصوص در چند قسمت پایانی توجیه‌ناپذیر است. قسمت نهایی که کاملا سرهم‌بندی شده بود و مثل قطعات پازلی از هم پاشیده به نظر می‌رسید که کمترین میزان انسجام میان بخش‌های مختلف کار، شخصیت‌ها و خرده داستان‌ها احساس می‌شد. مثل خیلی از کار‌های سینمایی و تلویزیونی که بازیگران خوب از یاد‌ها رفته بار کم و کاستی‌های دیگر اجزای مجموعه را می‌کشند، بازی خوب حسین یاری و هنرمندان پیشکسوت کار تا حد زیادی نقاط ضعف کار را پوشانده‌اند.

دل‌دار

سرانجام سریال‌های رمضانی؛ پایان بیش‌از‌حد باز!

اما مجموعه «دل‌دار» با ملودرامی اجتماعی و دغدغه‎مدار برای جوانان پا را پیش می‌گذارد و در ادامه ماجراجویی شخصیت‌های پرتعداد خود سمت و سوی دیگری می‌گیرد. به خاطر گره سختی که با قتل غیرعمد آرش جوانمردی به بافت ماجرا می‌افتد، در شب‌های آخر پخش سریال که بیش از دو سریال دیگر رمضان به طول می‌انجامد، بازار گمانه‌زنی‌ها و حرف و حدیث‌های مخاطبان را در فضا‌های مجازی داغ می‌کند که خود گویای پیوند خوردن و همراهی مخاطبان با مجموعه برادران محمودی دارد.

با این حال این مجموعه هم به اندازه خود نقاط ضعف زیادی چه از نظر داستان‌پردازی و چه تکنیکی و تولید دارد. مهم‌تر از همه این که آن قدر کلیت قصه تلخ و پراتفاق خلق و تصویرسازی شده و بی‌خود و بی‌جهت در مدت ۲۹ قسمت کش می‌آید که در چند سکانس ظاهرا خوشایند پایانی چیزی از تلخکامی بینندگان نمی‌کاهد.

از طرف دیگر اگر از تکرار دیالوگ‌ها و صحنه‌های تکراری و بی‌فایده دل‌دار مانند دیالوگ هما، مادر کامیار یا گفت‎وگوی تکراری میان آرش و دوستش صالح با اغماض بگذریم، خلأ‌های پرداخت داستانی خیلی خوشایند نیست و مدام بیننده را از دل کار بیرون می‌آورد و به چرایی این کمبود‌ها در دل قصه فکر کند. مسائل اقتصادی که زیربنای داستان جوانان دل‌دار تعریف شده، با کشته شدن پژمان شریفی، به‌تدریج کمرنگ و دیگر در آخر سریال گم می‌شود. شاید مهم‌ترین نقطه ضعف سریال که کل داستان روی آن سوار شده و محل بحث و چالش بینندگان بود، این بود که آیا از لحاظ حقوقی قتلی که آرش مرتکب شد اعدام داشت؟! برادران محمودی از پاسخ به این بخش به راحتی گذشتند و حکم اعدام را قطعی کردند در صورتی که نوع درگیری آرش و پژمان به گونه‌ای بود که صدور حکم اعدام برای آرش را قدری سخت می‌کرد.

از دیگر خلل و فرج این داستان بعد از وقوع قتل، همه آدم‌های سریال از خواهر و مادر و نامزد و دوست آرش گرفته تا پدر پژمان و حتی دکتر خانوادگی‌شان فهمیدند که آرش رفتار عجیب و غریبی و مشکوکی دارد به جز نیرو‌های آگاهی که به قول خودشان، همواره در حال بررسی شواهد و مدارک قدیمی بودند و نه گشتن دنبال شواهد جدید و یافتن مقصر اصلی. به خصوص در شرایطی که تقریبا مطمئن بودند امیر گودرزی (یا همان سامان افضلی) مجرم و مقصر نیست. از آن جالب‌تر بدیهی بودن و مفروض دانستن قتل غیرعمد آرش برای همه بود. بر این اساس، سرنوشت شخصیت‌های قصه هم با توجه به وزن نقش و حضورشان در دل ماجرا به ویژه در قسمت‌های پایانی درست اتفاق نیفتاد. سامان که ظاهرا جزو نقش‌های دست دوم و البته منفی سریال بود، اما در حقیقت بار همه سریال را بر دوش می‌کشید و همه اتفاقات را رقم می‌زد، ولی به شکلی معجزه‌آسا در آخر کار با کمترین تاوان و مجازاتی سربلند و شاد از دل بلا‌هایی که سر بقیه درآورده بود، بیرون آمد. مثل آرزوهایش، مسؤول ماهی‎سرا شد، با شادی ازدواج کرد و حسابش را با آقا قاسم تسویه کرد!

یکی دیگر از شخصیت‌ها و عاقبت‌های جالب داستان، شادی بود که واقعا شاد و خوشحال خلق شد و به نمایش درآمد. او هم مثل سامان یک پای درگیری‌های شکل گرفته برای آرش و دیگر افراد سریال بود، اما در کل مجموعه فقط به دنبال عشق خود و در حالی که برادرش مرتکب قتل شده و در زندان است، پیگیر ازدواجش با سامان بود! همین طور شخصیت پونه، خواهر پژمان بیست و چند قسمت روی تخت نشسته و به پدر و برادرش زنگ می‌زند و احوالپرس است و به یکباره سر پا می‌شود و سر رشته امور را به دست می‌گیرد و....

از این همه بگذریم، شخصیت و بازی خوب رونا نظری و آرش جوانمردی نقاط قوت دل‌دار بود که موجب پیگیری بیشتر بینندگان می‌شد. آرش داستان نشان داد، می‌توان نخبه بود و درس را برای امرار معاش خانواده رها کرد. می‌توان عاشق شد و این عشق را به عشق بالاتری که مادر است، ترجیح داد و همین طور حتی ممکن است چنین فرد پاک و سفیدی دست به جرم بزرگی، چون قتل بزند، ولی همه راه‌ها را به‌روی خود نبندد و باز هم راه درست را انتخاب کند و به زندگی بازگردد. همین طور رونا، دختری که علیرغم همه ناملایمات و مخالفت‌ها، پای عشق خود ایستاد و حتی با گذشتن از ازدواج با آرش او را همراهی کرد و در نتیجه با صبر و شکیبایی پیشه کردن و حفظ کردن امید خود در همه حال، پایان خوشی را هم برای خود و هم آرش و وابستگانش رقم زد.

علی‌رغم نکات یادشده، روشن است که با در نظر آوردن کار‌های درخشان برادران محمودی در سینما و نیز فرم متفاوت، جدید و جالب مجموعه‌سازی آن‌ها باید همچنان چشم‌انتظار کار‌های ارزشمند و قوی‎تر این دو برادر هنرمند در آغاز راه سریال‌سازی در رسانه ملی باشیم.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    این قدر هم که گفتید ایراد نداشتند لطفا از حد خارج نشوید

  • بدون نام

    سریال دلدار عالی بود

  • بدون نام

    دلدار مضخرف

    پاسخ ها

    • بدون نام

      لایک

  • افسانه بانو

    خداروشکر که هیچ کدوم رو ندیدم

    پاسخ ها

    • بدون نام

      چطور همچین شاهکار های تلویزیونی رو از دست دادی

  • بدون نام

    خاک بر سر صداو سیما صبح تا شب چهار پنج تا فیلم مزخرف بدبختی و غمگین پخش میکنن همشون هم موضوعاتشون اینه که یکی طلاق گرفته یکی داره اعدام میشه یکی معتاده یکی مریضه یکی بی پوله آخرشم خودشون نمی دونن چه جوری سر و ته شو هم بیارن یکی نیست بگه چی ازتون کم میشه یه فیلم درست و حسابی بسازید

    پاسخ ها

    • بدون نام

      راست میگی

  • بدون نام

    ازیادها رفته حیف واقعا حیف وقتی ک صرفش شد ـــ دلدار بدک نبود ــــ برادرجان را اصلا ندیدمممم

  • علی

    دلدار خیلی ضعیف بود فقط برادر جان عالی بود

  • بدون نام

    یکی از یکی مزخرف تر،همش غم وغصه وبد بختی،افسردگی گرفتیم

  • کسری مهاجر

    خیلی مزخرف بودن حیف وقت که میزاری روی این سریالها و ساعت ها رو از دست میدی

  • بدون نام

    توی سریال برادرجان بالاخره لیلا خواهر حنیف بود یا دختر کریم بوستان یعنی خواهر اون یکی پسره بود؟!؟! ...ندیدم سریالو ولی فقط همین سوالو دارم...یکی جواب بده لطفا

    پاسخ ها

    • علی

      حنیف و لیلا برادر وخواهرن موقعی که باباشون مرده لیلا رو کریم بوستان بزرگ کرده جنیفو چاووش

  • پلاتیپوس

    سریال های ایرانی مزخرف شدن ی مشت تازه کارو اوردن با پارتی تو تلویزیونو همش هم سانسور و دست بردنا تو فیلمنامه و داستان تکراری و کارگردانای مزخرف و بازیگرای تازه کار کارنابلد مصنوعیو...
    سریال های ایرانی دیگه زمین تا آسمون با قدیم فرق دارن

  • پلاتیپوس

    من دیگه مرض ندارم اینا رو دنبال کنم حیف وقت ک برای دیدن اینا صرف بشه چشماتونو با دیدن این مزخرفات آزار ندین

  • armita

    توی توصیف برادر جان دقیقا انتظار داشتین کارگردان حتما همون‌ماجراهای کلیشه ای ماه رمضون رو تکرار کنه؟
    یعنی نمیشه ادم تو این دنیا گناه کنه و مثلا خدا بلافاصله یقشو نگیره؟؟؟
    سریالا کلیشه ای شما هم کلیشه ای تر

  • کیان

    حیف بودجه بیت المال واسه سریالای آبکی صداوسیما

  • مریم

    من قسمتای اول از یادها رفته با ذوق مینشستم پای تلویزیون و نگاه میکردم اما بعد از اینکه شخصیت مهراد مُرد دیگه نگاهش نکردم

    پاسخ ها

    • بدون نام

      خوب کرد افتضاح بود

  • بدون نام

    از یادها رفته افتضاح ترین سریالی بود ک تو کل عمرم دیدم واقعا پشیمونم
    بازی های سطحی و افتضاح
    فیلمنامه باز و افتضاح
    هنوز به گریه های هلیا امامی تو نقشش فک‌میکنم دلم میخواد سرمو بگوبم دیوار به معنای واقعی میتونم بگم خیلی بازیش بده

  • sokoot ashena

    صدا و سیما نیتش اینه که مردم رو سرگرم کنه .حالا دوست دارید نگاه کنید دوست ندارید هم اینقدر غر نزنید .مجبورتون نکردن که .

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج