۱۵ نکته جالب در مورد اپیزود سوم فصل هشتم «بازی تاج و تخت»
هشتمین و آخرین فصل از سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) به طور رسمی در نیمه راه خود قرار داشته و دو شب پیش شاهد طولانیترین و مهیجترین اپیزود کل سریال با عنوان «شب طولانی» (The Long Night) بودیم که نبرد وینترفل را در ۸۲ دقیقه مهیج و پر از وحشت به تصویر کشید.
برترین ها - ترجمه از رزگار پناهی: هشتمین و آخرین فصل از سریال «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) به طور رسمی در نیمه راه خود قرار داشته و دو شب پیش شاهد طولانیترین و مهیجترین اپیزود کل سریال با عنوان «شب طولانی» (The Long Night) بودیم که نبرد وینترفل را در ۸۲ دقیقه مهیج و پر از وحشت به تصویر کشید.
هشدار؛ ادامه مطلب داستانِ سریال را لو میدهد.
مخاطبان سریال با دیدن کشته شدن پادشاه شب به دست آریا استارک حیرت زده شدند و باعث خرد شدن وایت واکرها و مردگان زندهای شد که دیگر تقریباً کسی را در مقابل خود نمیدیدند. تا به این جای فصل هشتم همه منتظر بودند که ببینند در نبرد وینترفل چه رخ خواهد داد، اما اکنون که کار پادشاه شب و ارتش مردگانش به پایان رسیده همه به ادامه ماجرا و سرنوشت شخصیتهای باقیمانده در وینترفل فکر میکنند.
با ۱۵ نکته و جزییات بسیار مهم در مورد این اپیزود که در دنیای تاریک «شب طولانی» رخ داد و شاید متوجه آنها نشدید آشنا شوید.
۱- آلیس کارستارک با برن و ثیون گریجوی بود و به همین دلیل میتوان حدس زد که او نیز در دفاع از برن و همانند ثیون کشته شده است
با اطمینان تقریباً کامل میتوانیم آلیس کارستارک را به فهرست شخصیتهایی که در طول نبرد وینترفل کشته شدند اضافه کنیم، زیرا در سکانسهای پایانی اپیزود، تنها ثیون گریجوی در کنار برن استارک باقی مانده بود که او نیز پس از یارانش و البته به دست پادشاه شب کشته شد. بدین ترتیب میتوان گفت که تمام اعضای محافظان برن استارک کشته شده اند که آلیس کارستارک نیز یکی از آنها بود.
۲- آلیس کارستارک در این اپیزود دیالوگی نداشت، اما در دو اپیزود قبلی تصاویری از او دیده بودیم
آلیس کارستارک و ند اومبر کوچولو دو نجیب زاده جوانی بودند که بعد از خیانت پدرانشان در نبرد حرامزادهها که برای بولتونها جنگیده بودند، آنها را بخشید. ند اومبر توسط پادشاه شب در اپیزود اول فصل هشتم کشته شد. مرگ آلیس و ند به معنای پایان دو خاندان بزرگ شمال خواهد بود. بدین ترتیب اگر چه وینترفل از نبرد بزرگ با پادشاه شب و سپاهیان مرگش جان سالم بدر برد، اما جنبش و اتحاد شمال نسبت به گذشته بسیار ضعیفتر شده و این میتواند در نبرد با سرسی و ارتش زبده و پرتعدادش تعیین کننده باشد.
۳- طلسمی که ملیساندر برای شعله ور کردن شمشیرهای ترسناک دوثراکیها به کار برد همانی بود که همواره توسط بریک دونداریون استفاده میشد
ملیساندر، جادوگر سرخ، تنها لحظاتی پیش از در گرفتن نبرد وینترفل ظاهر شد و از یک طلسم و ورد والرینی برای شعله ور کردن شمشیرهای سواران دوثراکی استفاده کرد. بخشی از طلسم او شامل عبارت «āeksiō ōños» بود که به معنای «خدای روشنایی» است.
۴- این موضوع را به لطف ریچارد دورمر، بازیگر نقش بریک دونداریون میدانیم
ریچارد دورمر، بازیگر نقش بریک دونداریون، گفته است که بریک از همین ورد والرینی برای شعله ور کردن شمشیرش استفاده میکرده، اما حتی لازم نبوده این عبارات را به زبان بیاورد. دیوید جی پترسون، خالق زبانهای مورد استفاده در سریال «بازی تاج و تخت» (زبان دوثراکی و والرینی) ترجمه ورد مورد استفاده ملیساندر را در وبسایت خود قرار داده است. عبارتی که ملیساندر میگوید بدین شرح است: «Āeksios Ōño, aōhos ōñoso ilōn jehikās! Āeksios Ōño, ilōn misās! Kesrio syt bantis zābrie issa se ossȳngnoti lēdys!» که ترجمه آن بدین ترتیب است: «خداوند روشنایی، نورتان را به ما ارزانی دار! خداوند روشنایی، از ما دفاع کن! زیرا شب تاریک و پر از وحشت است!».
۵- همچنین ملیساندر صحبتهای دیگری به زبان والرینی داشت که شاید متوجه آنها شده باشید
وقتی که ملیساندر پس از شعله ور کردن شمشیرهای سواران دوثراکی از کنار کرم خاکستری (Grey Worm) میگذرد میگوید «والار مورگولیس» که معنای آن این است: «همه مردان باید بمیرند» و کرم خاکستری چنین جواب او را میدهد: «والار دوهاریس» که یعنی «همه مردان باید خدمت کنند».
۶- برخی از جملات پایانی اد تولت به سم تارلی یادآور رویارویی این دو در فصل سوم با ارتش مردگان بود
درست قبل از این که اد تولت توسط یک مرده زنده شده کشته شود، او به سامیول تارلی میگوید که باید بلند شده و سر پا بایستد. در فصل سوم بود که سم، اد و دیگر اعضای نگهبانان شب در حال فرار از دست وایت واکرها بودند که سم روی زانوهایش افتاده و دیگر توان راه رفتن نداشت. اد و گرن ایستاده و سم را تشویق به بلند شدن کردند و گفتند که اگر حرکت نکند خواهد مرد. اد در نبرد مشت اولین مردان زنده ماند و در نبرد کاسل بلک نیز که در آن دوستش، گرن، توسط یکی از غولها کشته شد نیز زنده ماند. در نبردهای هاردهوم و حمله پادشاه شب به دیوار بزرگ نیز اد تولت جان سالم به در برد. اما نگهبانی اد بالاخره در نبرد وینترفل به پایان رسید.
۷- مردگان زنده شده خود را از دیوارهای قلعه وینترفل پایین میانداختند که ما را به یاد فصل پنجم و نبرد هاردهوم میاندازد
اپیزود «شب طولانی» توسط میگل ساپوشنیک کارگردانی شده بود. ساپوشنیک در فصل پنجم سریال و در نبرد جان اسنو در مقابل پادشاه شب در هاردهوم (Hardhome) جایگاه خود در سریال «بازی تاج و تخت» را تثبیت کرد. در نبرد هاردهوم و در یکی از هیجان انگیزترین سکانس ها، پادشاه شب به ارتش خود اشاره کرد و هزاران مرده زنده شده خودد را از روی یک صخره بلند به پایین انداختند. همه آنها در پای کوه خرد شدند، اما به سرعت سرهایشان را بلند کرد و به دویدن به سمت جان اسنو و همراهانش ادامه دادند. این همان لجظهای بود که جان اسنو و اد تصمیم گرفتند دست از مبارزه بکشند که در نهایت با اولین چشم در چشم شدن جان اسنو و پادشاه شب همراه شد.
۸- آریا تکنیک مبارزهای که جان اسنو به او گوشزد کرده بود را به خواهرش سانسا انتقال داد، اما ظاهراًٌ سانسا این درس را یاد نگرفت
وقتی که سانسا به آریا گفت که نمیداند چطور از خنجر دراگون گلسی که به او داده شد استفاده کند، آریا به زبانی ساده گفت: «با نوک تیزش آنها را بزن». این جمله دقیقاً همان جملهای بود که جان در اپیزود دوم فصل اول و هنگام دادن شمشیر باریک معروفش (Needle) و خداحافظی به آریا به او گفت. جان در این اپیزود چنین گفت: «درس اول. با نوک تیزش آنها را بزن».
این جمله در سری کتابهای جورج آر آر مارتین بسیار نمادین است، زیرا آریا در چند مورد به آن اشاره میکند. حتی یکی از اپیزودهای فصل اول را با توجه به این جمله نامگذاری شد که در آن آریا اولین قربانی اش (پسر بچه اسطبل دار) را به قتل رساند. همچنین مارتین از این دیالوگ در سال ۲۰۱۰ در عنوان یک پست وبلاگی استفاده کرد که انتخاب مایسی ویلیامز برای نقش آریا استارک را اعلام میکرد. البته سانسا در سردابهای وینترفل از این درس خواهرش استفاده نکرد.
۹- اولین رویارویی آریا با مردگان زنده شده یادآور سکانس مبارزه او در فصل ششم با شخصیت «ویف» بود
وقتی که آریا استارک اولین رویاروییهای خود با ارتش مردگان را در درون وینترفل میدید از یک نیزه جدید با نوک دراگون گلس استفاده میکرد و حرکات او شبیه آموزشهایی بود که در فصل ششم توسط مردان بدون چهره دیده بود. در روزگاری که او به عنوان یک بی چهره (Faceless) آموزش میدید، آریا پس از متوقف کردن حمله شخصیت «ویف» (waif) ژستی پیروزمندانه گرفت که صحنه مشابه آن را در نبرد اول او در وینترفل با مردگان دیدیم. برای برجسته کردن این موضوع، دو شب گذشته و هنگامی که آریا اولین رویارویی اش با مردگان را تجربه میکرد، رامین جوادی از آهنگ خاص آریا که «Needle» نام داشت استفاده کرد.
۱۰- دختر بچهای که قول داده بود از گیلی و دیگران مراقبت کند برای لحظات کوتاهی در دورن سرداب وینترفل دیده شد، اما هیچ مبارزهای انجام نداد
دختر بچه مذکور بخشی از یک سکانس مهم و پراحساس در اپیزود دوم فصل هشتم با عنوان «شوالیه هفت قلمرو» (A Knight of the Seven Kingdoms) بود که سر داووس و گیلی را به یاد پرنسس شیرین، برادر زاده دوست داشتنی سر داووس، میانداخت که به تحریک ملیساندر سوزانده شد. مانند سانسا، کمی عجیب به نظر میرسد شخصیتی که قبلاً قول دفاع و مبارزه داده از شانسهایی که برای مبارزه بدست میآورد استفاده نمیکند. وقتی که قبرهای درون سرداب باز شده و مردگان بیرون میآیند، جنجال و آشوبی در سرداب رخ میدهد و این دختر را نمیبینیم.
۱۱- وقتی که پادشاه شب همه جنازهها را زنده میکند، یکی از فرماندهان آشنای دوثراکی به نام کونو نیز در میان آن هاست
کونو (Qhono)، اد و لیدی لیانا مورمونت همه وقتی که پادشاه شب از قدرت خود برای زنده کردن مردگان استفاده میکند چشم هایشان را باز کرده و بر میخیزند. کونو یکی از فرماندهان دوثراکیها بود که در انتهای فصل ششم دنریس تارگرین را به اسارت گرفت، اما در نهایت محافظ او شد. او زمانی که جان اسنو برای اولین بار به دراگون استون رسید و در نبرد «غنیمتهای جنگ» (Spoils of War) در فصل هفتم نیز حضور داشت.
۱۲- لحظات پایانی ثیون گریجوی در گادزوود ارتباط دردناکی با یک فصل کلیدی در سری کتابهای مارتین داشت
جورج آر آر مارتین تاکنون تنها ۵ کتاب از ۷ کتاب برنامه ریزی شده اش تحت عنوان مجموعه «ترانهای از یخ و آتش» (A Song of Ice and Fire) را منتشر کرده است. در یکی از فصلهای کتاب آخر از دیدگاه ثیون گریجوی گفته میشود که ثیون به تازگی توانسته از شخصیت زجر کشیده «ریک» (نامی که رمزی بولتون روی ثیون گذاشته بود) خارج شود. ثیون میگوید که مرگ «شیرینترین رستگاری است که او میتواند آرزو کند» و همچنین به وینترفل به عنوان خانه اش فکر میکند.
او با خود میگوید: «نه یک خانه واقعی، اما بهترین خانهای که تاکنون داشته ام». ثیون در وینترفل پرسه میزند و در نهایت خود را در گادزوود در کنار درخت مقدس میبیند و میگوید: «لطفا، یک شمشیر. این تنها چیزی است که میخواهم. بگذار به عنوان ریک بمیرم، نه به عنوان ریک».
در کتابها و در همان زمان برن استارک هنوز آنسوی دیوار است و یاد میگیرد که چگونه از نیروهایش استفاده کند. ثیون در کتاب فکر میکند که صورت برن استارک را در درخت مقدس میبیند و نجواهایی را در باد میشنود. به احتمال فراوان برن از نیروهای سبزبینی خود استفاده کرده و از طریق درخت مقدس شاهد صحبتهای ثیون بود. اگر چه اتفاقاتی که در نهایت ثیون را به گادزوود رساند با آنچه که در کتابها آمده متفاوت است، اما لحظهای که برن به ثیون میگوید که وینترفل خانه او نیز هست معنای بیشتر و عمیق تری برای کسانی داشت که کتابها را خوانده اند.
۱۳-شیوه کشته شدن ثیون بدست پادشاه شب نیز اشارهای به یک سخنرانی است که او روزگاری در وینترفل داشت
وقتی که ثیون دید تمام مردانش کشته شده اند، تصمیم گرفت مرگی قهرمانانه را تجربه کند و تنها با نیزهای که برایش مانده بود به سمت پادشاه شب حمله ور شد. پادشاه شب به آسانی حمله او را دفع کرده و با شکستن نیزه، نیمی از آن را در شکم ثیون فرو کرد. در اپیزود پایانی فصل دوم «بازی تاج و تخت»، ثیون سخنرانی مهمی برای آیرون بورنها در مورد «نبرد اول وینترفل» ایراد کرد. بعد از اینکه ثیون وینترفل را از برن میگیرد، بولتونها به نام راب استارک میآیند که قلعه را از او بازپس بگیرند. او وقتی که میبیند در محاصره قرار گرفته، ثیون به نیروهایش میگوید که باید در مقابل نیروهایی که پشت دیوارهای وینترفل هستند مقاومت کنند.
او در سخنانی به مردانش چنین میگوید: «ما امروز میمیریم برادران. ما به خاطر خونریزی از هزاران زخم خواهیم مرد، با تیرهایی در گردن و نیزههایی در شکم. اما فریادهای ما در میدان نبرد تا ابد طنین انداز خواهد شد. آنها تا زمانی که آیرون آیلندز به زیر امواج برود در مورد نبرد وینترفر آواز خواهند خواند. همه مردان، زنان و کودکان خواهند دانست که ما که بودیم و چه طولانی استقامت کردیم».
ثیون پس از این سخنرانی توسط مردانش منکوب و مورد خیانت قرار گرفت، اما سخنرانی آن روزش، در نبرد اخیر وینترفل و سهم بزرگ او در نجات آن طنین انداز میشود. نام او برای همیشه در تاریخ وینترفل جاودانه شد.
۱۴- حرکت انداختن خنجر آریا استارک در هنگام کشتن پادشاه شب یادآور همان حرکتی بود که او در فصل قبل هنگام مبارزه با برین اهل تارث داشت و همچنین تاکیدی بر راست دست بودن مایسی ویلیامز
در یکی از بزرگترین سورپرایزهای سریال «بازی تاج و تخت» تاکنون، آریا استارک به یک باره از پشت روی پادشاه شب پرید، اما تقریباً ناکام ماند، زیرا پادشاه شب خیلی سریع رویش را برگرداند، دست و گردن آریا را گرفته و به نظر میرسید که به زندگی او پایان دهد. اما ناگهان آریا خنجر ساخته شده از فولاد والرینی اش را از دست چپش رها کرده و با دست راست گرفت. سپس خنجر را در سینه پادشاه شب فرو کرد و به سرعت باعث مرگ او و سپاهیانش شد. در فصل هفتم، آریا با برین اهل تارث تمرین شمشیرزنی میکند و این دو وقتی که آریا خنجرش را از یک دست رها کرده و با دست دیگر میگیرد به نتیجه مساوی میرسند.
علاوه بر تمرین آریا و برین، به باور ما این تغییر از دست چپ به راست میتواند اشارهای جالب به تجربه مایسی ویلیامز برای بازی در نقش آریا استارک چپ دست باشد. در کتابهای مارتین، آریا چپ دست است و ویلیامز ۱۲ ساله نیز میخواست به این موضوع پایبند باشد: «من راست دست هستم و وقتی مادرم اولین کتاب را میخواند در مورد چپ دست بودن آریا به من گفت. از آن به بعد با خودم گفتم خیلی خب، سعی میکنم هر کاری را با دست چپ انجام دهم». بدین ترتیب او بیشتر صحنههای مبارزه خود را با دست چپ آموزش دیده و انجام داد که باعث شد آخرین حرکت شجاعانه او بسیار جذابتر باشد.
۱۵- آریا خنجرش را دست همانجای بدن پادشاه شب فرود کرد که بچههای جنگل هنگام خلق او کرده بودند
آریا خیلی سریع عمل کرد و نقطه ضعف بدن پادشاه شب که زرهی روی آن قرار نداشت و بسیار مهم بود را پیدا کرد و هدف گرفت. سازندگان سریال گفته بودند که تنها فولاد والرینی که در نقطهای مشخص فرو رود میتواند باعث مرگ پادشاه شب شود. دیوید بنیاف در این باره میگوید: «ما میدانستیم که باید فولاد والرینی باشد، آن هم دقیقاً در همان نقطهای که بچههای جنگل هنگام خلق پادشاه شب قرار داده بودند و اینکه تنها با فولاد والرینی از بین میرود». خنجر ساخته شده از فولاد والرینی آریا در فصل گذشته توسط برن و در زیر همین درخت مقدس به او داده شده بود. آن سکانس خود اشاراتی متعدد به رویارویی آریا با پادشاه شب داشت.
منبع: thisisinsider
نظر کاربران
خیلی مسخره بود
لشکر 1000نفری دوتراکی در عرض چند ثانیه نابود شد بعد جیمی با یک دست چند ساعت دوام آوورد و یه تنه صدها زامبی رو کشت
پاسخ ها
چون دوتراکی ها رفتن تو دل چند طبقه مرده ولی جیمی نفر به نفر تو قلعه باهاشون میجنگید
بی سوادی خودتو به فیلم نچسبون..رمانو بخونی میفهمی که دوتراکی ها هیچ وقت دفاع نمیکنن
10000نفری بودن
آره زامبی ها به شخصیت های اصلی یکی یکی حمله میکردن
ولی گله ای میریختن سر سربازای معمولی
لشکر احمق دوتراکی ها به چندین هزار مرده حمله کردن انتظار داشتی ساعتها بجنگن باهاشون؟ منطقی باش.
من که لذت بردم واقعا عالی بود.
پاسخ ها
از چی لذت بردی؟
از اینکه که مرده ها به شخصیتهای اصلی فیلم آوانس میدادن ولی به سربازا دسته جمعی حمله میکردن و تو ی لحظه سلاخی میکردن
از تاکتیک های نظامی افتضاح که حرص آدم رو درمیاره
از تاریکی فیلمبرداری
من به خاطر واقع گرایی و دقت در جزئیات در فصل های اول سریال عاشق این سریال شدم ولی آخراش عجله ای ساخته شده
این قسمت که برای کودکان ساخته شده بود
صد رحمت به فیلم هندی
جان اسنو 10 بار محاصره شد ولی زنده موند
اگه فیلم ادامه پیدا میکرد جیمی و برین تنهایی همه ی واکرها رو میکشتن
آریا هم که یهو از آسمون نازل شد
پاسخ ها
آریا بدبخت این همه تلاش کرد بی چهره بشه و خودشو از بقیه پنهان کنه باید هم یهو ظاهر میشد
آریا از اسمون نازل نشد دقیقا صحنه قبل از اینکه نایت کینگ شمشیرشو برداره و برن رو بزنه یکی ازون وایت واکر ها موهاش تکون خورد اون اریا بود که از بینشون رد شد...اریا این همه تعلیم دید تا هیچکس شه معلومه کسی هم ندیدش
آریا باید یکی از اون 12 واکر رو میکشت و بعد چهره شو برمیداشت
اون واکرها هم که بعد مردن مثل شیشه خرد میشدن
حالا شاید قسمت بعد راجب این صحنه توضیح داده بشه
جان اسنو ماهرترین شمشیرزن فیلمه انتظار داری سریع بمیره؟ بعدش کل ماجرا همون یک ساعت و خرده ای طول کشید، یعنی اون همه آدم نمیتونن یک ساعت مقاومت کنن؟
اون قسمت که آریا بچه های والدر فری رو کشت و ازشون غذا درست کرد داد خودش بخوره تعجب نکردی؟ الان عبور آریا از بین چندتا مرده تعجب آور بود؟ خب یارو کارش همینه دیگه تغییر چهره داد و رفت بینشون.
جالب ترین نکته اش اینه درحالی که این سریال میرفت که بهترین اثر تاریخ بشه کارگردان ها گند زدن بهش و هیجان فیلم رو از بین بردن
پاسخ ها
اتفاقا بهترین حالت ممکن پیش بردن سریالو.
والا ما نکته ای ندیدیم همش تاریک بود
وقتی این قسمت رو دیدم واقعا حس کردم قلبم اومده تو حلقم
پاسخ ها
ملت جوگیر
چقدر خفن بود
و کاملا غیرقابل پیش بینی
نایت کینگ چقدر زود مرد؟؟؟!!!!
من انتظار داشتم نایت کینگ حداقل قاره وستروس رو تسخیر کنه و تخت آهنین و سرسی رو هم نابود کنه
دنریس و جان هم فرار کنن به قاره اسوس
پاسخ ها
بعد هشتاد دقیقه مرد ها بعد زود مرد؟ جنگشونم تو داستان یه شب طول کشید ولی تو همون یه شب هم کلی آدم زنده رو کشت
بعد به نظرت فیلم احمقانه نمیشد؟
دقیقا؛ چند فصل مخاطب رو از نبرد با پادشاه شب ترسوندن؛بعد یهو در عرض یک قسمت پرونده شاه شب راحت بسته شد!انگار چند سال داشتن گولمون میزدن
حیف وقت
آلیس کارستارک تو تیزر قسمت بعد زندست
پاسخ ها
اشتباه به عرضتون رسوندند. اون کسی که سر میز ضیافت کنار لرد رویس قرار داره آلیس کارستارک نیست.
آلیس کارستارک همراه با بقیه یاران تیان گریجوی در راه پربهجت دفاع از برن استارک در برابر افراد نایت کینگ شهد شهادت نوشید.
بچه ها من ندیدم سریال رو فعلا بنظرتون ببینم ؟یا ارزش دیدن نداره ؟