بررسی فیلم Roma؛ بهترین فیلم خارجی زبان گلدن گلوب
«رما» Roma، ساخته آلفونسو کوارون Alfonso Cuaron، با نمای بستهای از مسیر ورودی خانهای آغاز میشود. تصویری از آبی کفآلود را میبینیم و متوجه میشویم کسی مشغول تمیز کردن زمین است. بر روی آب میتوان بازتاب آسمان و هواپیمایی که در حال گذر است را دید.
وبلاگ نماوا - هستی علیزاده نوری: «رما» Roma، ساخته آلفونسو کوارون Alfonso Cuaron، با نمای بستهای از مسیر ورودی خانهای آغاز میشود. تصویری از آبی کفآلود را میبینیم و متوجه میشویم کسی مشغول تمیز کردن زمین است. بر روی آب میتوان بازتاب آسمان و هواپیمایی که در حال گذر است را دید. در نگاه اول تصویر سادهای است اما همین تصویر، خلاصهای ساده از اتفاقاتی است که در طول فیلم خواهد افتاد: چرخه طبیعی زندگی، آب، زمین و هوا و درعینحال نمایش اتفاقات کوچک درون اتفاقات بزرگ، مانند هواپیما درزمینهٔ بزرگ آسمان.
در بیشتر فیلم «رم»، اتفاقات زندگی خصوصی شخصیتها درزمینهٔ موضوعی بزرگتر مطرح میشود، مانند چهرهای در شلوغی، زندگی خصوصی فرد در بطن زندگی اجتماعیاش. کوارون شخصیترین فیلمش تا به امروز را ساخته است و ترکیب داستانهای انسانی و جنبه هنری آن در هر صحنه از فیلم چشمگیر است. «رم» دستاورد ارزشمندی در عرصه فیلمسازی است، ماشینی احساسی در سینما که به بیننده این فرصت را میدهد که زمان و محیطی متفاوت و وقت گذراندن با شخصیتهای جالبی را تجربه کند.
زنی که در حال شستن زمین است، کلیوو Cleo، با بازی یالیتزا آپاریچیو Yalitza Aparicio، خدمتکاری است که برای خانواده ثروتمندی در دهه ۷۰ در مکزیکوسیتی کار میکند، او خودش را بخشی از این خانواده که سالهاست با آنها زندگی میکند، میداند. کلیوو همراه با آنها به مسافرت میرود و به بچههای این خانواده بسیار علاقه دارد، درعینحال وقتی چراغ اتاقش را در شب روشن میگذارد برای هدر دادن برق سرزنش میشود. کلیوو زن جوان ساکتی است که سعی میکند کارش را به بهترین نحو انجام دهد و در درگیریها و اختلافات این خانواده وارد نشود.
آرامش زندگی کلیوو وقتی به هم میخورد که با پسرخاله نامزد یکی از دوستانش رابطه عاشقانهای برقرار میکند و درنتیجه این رابطه، باردار میشود. خانوادهای که کلیوو برای آنها کار میکند، از او حمایت میکند و برای او وقت دکتر میگیرند و از هیچ کمکی دریغ نمیکنند، اما پدر بچه ناپدید میشود و کلیوو را که نگران آینده است، تنها میگذارد. «رم» یک سال از زندگی کلیوو، درگیریهای او برای برنامهریزی آینده و دنیای شلوغ و در حال تغییر اطرافش را به تصویر کشیده است.کوارون، فیلمبرداری «رم» را به عهده داشته است و فیلمش را سیاهوسفید فیلمبرداری کرده است (البته با کمک نکاتی که از همکاری با امانوئل کوبزکی Emmanuel Lubezki یاد گرفته است.) که سبک جالب و منحصربهفردی به «رم» داده است. او در این فیلم بهندرت از نماهای بسته استفاده کرده است و بیننده را با فاصلهای از کلیوو و شخصیتهای دیگر قرار داده است و با این کار باعث شده که بیننده به جزییات اطراف و زندگی شخصیتها نیز توجه کند.
کلیوو در صحنههای متعددی در بین جمعیت به تصویر کشیده شده است، مانند وقتیکه در بازار مشغول خرید است و یا وقتی در خانه بین بچهها و مستخدمین دیگر است. این صحنهها ممکن بود باعث شلوغی و سردرگمی داستان شود، اما کوارون با استفاده بهجا از این تکنیک توانست حالوهوای زندگی روزانه کلیوو را بهخوبی منتقل کند. کلیوو در دنیای شلوغی زندگی میکند و به نظر میرسد هرچه داستان جلوتر میرود و نگرانیاش برای فرزند متولد نشدهاش بیشتر میشود، زندگیاش پیچیدهتر و شلوغتر میشود.
«رم» با تصاویر خیرهکننده و جالب، در بیشتر صحنهها وقایع ملموس و غیرواقعی را در یک قاب به زیبایی به تصویر کشیده است.
کوارون در «رم» از توانایی بالای خود در زبان تصویری برای انتقال حالوهوای داستان و شخصیتهای آرامش، استفاده کرده است. فیلم موسیقی متن ندارد و بااینحال بسیار زنده است، بیشتر به دلیل صداقت کوارون در داستانسرایی و توجهش به جزییات. بسیاری از فیلمسازان با اضافه کردن جنبه هنری و شاعرانه به فیلمهایشان، سعی دارند تمرکز را از جزییات داستانشان کم کنند. ازنظر آنها سینمای شاعرانه، سینمای واقعگرایانه نیست. نکته قابلتوجه در مورد «رم»، نمایش داستان شاعرانه کوارون در بطن جزییات است.
(میتوان این ویژگی را در فیلم «اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند» If Beale Street Could Talk، ساخته بری جنکینز Barry Jenkins، یکی دیگر از فیلمهای ارزشمند امسال، دید.) داستان فیلم از مجموعه اتفاقات مرتبط باهم تشکیل شده است و روند آرام آن ممکن است برای کسانی که آن را از شبکه نتفلیکس Netflix تماشا میکنند جذاب نباشد، اما هدف از این سبک داستانسرایی درگیر کردن بیننده در داستان است. داستان کوارون در صحنههای احساسی اوج میگیرد و بینندهای که به این شخصیتها اهمیت میدهد را تحت تأثیر قرار میدهد.
کوارون در مصاحبهای گفت که این فیلم را به زنان زندگیاش تقدیم میکند و باوجوداین جنبه شخصی و احساسی پشت این فیلم، «رم» مانند بازگویی خاطرهای قدیمی است، اما نه به شکل بیکیفیت و رویاگونهای که در بعضی از فیلمها میبینیم. هر اتفاقی در داستان منطقی و فکر شده و با جزییات زیاد است.
به هیچ صحنهای در فیلم کمتوجهی و یا بیشازحد توجه نشده است. تعادل بین واقعیت و هنر است که خیرهکننده است و باعث شده که بیننده با این داستان شخصی کوارون بهسرعت همزادپنداری کند. پس از تماشای «رم» بیننده حس میکند تجربهای بیش از تماشای یک فیلم به دست آورده است. این سبک فیلمها در سینمای امروز بسیار نادر هستند، ممکن است سالی یک فیلم اینچنینی ساخته شود و «رم» همان فیلم منحصربهفرد و خاص امسال است.
من معمولاً تلاش میکنم نقدهایم شخصی نباشد و بیطرفانه در مورد فیلمها قضاوت کنم، اما علاقه زیاد من به این فیلم نشاندهنده نکته دیگری نیز است. یکی از اتفاقاتی که در اینجا بارها پیش آمده است این است که از من سؤال میشود به نظر من نظر راجر ایبرت Roger Ebert (منتقد سینمایی معروفی که در سال ۲۰۱۳ فوت کرد) در مورد فیلمهایی که پس از مرگش ساخته شده است، چیست. فکر کردن به اینکه ایبرت هنوز زنده است و میتواند نقد فیلمهای مهمی مثل «مهتاب» Moonlight و «سلما» Selmaرا بنویسد، من را احساسی میکند؛ اما نبود او را بیشتر از همیشه در هنگام تماشای «رم» حس کردم.
وقتی «رم» را دیدم، بیشتر از همیشه با خودم فکر کردم که اگر راجر بود، در مورد این فیلم چه مینوشت. چراکه «رم» دقیقاً همان فیلم ارزشمندی است که ازنظر راجر نقش ماشین احساسی در سینما را دارد. باید خوشحال باشیم که هنوز فیلمهایی مانند «رم» ساخته میشوند تا این ماشین احساسی را روشن نگه دارند.
این مطلب از نوشته برایان تالریکو Brian Tallerico در سایت راجر ابرت Rogerebert گرفته شده است.
ارسال نظر