یلدا؛ شبی به بلندای تاریخ و ادبیات
در پرونده امروز به استقبال شب سرد و بلند میرویم و از جایگاه یلدا در «ادبیات»، «علم» و «تاریخ» میگوییم. یک شاعر، یک منجم و یک تاریخدان در این پرونده برایمان از یلدا میگویند.
روزنامه خراسان: بعضی حرفها، اتفاقها و مناسبتها هرقدر هم تکرار شوند، تکراری نمیشوند؛ مثل نوروز که همیشه روزهای آخر اسفند، چشم میکشیم سر برسد و هیچوقت هم حوصلهمان از جمله بارها گفتهشده «سال نو مبارک» سر نمیرود؛ مثل روز تولد آدمهای محبوب زندگیمان که دلمان میخواهد تا ابد تکرار شود و از گفتن هزارباره «تولدت مبارک» خسته نمیشویم؛ مثل همین یلدا که هرسال جشن میگیریمش و یادمان نمیرود برای دوستانمان پیام «یلدا مبارک» بفرستیم.
جالب آنکه خیلیهایمان به کلیشه «زمستان تیره بیرحم» باور داریم و «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» ورد زبانمان شده است و بدمان نمیآید از پاییز یکسره بیفتیم توی بهار اما تحویل شدن زمستان را جشن میگیریم و این خاصیت یلداست؛ با آن پیشینه و ریشه محکم اش، با آن قابلیت جادوییاش برای دورهم جمع کردنِ آدمها و با آن یک دقیقه افسانهایاش.
در پرونده امروز به استقبال شب سرد و بلند میرویم و از جایگاه یلدا در «ادبیات»، «علم» و «تاریخ» میگوییم. یک شاعر، یک منجم و یک تاریخدان در این پرونده برایمان از یلدا میگویند.
آیینی ریشهدار در ادب پارسی
رضا اسماعیلی
شاعر و پژوهشگر شعر آیینی
جشن «شب یلدا» یا به تعبیر ابوریحان بیرونی«میلاد اکبر»، از جشنهای ریشهدار ایرانی و میراث نیاکان ماست که از اواخر سده چهارم به شعر و ادبیات پارسی راه یافت و بهعنوان یک مضمون جذاب، ذهن و زبان شاعران را به خود مشغول کرد. آیین یلدا در آغاز یک جشن ساده روستایی و بیشتر ویژه کشاورزان بودهاست. به همین دلیل تا پیش از قرن چهارم که شعر و ادب پارسی بیشتر در انحصار خواص و دربار بود، از این جشن و رسوم آن در شعر پارسی کمتر میتوان نشان یافت. یلدا، بزرگداشت نور و روشنایی است، جشن زندگی و زایندگی.
جشنی که کشاورزان، آن را در آخرین روز پاییز و بلندترین شب سال برگزار میکردند. پیشینه آیین یلدا را باید ابتدا در اشعار شاعران سبک خراسانی بررسی کرد؛ شاعرانی که به خاطر نگاه آفاقی به هستی، بیشتر به صورتگری و تصویرگری طبیعت میپرداختند. پس از قرن چهارم، یلدااندکاندک به شعر و ادب فارسی راه یافت. «عنصری بلخی» از اولین شاعرانی است که در سده چهارم در باره یلدا بیت زیر را با لهجه غنایی-عاشقانه سرودهاست: «چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزه/ خال از رُخ زنگی بربایی شب یلدا». «ناصرخسرو قبادیانی» شاعر اخلاقگرای سده پنجم که در اشعار خود بیشتر به باطن و سیرت توجه داشته است، در بیتی یلدا را به ظلمت شب و معصیت، تشبیه کردهاست: «قندیل فروزی به شب قدر به مسجد/ مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا».
در این بیت خطاب ناصرخسرو، افرادی هستند که ظواهر دینی را حفظ کردهاند اما به باطن دین بیتوجه هستند و درظلمتِ معصیت بهسر میبرند. دیگر شاعران نامآور پارسی زبان ازجمله مولانا، سعدی و حافظ نیز در سرودههای خود با تعابیر و تفاسیر متفاوت، یلدا را بهعنوان آیینی اصیل مورد توجه قرار دادهاند. برای مثال یلدا در شعرهای سیاسی، نماد اختناق و استبداد است، چنانکه حافظ در بیتی میگوید: «صحبت حُکام ظلمت شب یلداست/ نور ز خورشید جوی بو که برآید». از آنجا که یلدا بلندترین شب سال و آمیخته با تاریکی است، حافظ در این بیت، همصحبتی وهمنشینی با حاکمان جور و ستم را به شب یلدا تشبیه کردهاست و توصیه میکند به دنبال نور و صبح صادق باشید تا به رستگاری برسید.
یلدا در شعرهایی که مضمون حکمی، اخلاقی و تعلیمی دارند، کنایه از دنیاست؛ در چنین اشعاری شب یلدا به ظلمت دنیا تشبیه شده است و مژده پیروزی نور بر ظلمت داده میشود، مانند سروده خاقانی در این بیت: «تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است/ تو شمع فروزنده و گیتی شب یلداست» که انسان آرمانی را به جان لطیف و جهان را به جسم کثیف تشبیه کردهاست. حکایت یلدا در اشعار غنایی و عاشقانه، حکایتی دیگر است. حکایت از گیسوی بلند یار و شب هجران و انتظار. چنانکه سعدی میگوید: «نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست/ شب فراقِ تو هر شب که هست یلداییست».
یلدا، جشن تولد خورشید
محمدمهدی مطیعی
مدیر انجمن نجوم مشهد و مسئول رصدخانه دانشگاه فردوسی
جشنهای باستانی ایران مانند یلدا معمولا با پدیدههای آسمانی در ارتباط هستند. یلدا در لغت به معنی زایش و درواقع جشن تولد خورشید است زیرا بعد از این شب، طول روزها طولانیتر میشود و خورشید مدت زمان بیشتری در آسمان است. افزون بر منشأ باستانی یلدا و اهمیت فرهنگی آن، جایگاه یلدا و انقلاب زمستانی در تقویم رسمی کشورمان نیز حائز اهمیت است. تقویمی که اساس آن محاسبات و مناسبات نجومی است و اگر اهمیت علمی و میزان دقت آن را بدانیم برای بنیانگذاران و تدوینکنندگان آن جایگاه ویژهای قائل میشویم. یلدا در زبان نجوم به معنی انقلاب زمستانی و عامل تعیینکننده وقوع آن، محل قرارگرفتن خورشید در آسمان است. خورشید علاوهبر حرکت روزانه که طلوع و غروب نتیجه آن است، حرکت جزئی سالانهای نیز دارد که بلند بودن سایه اجسام در پاییز و زمستان و کوتاه بودنش در بهار و تابستان نمود آن است. این مسیر حرکت، «دایرةالبروج» نام دارد.
اگر استوای زمین را آنقدر گسترش دهیم تا بر کره آسمان منطبق شود، استوای سماوی به دست میآید. مسیرِ تقریبا کروی دایرةالبروج با استوای سماوی، زاویهای در حدود 23.5 درجه میسازد که از تلاقی آنها دو نقطه به دست میآید، به این نقاط «اعتدالین» میگویند. نقطهای که خورشید هنگام آغاز بهار در آن واقع است را اعتدال بهاری و نقطه مقابل آن، یعنی محل خورشید در آغاز پاییز را اعتدال پاییزی مینامند. محل خورشید در آسمان در آغاز تابستان، نقطه انقلاب تابستانی و در آغاز زمستان، نقطه انقلاب زمستانی نام دارد.
هنگامیکه خورشید به نقطه انقلاب زمستانی میرسد، آغاز زمستان است. طبق تعاریف نجومی، این روز کوتاهترین روز و بلندترین شب سال (در حد چندثانیه یا حدود یکدقیقه نسبت به روزهای قبل و بعد) است اما این سوال به وجود میآید که چندثانیه طولانیتر بودن شب چه اهمیتی دارد که جشن گرفته میشود. اهمیت این ثانیهها درمقایسه با کل سال مشخص میشود. انسان همیشه به دنبال راهی برای فاصله گرفتن از روند تکراری زندگی بوده و یلدا درواقع جشن «ترینها» است.
این اختلاف کمتر از یک دقیقه شبیه یک رکورد است؛ همانطور که در ثبت برخی رکوردها، رکورد صدم ثانیه نیز اهمیت دارد برای فاصله گرفتن از تکرار مدام روز و شب، کوچکترین تغییر نیز اهمیت دارد. دقت تقویم رسمی ما تااندازهای است که همانطور که هرسال زمان دقیق آغاز بهار و لحظه تحویل سال، قابل محاسبه است، لحظه آغاز تابستان، پاییز و زمستان نیز با توجه به موقعیت خورشید در آسمان و مختصات آن محاسبه میشود که این ساعت، هرسال تغییر میکند.
زمستان امسال در ساعت 1:53 بامداد روز شنبه یکم دیماه تحویل میشود اما درست زمانیکه ما در نیمکره شمالی آغاز زمستان را جشن میگیریم در نیمکره جنوبی، شب اول تابستان است. در نیمکره شمالی نیز طول شب در عرضهای جغرافیایی مختلف، یکسان نیست و بعضی نقاط یلدای طولانیتری را تجربه میکنند؛ مثلا در عرضهای جغرافیایی شمالیتر مانند عرض شهرهای کشور روسیه طول شب بیشتر است. این تفاوت طول شب در ایران نیز صدق میکند و شهرهای واقع در عرضهای جغرافیایی شمالیتر، یلدای طولانیتری دارند.
یلدا در تاریخ ایران
پدرام جم
استادیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد
ایرانیان باستان، دو موعد انقلاب تابستانی و زمستانی را در تقویم سالانه خود با برگزاری آیینها و جشنهای مخصوص متمایز میکردند. آنها انقلاب زمستانی را «آذرجشن» مینامیدند. بنا به اطلاعی که ابوریحان بیرونی میدهد آذرجشن، جشن آتشافروزی در خانههای مردم در آغاز زمستان بود. در آن روز، ایرانیان آتشهای بزرگ در خانههای شان میافروختند، به ستایش خداوند و شکرگزاری او میپرداختند، برای خوردن و شادمانی گرد هم میآمدند و بر این باور بودند که با افروختن آتش، سرما و خشکیِ زمستان برطرف میشود.
اگرچه نام این جشن کهن امروزه فراموش شدهاست اما آداب و رسومی که بیرونی برای جشن انقلاب زمستانی یا آذرجشن برشمرده است تا روزگار ما بیشوکم دوام آوردهاست. در طی سدههای گذشته و با فراموشی نام کهن، در کنار نام رایجِ «شب چلّه»، نام جدید دیگری هم برای این جشن به کار رفتهاست: یلدا. «یلدا» واژهای است آرامی به معنای میلاد. مسیحیان آرامیزبان ایران، واژه یلدا را برای میلاد مسیح (ع) به کار میبردند و آن شب را بلندترین شب سال میدانستند.
در نیمه نخست سده پنجم، اولین کاربردهای واژه یلدا در ادب فارسی پدیدار شد. در سدههای پنجم و ششم هجری، یلدا با مفهوم میلاد مسیح در ادب فارسی به کار میرفت و ایرانیان مسلمان، به پیروی از مسیحیان، یلدا را به مفهوم بلندترین شب سال هم به کار میبردند. کاربردهای مجازی آن هم در همین دوره در آثار ادبی پدیدار شد اما شعرا و ادبای ایرانی به معنای لغوی واژه (میلاد) آگاهی نداشتند.
در این دوره یلدا واژهای ادبی بود. از سده هفتم هجری به بعد تنها معنای ثانوی یلدا (بلندترین شب سال) و کاربردهای مجازی آن در آثار ادبی یافت شد و پیوند آن با میلاد مسیح از میان رفت. در این دوره کاربرد یلدا عمومیت بیشتری در آثار ادبی یافت و آشنایی مردم عادی با این واژه نیز رو به فزونی گذاشت. در این سدهها، یلدا که تنها به مفهوم «بلندترین شب سال» شناخته میشد، بدون ملاحظه معنا و کاربرد اصلی آن (میلاد مسیح، ۲۵ دسامبر)، به تدریج جایگزین نام باستانی جشن آغاز زمستان ایرانیان شد. در نیمقرن اخیر، تصور نادرست و عجیبی پیرامون یلدا در نزد برخی ایرانیان به وجود آمدهاست.
برخی با دستاویز قرار دادن معنای لغوی یلدا، آن را با زایش خورشید یا تولد ایزد مهر (میتره) در ارتباط دانستهاند. آنان این موضوع را با تعمیم دادن آن چه از کیش رایجی در قلمروی امپراتوری روم ـ که ایزد میتراس (از میتره) را در کانون خود داشت ـ متصور بودهاند، بر زمینه ایرانی انجام دادهاند و شواهد ایرانی را نادیده گرفتهاند. باید گفت که شواهد ایرانی، جشن و آیینی به یادبود زایش خورشید یا میتره نمیشناسد و این تصور متاخر اساس درستی ندارد.
ارسال نظر