درسهای نیچه برای زندگی
شاید خواندن کتاب «درسهای نیچه رای زندگی» به ما کمک کند تا در روزگاری که بسیاری از متفکران بزرگ ـ. از جمله نیچه و شوپنهاور ـ. خامدستانه و شتابزده خوانده میشوند و تفسیر میشوند، در روزگاری که خیلی سریع بسیاری از امور عمیق فکری و فرهنگی به مدهای روز مبدل میشوند، از نیچهی مد روز فاصله بگیریم و به نیچهای نزدیک شویم که در دفاع از شور زندگی و اخلاق و فضیلتها مینویسد.
وبسایت فرادید: آیا نیچه و نوشتههایش واقعاً درسی برای زندگی روزمره ما در بر دارند؟ آیا فلسفه نیچه میتواند زندگی ما را دگرگون کند؟ نیچه فیلسوفی است که عمدهی مورخان و زندگینامهنویسان او را کمرو و حتی شخصی بدون اعتماد به نفس روایت کردهاند؛ و البته جملگی فلسفهی او را فلسفهی خطر کردن و جسارت ورزیدن تعبیر کردهاند.
این دو روایت شاید در بدو امر در مورد یک شخص و متون او بسیار متناقض به نظر برسند و ما را با این پرسش مواجه کنند که واقعاً در بطن چنین تناقضی چگونه میتوان از چنین فیلسوفی درس زندگی گرفت؟
جان آرمسترانگ در کتاب «درسهای نیچه برای زندگی» (ترجمه صالح نجفی، نشر هنوز) بخشی از این دو گانگیها را در زندگی / فلسفهی نیچه چنین صورتبندی کرده است:
او در تمام عمرش، هرچند مجرد ماند، باور داشت که ازدواج میتواند عالی باشد. همچنین با آنکه خود به قدرت و شهرت نرسید باور داشت قدرت و شهرت افتخارات عالی و امکاناتی عظیمند. با آنکه پشت سر هم بیمار میشد، تندرستی را نعمتی عظیم و رکن اصلی زندگی خوب میدانست. به رغم آنکه خود را در اتاقهای کوچک حبس میکرد و غرق در مطالعهی کتابهایش میشد، به ارزش زندگی توأم با عمل و فعالیت اعتقاد داشت. او بر اهمیت غریزههای سالم قوی پای میفشرد و آنها را بیاندازه مهمتر از مهارت ویژهی خویش ـ. یعنی کسب علوم دانشگاهی ـ. دانست.
از این نمونهها که آرمسترانگ نقل میکند، به خوبی میتوان دریافت که نیچه نداشتههایش را به ارزش تبدیل نمیکرد؛ و این نکته کاملاً با ماهیت فلسفهی او سازگار است: او برخلاف مسیحیت و فلسفهی افلاطونی ضعف را ستایش نمیکرد و از فقر فضیلت نمیساخت؛ و این نکات با مهمترین هدفش در زندگی و نوشتن سازگار بود: «ارزیابی دوبارهی همهی ارزشها»، کاری که آرمسترانگ از آن تحت عنوان انجام «کار محال» یاد میکند: «به چه دل میبندی؟ چه چیزهایی را مهم میدانی؟ به چه اولویت میدهی؟ چه چیز را در زندگی جدی میگیری و چه چیز را در خور اعتنا نمیدانی؟»
پس نیچه از آن منظر که در پی ارزیابی دوبارهی همهی ارزشهاست، فیلسوفی است که دغدغهی اخلاق دارد، و اخلاق در اینجا یعنی سبک و شیوهی زندگی، زندگیِ اندیشیده و بازاندیشیده. ارزشهایی که حاصل فرهنگ متداول هستند، در نظر نیچه نادرست محسوب میشوند و نباید بدون چرا قبولشان کرد. باید دوباره در زندگی و از بطن خودِ زندگی برخی پرسشها را از نو مطرح کرد. هم از این جهت است که پرسش نیچهای از ارزشها را حتی میتوان تا روزمرهترین امور زندگی بسط داد.
آنگونه که جان آرمسترانگ در «درسهای نیچه برای زندگی» روایت میکند، این فیلسوف آلمانی به ما میآموزد که اهمیت چشماندازها و زاویههای دید مختلف را به رسمیت بشناسیم، زیرا چشماندازها نه دربارهی ماهیت جهان و واقعیت، بلکه «بیانکنندهی خواهش آدمیان است برای آنکه یاد بگیرند منظور همدیگر را درک کنند و بتوانند با کارهای کوچکی که اسباب شادی همدیگر را فراهم میسازد بر دشمنیها فائق آیند». نیچه از ما میخواهد وقت را دریابیم، تعلل نکنیم و به اهمیت لحظهی حال پی ببریم. از دیگر بصیرتهای بزرگ نیچهای این است که بدانی همواره شکست خواهی خورد، اما دلسرد و نومید نشوی و حسد و رشک نورزی، زیرا رشک ورزیدن از اخلاقیات قهرمانان به دور است و نیچه از ما میخواهد قهرمانانه زندگی کنیم... و از این بصیرتها در کتابهای نیچه و همچنین کتاب جان آرمسترانگ در مورد نیچه کم نیست.
شاید خواندن کتاب «درسهای نیچه رای زندگی» به ما کمک کند تا در روزگاری که بسیاری از متفکران بزرگ ـ. از جمله نیچه و شوپنهاور ـ. خامدستانه و شتابزده خوانده میشوند و تفسیر میشوند، در روزگاری که خیلی سریع بسیاری از امور عمیق فکری و فرهنگی به مدهای روز مبدل میشوند، از نیچهی مد روز فاصله بگیریم و به نیچهای نزدیک شویم که در دفاع از شور زندگی و اخلاق و فضیلتها مینویسد.
نظر کاربران
مرسی
نیچه و افکارش را میستایم