فیلمهای ساخته شده از کتابهای معروف انگلیسی
پیش از اینکه سینما میان مردم، گوی سبقت را از ادبیات برباید، کتابها جایگاه خاصی بین تفریحات مردم داشتند. در این بین کتابهای روسی، فرانسوی و انگلیسی با قهرمانان متفاوتشان توانستند تبدیل به نوستالژی دوران خود شوند.
روزنامه فرهیختگان - فاطمه قاسمآبادی، روزنامهنگار: پیش از اینکه سینما میان مردم، گوی سبقت را از ادبیات برباید، کتابها جایگاه خاصی بین تفریحات مردم داشتند. در این بین کتابهای روسی، فرانسوی و انگلیسی با قهرمانان متفاوتشان توانستند تبدیل به نوستالژی دوران خود شوند.
کسانی که اهل کتابخواندن باشند و به سراغ کتابهای کلاسیک ادبیات انگلستان رفته باشند میدانند که معمولا نویسندگان انگلیسی قهرمانان خود را برخلاف دیگر کشورها چگونه توصیف میکنند. اغلب این قهرمانان بیشتر صفات برتر انسانی دارند و درنهایت شجاعت و سخاوت هستند و صدالبته که همگی بین قشر اشراف و با کمی ارفاق، بورژوا زندگی میکنند.
با گذشت زمان و رفتن مردم به سینما و آمدن تلویزیون به خانهها، قهرمانان انگلیسی کتابها هم مثل دیگر کتابها از جلد خود درآمدند و بر پرده سینما و صفحه تلویزیون ظاهر شدند. این قهرمانان، که همیشه نمادی از قدرت و برتریهایی بودند که انگلستان ادعایش را داشت، هرچند وقت یکبار با ورژنی جدید و تیم نویسندگی متفاوت، به سینما و تلویزیون برمیگردند و به مخاطبان خود یادآور میشوند که قهرمان انگلیسی هنوز هم میتواند تاثیرگذار باشد.
هرچند جدیدا قهرمانان آمریکایی و هالیوودی نفس این قهرمانان کلاسیک را به شماره انداختهاند اما در سطحی پایینتر، تهیهکنندگان در تلاشند تا نشان دهند قهرمانان انگلیسی هنوز هم در سینما و تلویزیون حرفی برای گفتن دارند.
ما در این مقاله قصد داریم به بررسی چند نفر از این قهرمانان نامآشنا، در سینمای هالیوود و تلویزیون انگلستان بپردازیم.
پولدارک
سریال پولدارک نام مجموعهای است که با اقتباس ادبی هورسفیلد از مجموعه کتاب پولدارک و با کارگردانی ادوارد بازالگت و ویل مکگریگور از سال ۲۰۱۵ از شبکه bbc پخشش شروع شده و تاکنون ادامه داشته است.
شخصیت راس پولدارک، یکی از قدیمیترین قهرمانان کلاسیک انگلیسی محسوب میشود. این شخصیت که براساس رمانهای تاریخی پولدارک نوشته وینستون گراهام شکل گرفته در ورژن جدید، تغییرات زیادی کرده است.
داستان سریال پولدارک به سال ۱۷۸۳ بر میگردد و درمورد افسر جوان و جسوری به نام راس پولدارک است که در ابتدای داستان معلوم میشود او بعد از سه سال، از جنگ استقلال آمریکا به خانه بازگشته است.
وقتی کاپیتان پولدارک جوان، به خانهاش میرسد در همان بدو ورود میفهمد که همه نظم زندگیاش بر باد رفته... نامزدش به خاطر اینکه فکر میکرده راس مرده، حالا نامزد پسرعموی راس شده همچنین بدهی و قرض زیادی از پدرش باقی مانده و معدنشان هم تعطیل شده است و... اما با وجود همه این ناملایمات راس تصمیم میگیرد زندگیاش را با تلاش فراوان دوباره بسازد و در این راه دملزا دختر یک کشاورز فقیر که پدرش او را از خانه بیرون کرده و راس پناهش داده، کمکش میکند... .
شخصیت راس پولدارک بهعنوان یک قهرمان انگلیسی که از طبقه اشراف جامعه سقوط کرده و حالا سعی دارد دوباره به وضعیت سابقش برگردد، بسیار برای مخاطب جالبتوجه است. ر
اس با بازی روان ایدن ترنر (که مخاطب ایرانی او را با بازی در سهگانه هابیتها میشناسد) نماد قهرمانی جسور و شجاع است که برعکس اشرافزادههای دیگر از حق و حقوق مستضعفین جامعه دفاع میکند، چراکه به درد آنها دچار و با سختیهای زندگی یک کارگر مواجه شده است.
کاپیتان راس پولدارک درنهایت با وجود کارشکنیهای بسیار زیاد دشمنانش، موفق میشود وارد مجلس انگلستان شود تا از حقوق مردم دفاع کند؛ چراکه معتقد است دیگر نباید بیشتر از این خود را از سیاست کنار بکشد و اجازه دهد انسانهای نالایق بر این مسند تکیه کنند.
دو زن به صورت جدا نشدنی در زندگی راس وجود دارند؛ دملزا و الیزابت.
الیزابت نام دختری است که در ابتدای ماجرا نامزد راس بود ولی چون راس وضعیت مالی درستی نداشت با پسرعمویش ازدواج میکند و درنهایت بعد از مرگ پسرعموی راس با دشمن راس یعنی جرج ورلگان ازدواج میکند. الیزابت نماد یک زن اشرافزاده کلاسیک و موردپسند جامعه اشرافی آن دوران است.
این زن که برای زندگی در تنگدستی و مشکلات به دنیا نیامده با وجود اینکه به راس علاقهمند است ولی با کسانی ازدواج میکند که بتوانند آسایش زندگیاش را تامین کنند و درمورد مسائل عاطفی بیشتر عقلانی و حسابگر تصمیم میگیرد و مثل بیشتر اشرافزادگان زمانش برایش اهمیتی ندارد که این آسایش به چه قیمتی تامین شود، او به دنبال راحتی در زندگی است؛ خواه این راحتی با ازدواج با مردی سستعنصر به دست بیاید که ارثیهای دارد و خواه با ازدواج با مردی طمعکار و ظالم که از طریق خالی کردن جیب طبقه پایین جامعه فراهم شود.
به خاطر تمام این خصوصیات است که الیزابت درنهایت بعد از چهار فصل از این داستان حذف میشود، چراکه زمان و دوره چنین زنانی به سر رسیده و قرار است شکل دیگری از زنان در این سریال ظهور کنند.
زن دیگری که در زندگی راس وجود دارد، دملزا نام دارد. دملزا دختری است از قشر بسیار پایین جامعه که پدرش او را از خانه بیرون کرده است. راس به خاطر دلرحمیاش او را به خانهاش میآورد و بعد از مدتی وقتی میبیند دملزا چه دختر مهربان و زحمتکشی است، برخلاف رسوم زمانهاش با او ازدواج میکند و پیوند بین قشر اشرافزاده ورشکسته و قشر ضعیف را برقرار میکند.
البته راس بهعنوان یک قهرمان کلاسیک در بازسازی مدرن، یکسری خصوصیات جدید هم دارد که توسط نویسندگان به شخصیتش اضافه شده تا حداقل برای مخاطب غربی این زمان که دچار انواع فسادهای اخلاقی است، قابلدرکتر باشد؛ برای مثال راس بهشدت در روابط خود آزاد است و نهتنها خودش که به همسرش هم اجازه میدهد در زمانهایی از قلبش پیروی کند و با کسی که میخواهد باشد!
برخی تصمیمات و رفتارهای این شخصیت جدید از راس پولدارک نه متعلق به قشر پایین و مذهبی جامعه آن زمان و نه متعلق به قشر اشرافی و اخلاقمدار آن دوران است و این خصوصیات روشنفکرانه گاهی بیننده را گیج میکند، مخصوصا که تصویر راس به خاطر دو فصل اول سریال در ذهن مخاطب بهعنوان یک قهرمان پاکدامن نقش بسته و اتفاقات فصل سوم و پس از آن در فصل چهارم به نوعی قبحشکنی برای این شخصیت محسوب میشود و به بیننده القا میکند که یک قهرمان مدافع حقوق مردم و تنگدستان، لزوما نباید انسان اخلاقمداری باشد و درنهایت، این مساله تا وقتی که آن قهرمان در پی احقاقحقوق فقیران یک جامعه باشد، اهمیت دارد!
خلق چنین شخصیتی با توجه به اوجگرفتن پخش اخبار مربوط به فساد اخلاقی سیاسیون در دنیا و بهویژه کشورهای غربی بسیار قابلتامل است. شاید ساخت سریالهایی مانند پولدارک، در واقع به نوعی روشنگری مدرن باشد برای این مطلب که هدف وسیله را توجیه میکند و مسائل اخلاقی به خود شخص مربوط است و رفتارهای جنسی و اخلاقی رهبران سیاسی مردم، کاملا شخصی است و ربطی به عدمکفایتشان در کارشان ندارد!
شخصیت راس پولدارک قبلا در سریال تلویزیونی با همین نام و براساس چهار قسمت اول رمان «وینستون گراهام» مابین سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۷ از شبکه bbc پخش شده بود اما همانطور که گفته شد درحال حاضر با توجه به نیازهای روز، این شخصیت دوباره خلق شد و به صورت سریالی با تیم نویسندگی قابلقبول، همچنان مخاطبان خود را پای خودش نگه داشته است.
شارپ
سریال شارپ نام مجموعهای تلویزیونی است که اولین قسمتش در سال 1993 از شبکه ایتیوی انگلستان پخش شد و با استقبال مردم انگلستان این مجموعه تا سال 2008 ادامه پیدا کرد.
داستان مجموعه شارپ که در ایران خیلی شناختهشده نیست، در مورد یک سرباز انگلیسی ارتش بریتانیاست به نام ریچارد شارپ (با بازی «شان بین» که مخاطب ایرانی او را در نقش برومیر در ارباب حلقهها میشناسد.)
افسر شارپ، مردی جسور و ماجراجوست و داستان این سریال روی شخصیت و اتفاقاتی که برای این سرباز میافتد، جلو میرود.
شخصیت ریچارد شارپ بهعنوان یک افسر بریتانیایی در بیشتر کشورهای مستعمره انگلستان یا کشورهایی که ارتش انگلستان در آن مستقر شده، حضور دارد و نمادی از سربازی جان برکف است که از منافع برحق کشور خود دفاع میکند!
ریچارد شارپ در بیشتر ماجراجوییهای خود سعی در بهبود اوضاع دارد و با انتخاب زیردستانی که به کارش بیایند، برای اهدافی که بهنفع بریتانیای کبیر است، میجنگد.
بزرگ کردن و بازسازی شخصیت سرباز انگلیسی آن هم درست زمانی که بیشتر کشورهای دنیا از زیرسلطه این کشور خلاص شده بودند، به نوعی خاطرات تحقیرآمیز و تلخی را برای بیشتر مردم دنیا یادآور میشد و شاید دلیل محبوبنبودن و عدماستقبال از این سریال در بیشتر کشورها جز انگلستان، همین امر باشد.
البته شخصیت ریچارد شارپ با بازی بسیار روان و باورپذیر شانبین، خیلی خوب توانسته هدف نویسندهاش را مبنیبر نشان دادن تمام فداکاریهای سربازان این کشور برای نگهداشتن شکوه نامشروع انگلستان در دنیا نشان بدهد.
ریچارد شارپ بهعنوان یک افسر وظیفهشناس، تمام سعی خود را میکند تا در ماموریتهای خود شکست نخورد ولی این زحمات هرگز به طمع مال یا حتی به خاطر به دست آوردن نام و شهرت نبوده است بلکه تنها و تنها به خاطر وظیفهای که برایش تعیین کردهاند، این همه رشادت به خرج داده است.
داستان مجموعه شارپ براساس رمانهایی از نویسنده مشهور انگلیسی «برنارد کورن ول» ساخته شده است. این نویسنده که علاقه عجیبی به تاریخ کشورش بریتانیا دارد، همیشه تخیل خود را با قسمتی از واقعیت همراه میکند تا خوانندگان را پای داستانهای خود بکشاند.
هرچند کورن ول در داستانهای شارپ خیلی در سطح بینالملل موفق نبوده اما با نوشتن مجموعه جدیدش به نام «داستانهای ساکسون» که سریال بسیار پرسر و صدای آخرین پادشاهی براساس آن، ساختش ادامه دارد، توانست بر محبوبیت خود بیفزاید و از طریق بازگوکردن قسمتی از تاریخ که مربوط به حمله وایکینگها میشود، دوباره شکوه بریتانیا و قدرتش را در راندن دشمنانش و تسلط بر دیگر قومیتها با چاشنی خون، خشونت، مکر و بیرحمی به تصویر بکشد.
غرور و تعصب
فیلم غرور و تعصب به کارگردانی جو رات و محصول سال ۲۰۰۵ است. آقای دارسی و الیزابت بنت اگر محبوبترین شخصیتهای رمانتیک اروپایی نباشند، دستکم بین ۱۰ زوج برتر ادبیات کلاسیک و رمانتیک جای دارند.
داستان غرور و تعصب از آنجا شروع میشود که زنی به نام خانم بنت که پنج دختر مجرد دارد و پولی برای جهاز ندارد، امیدوار است دخترانش بتوانند با مردان ثروتمند ازدواج کنند! با آمدن دو نجیبزاده در همسایگی آنها این آرزو به تحقق نزدیک میشود. این دو مرد ثروتمند، دو جوان به نامهای آقای بینگلی و دوست ثروتمندترش آقای دارسی هستند که با ورودشان زندگی را در این روستا تغییر میدهند.
آقای بینگلی در همان ابتدا به دختر بزرگتر آقای بنت یعنی جین، علاقهمند میشود و آقای دارسی هم با وجود اینکه از الیزابت دختر دوم آقای بنت خوشش آمده ولی به خاطر اختلاف طبقاتی این علاقه را بروز نمیدهد و با غرور و سردی با الیزابت برخورد میکند و اجازه نمیدهد آقای بینگلی هم با جین ازدواج کند و این تازه آغاز ماجرای این شخصیتهاست... .
در غرور و تعصب در ظاهر شخصیت اول ماجرا الیزابت است که دختری جذاب، شوخ، باهوش و... است ولی در واقع قهرمان اصلی این داستان، آقای دارسی است، چراکه اگر او با وجود اینکه مردی ثروتمند، تحصیلکرده و جذاب است، در ازدواج با الیزابت اصرار نمیکرد، کل داستان بر باد رفته بود!
رمانهای جین آستین از زمانی که نوشته شدند یعنی حدود 222سال پیش تاکنون تقریبا همیشه طرفداران مخصوص به خود را داشته، چراکه از بزرگترین آرزوها و رویاهای دختران، یعنی پیداکردن همسری ثروتمند، جذاب، از خانوادهای اصیل و صدالبته عاشقپیشه حرف میزنند. در تمام داستانهای این نویسنده آرزوی دختران طبقه متوسط یا بورژوا که ازدواج با پسران اشرافزاده و جذاب است، به حقیقت میپیوندد و هرگز هیچ تیری به خطا نمیرود.
به خاطر تمام این تفاسیر شخصیت آقای دارسی برای مخاطب هرگز تکراری نمیشود، چراکه یک مرد بیعیب و نقص است و تنها مشکل شخصیتیاش این است که به طبقه پایینتر از خود به دیده تحقیر نگاه میکند و با غرور با مردم پایینتر از خود برخورد میکند که خب البته این مشکل هم به خاطر چینش زمانی و اتفاقات داستان توسط نویسنده حل میشود و درنهایت این مرد مغرور درمقابل دختر فقیر و بیجهاز داستان سر فرود میآورد و با وجود اینکه الیزابت را از خانوادهای فقیر، حریص و نامناسب میدانسته، از او خواستگاری میکند!.
معمولا در سینمای مدرن، تهیهکنندگانی که به سمت ساختن اقتباسهایی از ادبیات کلاسیک میروند، به عنصر رویاپردازی اهمیت بسیاری میدهند و در بیشتر مواقع داستانهایی را بر پرده میآورند که مخاطب با دیدن آنها بتواند برای لحظاتی خود را از واقعیتهای طاقتفرسای زندگی خود دور کند و در عین حال منطق داستان کمی هم ریشه در دنیای واقعی داشته باشد تا برای آن مخاطب، باورپذیر باشد.
در فیلم غرور و تعصب هم همین اتفاق میافتد، مخاطب چنان جذب روند داستان فیلم میشود و با علم بر پیروزی دختر با اتفاقات همراه میشود که فراموش میکند در دنیای واقعی مسائل جور دیگری پیش میرود و هر چیزی بهایی دارد؛ از غرور و تعصب بهعنوان یکی از اخلاقیترین کتابهای رمانتیک نام برده میشود ولی درواقع این داستان یکی از بزرگترین دروغها و در عین حال شیرینترینشان را به مخاطب خود میفروشد و آن رسیدن به ازدواجی است که بدون هیچ بهای واقعی، تمام ایدهآلهای دختران را در خود دارد!
تلاش بدون توقف دختران طبقه بورژوا برای رسیدن به مردی ثروتمند که سعادت آیندهشان را تامین کند در تمام آثار این نویسنده تکرار میشود و حتی برای تنوع هم که شده هرگز قهرمان مرد داستان، مردی از طبقه پایین و ضعیف جامعه انگلستان نیست. گویی این طبقه در حد عاشقشدن نیستند و ارزشی در آنها برای به تصویرکشیدن وجود ندارد!
شاید جنبه غیرواقعی و رویاگونه داستان غرور و تعصب را بتوان در زندگی خود نویسنده این کتاب که شباهت زیادی با شخصیت الیزابت در داستان دارد، پیدا کرد. جین آستین در دنیای واقعی تمام عمرش را در روستایشان و تقریبا با فقر زندگی کرد و هرگز ازدواج نکرد و دلیل این امر را طبق گفته زندگینامهنویسان شکست در عشق و نیافتن فرد مناسب که همان مرد ثروتمند، اصیل و عاشقپیشه است، عنوان کرده است.
داستان غرور و تعصب یکی از پرطرفدارترین رمانهای ادبیات انگلستان محسوب میشود که بیش از ۲۰میلیون نسخه آن به فروش رسیده است و تابهحال اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی بسیاری در دنیا از روی آن ساخته شده است.
البته فیلم نسخه سال 2005 به کارگردانی جو رایت، به نظر بیشتر منتقدان بهترین و رضایتبخشترین اقتباس از این داستان عاشقانه است که نهتنها نامزد دریافت جوایز بینالمللی زیادی شد، که بین مخاطب عام هم بسیار محبوب شد و توانست با بودجهای معادل 30میلیون دلار، حدود 121 میلیون دلار در گیشه بفروشد و موفقیت قابلتوجهی برای تهیهکنندگانش به دست آورد.
جین ایر
جین ایر نام فیلمی است به کارگردانی کری فوکوناگا محصول سال ۲۰۱۱. این فیلم که با اقتباس از کتاب جین ایر شارلوت برونته ساخته شده، جزء اقتباسهای موفق سینمایی از کتاب محسوب میشود.
داستان فیلم جین ایر درباره زندگی دختری به نام جین است که در کودکی مادر و پدر خود را از دست میدهد و پس از ناملایماتی که از بستگان نزدیکش میبیند به پرورشگاه سپرده و در محیط خشک و خشن پرورشگاه بزرگ میشود. او بعد از رسیدن به سن قانونی با سِمَت معلمی، از پرورشگاه به خانهای اشرافی و مرموز میرود؛ ارباب خانه (آقای راچستر و قهرمان مرد داستان) بهتدریج به او علاقهمند میشود و پس از مدتی از جین خواستگاری میکند.
اما ماجرا به همینجا ختم نمیشود و جین درست در روز عروسیاش میفهمد که آقای راچستر قبلا ازدواج کرده و همسر او که حالا دیوانه است، در طبقه بالای همان خانه زندگی میکند. جین که دلشکسته میشود لباس عروسیاش را درمیآورد و بلافاصله از خانه میگریزد.
او در راه بیهوش میشود و کشیشی جوان با خواهرانش او را پیدا کرده و از او نگهداری میکنند و کشیش بعد از مدتی از جین خواستگاری میکند ولی جین همچنان به راچستر فکر میکند و در ذهن خود صدای راچستر را میشنود.به خاطر همین اتفاقات، جین تصمیم میگیرد دوباره به سراغ صدای ذهنش برود.
شخصیت جین ایر و آقای راچستر با وجود اینکه از فرهنگ دیگری آمده ولی برای مخاطب خود چه در کتاب و چه در این اقتباس سینمایی به خوبی قابلدرک هستند. داستان جین ایر یکی از سطحبالاترین داستانهای کلاسیک و رمانتیک انگلستان محسوب میشود و تاکنون بیشتر از هشت تا ۹ بار، با اقتباس از آن، فیلم سینمایی و مینیسریال ساختهاند و منتقدان در بیشتر این اقتباسها جذابیت کتاب را بسیار بالاتر از اقتباس آن دانستهاند ولی اقتباس سینمایی سال ۲۰۱۱ توانست تا حدود بسیاری نظر منتقدان را به خود و بازیهایش جلب کند.
در جین ایر باز همان داستانهای همیشگی ارثیه خانوادگی و طبقات اجتماعی انگلستان قدیم و... درجریان است و به زبان بهتر، ثروتمند سواره است و زیردستان، پیاده... اما داستان جین ایر علاوهبر تمام این مسائل فرق مهمی دارد و آن عمق دادن به قهرمان انگلیسی است.
همیشه قهرمانان انگلیسی نجیب، مغرور، شجاع و... بودهاند و چه در کتاب و چه در برداشتهای سینمایی ولی شخصیت آقای راچستر علاوهبر تمام این ویژگیها نقاط شکنندهای هم دارد که باعث میشود مخاطب عام هم با او احساس همدردی کند و هم این شخصیت، از قالب یک موجود داستانی به سیمای یک انسان با تمام نقاط مثبت و منفیاش تبدیل شود.
آقای راچستر در مکالماتی که در صحنههای مختلف با جین دارد و همچنین اعمالی که از او طی داستان شاهد هستیم، نشان میدهد پتانسیلهای بسیار بالایی برای گذر از خطاها و رسیدن به قهرمان آرمانی انگلیسی دارد.
برای مثال این شخصیت با وجود ضربهای که از معشوق سابقش و مادر دختر خواندهاش میخورد ولی باز از رها کردن دختربچه سر باز نمیزند و او را به پرورشگاه نمیفرستد. راچستر هرچند در ازدواج اشتباه کرده و به نوعی کلاه سرش رفته اما وقتی در خانهاش آتشسوزی میشود برای نجات همسر دیوانهاش که همیشه مایه رنجش بوده از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند و مخاطب را به این نتیجه میرساند که این قهرمان با گذر از رنجهای زندگی به نوعی بزرگواری و بخشش درونی رسیده است.
یکی از نکات جالب و تفاوتهای فیلم در تصویری است که نویسنده از آقای راچستر در کتاب نشان میدهد. این تصویر کاملا متفاوت با آن چیزی است که در سینما و تلویزیون از این شخصیت نشان داده شده است.
در رمان، آقای راچستر مردی است با پوستی سبزه و چشمان و موهایی سیاه که خیلی با شکل ظاهری و اصیل مردم انگلستان شباهت ندارد و گویی تباری شرقی، در این چهره نهفته است اما در سینما و تلویزیون تهیهکنندگان این خصوصیات را حذف کردهاند و به جایش این شخصیت همیشه پوستی سفید و رنگپریده و چشمانی روشن و موهایی قهوهای داشته است و کاملا تداعیگر یک مرد انگلیسی با ظاهر مردان زمان خود بوده است.
فیلم جین ایر 2011 بهعنوان آخرین اقتباس سینمایی در سالهای اخیر توانست بر پرده سینما خوب بدرخشد و منتقدان را تا حدود بسیاری راضی و ثابت کند این قهرمان انگلیسی کلاسیک هنوز هم طرفداران خود را دارد.
هورنبلوئر
هورنبلوئر نام مجموعه داستانهای دنبالهداری است که به صورت فیلمهای تلویزیونی از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۳ به کارگردانی اندرو گریو ساخته شد و از شبکه ایتیوی انگلستان پخش شد.
داستان مجموعه هورنبلوئر درمورد یک افسر بریتانیایی ارتشی است که با اقتباس از رمانهای نویسنده انگلیسی «سیاسفورستر» ساخته شده است. این داستانها درباره شخصیت تخیلی هوراشیو هورنبلوئر است که افسر نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا، درجریان جنگهای انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئونی است.
شخصیت هورنبلوئر نماد یک افسر نیروی دریایی بریتانیایی، از خانوادهای اشرافی است. این افسر با وجود اینکه در محیطی متفاوت از دیگر افسران و خدمه کشتی، بزرگ شده اما به سرعت میتواند خود را با محیط وفق دهد و مشکلات را یکی پس از دیگری کنار بزند.
هورنبلوئر شخصیتی بخشنده، مهربان، بدون کینه و شجاع دارد و برای اخلاقیات ارزش قائل است و به اصطلاح نمونه کاملی از قهرمان انگلیسی کلاسیک است و در خیلی از مواقع به قدری خوب و خوشنیت است که مخاطب را به شک میاندازد که آیا این شخصیت واقعا یک افسر ارتش استعمارگر انگلستان است؟!
بازسازی شخصیت هورنبلوئر برای تلویزیون انگلستان، درست زمانی شکل گرفت که خاورمیانه در آستانه جنگهای جدید و تهدیدهای دوباره آمریکا و اروپا قرار گرفته بود و به خاطر همین هم بودجه ساختِ قابلتوجهی در آن زمان، برای ساخت این مجموعه و مجموعههای اینچنینی در نظر گرفته شد. این مجموعه با اهداف مشخص و تبلیغاتی خوب در سراسر دنیا همزمان شروع به پخش شد و در ایران هم سالها قبل از تلویزیون نه یک بار، بلکه بارها بازپخش شد!.
شخصیت هورنبلوئر با بازی زیبای «یوان گریفید» توانست توجه مخاطبان زیادی را در سراسر جهان به خود جلب کند ولی بنا بر نظر شبکه سازنده، ساخت آن در سال 2003 متوقف شد و هرچند طبق کتابی که این شخصیت از آن اقتباس شده بود، داستانهای بیشتری برای گفتن داشت ولی تهیهکنندگان تشخیص دادند که ظرفیت این قهرمان انگلیسی تا همین جا بیشتر نبوده و ساخت این مجموعه را متوقف کردند.
البته سالها قبل تقریبا در سال ۱۹۵۱ فیلمی به نام «کاپیتان هوراشیو هورنبلوئر» با اقتباس از همین داستان ساخته شد و در آن گریگوری پک بازیگر نامآشنای سینمای هالیوود در آن، نقش این افسر انگلیسی را بازی کرده بود ولی مسلم است که بعد از این همه سال، نیاز بود انگلستان این قهرمان ارتشیاش را دوباره از صندوق بیرون بکشد و با بازسازی مدرنتر، جوانان کشورش را به سمت پیوستن به ارتش تشویق و ترغیب کند.
نظر کاربران
گیم اف ترونز جا موند از لیست
کتاب ترانه یخ و اتش
جين آستين چنين مرد جذاب و ثروتمندي رو پيدا كرد كه خصوصيات مشابه دارسي داشتو مدتها باهم در ارتباط بودندولي خانواده ي پسر تونستند مانع ازدواج آنها بشند و اونا رو از هم جدا كنند!
جین ایر بهترین کتابیه که خوندم
سالی یک بار میخونم