نمایندگان ایران در اسکار
مراسم اسكار، سالهاست كه مهمترين اتفاق سينمايي جهان به حساب ميآيد. سینمای ایران در طول ۸۴ دوره برگزار شده مراسم اهدای جوایز آکادمی اسکار، ۱۹ بار نمایندگان خود را به این مراسم معتبر سالانه ارسال کرده است.
پیشینه حضور فیلمهای ایرانی در جایزه اسکار بهعنوان نماینده رسمی از سال ۱۳۵۶ و با معرفی فیلم «دایره مینا» اثر داریوش مهرجویی آغاز شد. پيش از آن، فيلمهاي «گاو» و «آقای هالو»به عنوان آثار قابل توجه سینمای ایرانی برای جذب مخاطب جهانی امیدواری اندکي را ايجاد كردند و درخششي در جشنوارههای بینالمللی به وجود آورده بودند؛ اما نخستین گام، نتوانست برای«داريوش مهرجویی» و سینمای ایران چندان موفقیتآمیز باشد. سالهای ابتدایی دهه ۷۰ با سیل توجه جشنوارههای خارجی به فیلمهای واقعگرای ایرانی روبرو بود. سینمایی که با آثار کارگردانانی چون کیارستمی، مهرجویی و مجیدی توانسته بود، حباب بیتوجهی فضای بینالمللی به کشورمان را از بین ببرد و به نوعی بتواند شکوفاگر سینمای انسانی ایران در عرصه جهانی باشد.
فيلمي جسورانه كه توفيق نيافت
«دایرهمینا»، فیلم سینمایی ایرانی ساخته شده در ۱۳۵۳ به کارگردانی داریوش مهرجویی است. این فیلم پنجمین فیلم مهرجویی و نخستین فیلم رنگی او و دومین کار مشترکش با غلامحسین ساعدی است. فیلم به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت و در جشنواره پاریس در ۱۹۷۷ (پاییز ۱۳۵۶) و سپس برلین به نمایش درآمد و جوایزی نیز از این دو جشنواره دریافت کرد. اکران عمومی آن در ایران در ۲۳ فروردین ۱۳۵۷ آغاز شد. توقیف چند ساله فیلم و موضوع متفاوت و جسورانهاش به همراه استفاده از ستارههای سینمای تجاری مانند فروزان، «دایره مینا» را به جنجالیترین ساخته مهرجویی تا آن زمان بدل كرد. اين فيلم، اولين فيلم ايراني بود كه به عنوان نماينده ايران در جايزه اسكار حاضر شد؛ ولي اقبالي نيافت.
سهگانهاي از كيارستمي
«زیر درختان زیتون»، ساخته «عباس کیارستمی» در سال ۱۹۹۴ میلادی ساخته شد. این فیلم به نوعی پاره سوم از سهگانه زلزله است. دو فیلم دیگر «خانه دوست کجاست؟» و «زندگی و دیگر هیچ» بود. يک گروه فیلمسازی برای ساخت فیلم وارد روستایی در شمال ایران میشود. در این روستا به تازگی زلزلهای رخ داده است. اين فيلم دومين فيلم ايراني بود كه در مراسم اسكار حاضر شد.
كپي از دست استاد
اما در اين ميان، فيلم بعدي كه به اسكار رفت، متعلق به جواني بود كه با سماجتهاي خود توانست دستياري «عباس كيارستمي» را در فيلم زير درختان زيتون بگيرد. «جعفر پناهي» در اولين فيلم بلند خود با فيلمنامهاي از عباس كيارستمي، فيلمي ساخت كه بيشباهت به ساختههاي كيارستمي نبود. فيلم در جشنواره سيزدهم فيلم فجر چندان مورد توجه منتقدان قرار نگرفت؛ اما در سال ۱۳۷۴ و پس از دريافت جايزه دوربين طلايي جشنواره فيلم كن و اكران آن در چند سينماي تهران، «بادكنك سفيد» پس از «روسري آبي» به عنوان دومين فيلم برتر سال ۱۳۷۴ از طرف نويسندگان و منتقدان برگزيده شد. اين فيلم نيز راهي اسكار شد و دست خالي به سينماي ايران بازگشت.
يك داستان عاشقانه
«گبه»، فیلمیست به نویسندگی و کارگردانی «محسن مخملباف» که در سال ۱۳۷۴ تولید شده است. فیلم داستان عاشقانه دختری از ایل قشقایی است.
فيلمي كه تا پاي جايزه اسكار پيش رفت
«بچههای آسمان» فيلمي به کارگردانی مجید مجیدی محصول سال ۱۳۷۵ است. این فیلم در سال ۱۳۷۵ جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم پانزدهمین جشنواره فیلم فجر را بهدست آورد و در سال ۱۹۹۸ بهعنوان یکی از پنج نامزد نهایی جایزه بهترین فیلم خارجی اسکار برگزیده شد. «بچههای آسمان» روایتگر ماجرای برادر و خواهری است که یک جفت کفششان را به اشتراک گذاشتهاند. شاید موفقیت اين فیلم که پیامهای ساده انسانی را در روایتی حرفهای و واقعی از زندگی دو کودک روایت میکرد، نخستین جرقه امید برای سینمای ایران در جایزه اسکار بود.
اسکاری که طبیعیست، علاوه بر ساختار فیلم و توانمندیهای تکنینکی میتواند بهشدت از سیاستهای هالیوودی و البته رسانهای تاثیرپذیر باشد؛ حتی اگر نخواهیم این تاثیرپذیری را مدیریت شده فرض کنیم. بنابراین تسلیم آکادمی در برابر ارزشمندی فیلم مجیدی نشان از اهمیت فیلم مجیدی در سال ۱۹۹۹ داشت. به هرحال انتخاب فیلم مجیدی در آن سال توانست توجه و واکنشهای بیشتر سینمای ايران و رسانهها را به نام نماینده سالانه کشورمان به این مراسم به وجود آورد.
در پي معنايي براي زندگي
رنگ خدا عنوان فیلمی ایرانی به کارگردانی «مجید مجیدی» است. اين فيلم به تعبير اهالي فن در آن روزگار فيلمي معناگرا عنوان شد. فيلمي كه در آن نوجواني نابينا در پي معنايي براي زندگي بود. اين فيلم نيز راهي اسكار شد.
فيلمي جزئينگر
«زمانی برای مستی اسبها»، اولین فیلم بلند سینمایی «بهمن قبادی»ست که در سال ۱۳۷۸ در یک روستای مرزی ایران و عراق و با بازی بازیگران غیر حرفهای ساخته شد. زماني كه فيلم به عنوان نماينده ايران راهي اسكار شد، بسياري از منتقدان مخالف اين امر بودند. هرچند كه برخي اين واكنش را به علت گرايش قومگرایانه بهمن قبادی دانستند؛ اما حقيقت امر اين بود كه فيلم قبادي استانداردهاي اوليه يك فيلم خوب به لحاظ فرم را نداشت. از داستان فرم كه بگذريم، منتقدان بر اين عقيده بودند كه فيلمهايي از اين دست كه بخشي از ايران و فرهنگ آن را نمايش ميدهد، نميتواند نماينده مناسبي براي معرفي ايران و سينماي آن به عرصه جهاني باشد.
باران و ترانه
پس از موفقیت فیلم مجیدی هر سال تعدادی از فیلمها، داعیه حضور و درخشش در اسکار را داشتند. در سال ۲۰۰۰، فیلم «باران» از مجیدی باز هم نماینده ایران در اسکار بود که این بار البته نتوانست موفقیتی داشته باشد. سپس موفقیت فیلم اجتماعی رسول صدرعاملی، یعنی «من ترانه ۱۵ سال دارم» موجب شد تا مسئولان سینمایی وقت این فیلم را به آکادمی معرفی کنند و چرخشی ۱۸۰ درجهای در نوع انتخاب آثار ایرانی داشته باشند.
فيلمي غافلگير كننده
«نفس عمیق»، اثر پرویز شهبازی، محصول سال ۱۳۸۱، نخستین بار در بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۰ به نمایش درآمد و تحسین منتقدان را برانگیخت. این فیلم پس از «مسافر جنوب» و «نجوا» سومین فیلم پرویز شهبازی است. نفس عمیق، داستان سه جوان است که در نقطه عطفی از زندگیشان به یکدیگر میرسند و با هم این راه را میپیمایند. داستان در تهران دهه ۱۳۷۰ میگذرد. فيلمي غافلگيركننده كه راهي اسكار شد و باز هم دست خالي بازگشت.
يك فيلم موفق ايراني، اما ناكام در اسكار
«لاکپشتها هم پرواز میکنند»، فیلمیست به نویسندگی و کارگردانی «بهمن قبادی» که در سال ۱۳۸۳ ساخته شده است. فیلم در جریان جنگ عراق به زندگی گروهی از مردم کرد در مرز ترکیه و ایران میپردازد. «لاکپشتها هم پرواز میکنند» یکی از موفقترین فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی بود. این فیلم توانست جایزه اصلی جشنواره «سن سباستین» «خرس شیشهای» جشنواره برلین را از آن خود كند. این موفقیتها، سبب شد این فیلم از سوی ایران برای شرکت در مراسم اسکار سال ۲۰۰۴ فرستاده شود. انتخابي كه باز هم بينتيجه ماند.
يك فيلم خوشساخت
«خیلی دور، خیلی نزدیک» اثر سیدرضا میرکریمی، فيلمي بود كه نماينده يك تفكر خاص در سينماي ايران بود كه بر خلاف تفكري كه نمايندگي ميكرد، فيلم بسيار خوشساختي بود كه طبيعت زيباي كوير ايران را به زيبايي تصوير كرده بود. اين فيلم نيز از ديده داوران اسكار پنهان ماند و این روند نادیده گرفتن سینمای ایران ادامه داشت.
در سالهای بعدی نیز فیلمهایی چون «کافه ترانزیت» کامبوزیا پرتوی، «میم مثل مادر» مرحوم ملاقلیپور و «آواز گنجشکها» مجید مجیدی، نیز فیلمهای ایرانی موفقی بودند که در عرصه بینالمللی چندان دیده نشدند.
يك جدايي و يك آغاز
«جدایی» نامیست که فرهادی برای واپسین اثرش در عرصه بینالمللی برگزیده بود. فیلمی که در همه جشنوارههایی که حضور یافت، درخشید و امید نخست ایرانیان در اسکار شد. البته فیلم قبلی فرهادی، یعنی «درباره الی» نیز نماینده ایران در اسکار بود كه با همه قوتش اقبالی برای دریافت جایزه نداشت. پس از فیلم مجیدی، این نخستینبار بود که یک فیلم ایرانی در میان ۹ فیلم نهایی بهترین فیلم خارجی اسکار قرار میگیرد و امید زیادی ايجاد كرد تا فرهادی بتواند طلسم دریافت یک اسکار را براي سينماي ايران بشکند. فيلمي كه برخلاف ديگر فيلمهاي ايراني حاضر در مراسم اسكار تاكنون، يك مفهوم جهاني را دستمايه خود قرار داده بود و تصويري روستايي و فقير را از سينماي ايران به نمايش نگذاشته بود. فيلمي كه توانست جايزه اسكار بهترين فيلمنامه را از آن خود كند. حال پس از توفيقي كه جدايي يافت، سينماي ايران نسبت به مراسم اسكار جديتر شده است.
امسال براي انتخاب فيلمي كه شايسته رفتن به اسكار باشد، حرف و حديثهاي بسياري مطرح شد تا در نهايت فيلم «گذشته» راهي اين جشنواره شد. فيلمي كه سرمايهگذار و بيشتر عوامل آن فرانسوي بودند و مخالفان فكر ميكردند كه اين امر اين جايزه را تحت تأثير قرار ميدهد و حتي اگر جايزه به اين فيلم تعلق گيرد، شايد به نام سينماي فرانسه تمام شود؛ اما نبايد اين امر را فراموش كرد كه هر فيلمي متعلق به كارگردان، نه سرمايهگذار و عوامل ديگر فيلم است.
ارسال نظر