شایعات دوست داشتنی و مضحک جواد عزتی!
جواد عزتي از بازيگران خوب تئاتر است كه مدتي بهشدت از فضاي تئاتر دور و درگير بازي در فيلمهاي سينمايي، سريالهاي تلويزيوني يا شبكه خانگي شده بود، ولي گويا بار ديگر صحنه او را فرا خوانده و قرار است دورياش از صحنه نمايش را با پركاري مداومي جبران كند.
«شايعات» به كارگرداني «رحمان سيفيآزاد» يك كمدي واقعي است كه به لطف متن، پر از شوخيهاي بامزه نيل سايمون و تركيبي از بهترين و معتبرترين بازيگران سينما، تلويزيون و تئاتر، توانسته انبوهي از مخاطبان و دوستداران كمديهاي خندهدار را به اين سالن بكشاند اما نكته قابلتوجه در ميان بازيگران، حضور عزتي در يكي از عجيبترين و تماشاييترين تجربههاي تئاتري اوست. تماشاگر «شايعات» يك جواد عزتي متفاوت با هر آنچه تاكنون از او ديده را خواهد ديد.
عزتي در اين نمايش، ايفاگر نقش اصلي نيست، با اينحال موفق شده با نوع بازي مثالزدنياش، حتي پررنگتر از بازيگري مثل «مجيد صالحي» ظاهر شود و تماشاگر را در تمام طول كار بر كاراكتر خود متمركز نگه دارد. اگر براي تماشاي آخرين بازي عزتي راهي ميشويد، هرآنچه از بازيها و هنر اين هنرپيشه خلاق در خاطر داريد، فراموش كنيد، زيرا قرار است به تماشاي يك كمدين موفق بنشينيد.
شما ۱۷ سال است كه به كار بازيگري مشغوليد، اما از يك زماني به بعد حضورتان پررنگتر شد و به عنوان يك بازيگر طنز صاحب سبك شناخته شديد. چطور شد كه به اين مرحله رسيديد و چرا اين اتفاق زودتر رخ نداد؟
مسالهيي كه در كارهاي تصويري هميشه من را دچار نگراني ميكرد اين بود كه در جريان يك موج بزرگ بيافتم و اين اتفاق باعث شود كه تنها در يك بعد قرار بگيرم. به همين خاطر اغلب سعي كردم حضور پررنگي نداشتهباشم تا به واسطه اين اتفاق در قالبي قرار بگيرم كه بيرون آمدن از آن امكانپذير نباشد. از ابتدا هم كارهاي كمدي و جدي را يكي در ميان كار كردم. طبيعتا مردم كارهاي را كمدي بيشتر ميپسندند و به يادشان ميماند.
تا جايي كه بهخاطر دارم از ابتدا كار بازيگري را با كمدي آغاز نكرديد. از چه زماني وارد حيطه آثار كمدي شديد؟
من بازيگري را با سه نوع كار كودك، صحنهيي و خياباني شروع كردم. اواخر دهه ۷۰ بود كه طي انجام تئاتر براي كودكان با اتفاقات عجيب و غريبي مواجه شدم. براي خودم اتفاق جالبي بود كه در سالن سنگلج اجراي تئاتر كودك داشتم. كارهاي تصويري من هم تقريبا با آن دوره مصادف شد و براي نخستين بار توسط سعيد آقاخاني براي يك مجموعه نود قسمتي كودك دعوت شدم. خود آقاي آقاخاني، الهام حميدي و رضا شفيعيجم هم در اين مجموعه ايفاي نقش ميكردند. اين مجموعه چند عروسك هم داشت كه من هم صداي عروسك ميگفتم و هم كار بازيگري انجام ميدادم. تقريبا از اين زمان به بعد بود كه دوستان براي كارهاي كمدي از من دعوت به همكاري كردند.
از اين زمان بود كه كمكم كار كمدي براي خودتان هم جدي شد؟
نه، من هميشه از اول سعي ميكردم فقط به كارهاي كمدي بسنده نكنم اما طبيعتا تقاضا براي كار كمدي بيشتر بود.
فكر ميكنيد تقاضا بيشتر بود يا اينكه شما در زمينه طنز موفقتر عمل كرديد؟
به نظر خودم تقاضا بيشتر بود. پس از پخش سريال مثل هيچكس، بازخوردهاي مثبت اين كار خيلي بيشتر از كارهاي كمدي بود. درست است كه مردم بيشتر متقاضي تماشاي آثار كمدي هستند اما اگر از آنها بخواهيد سه تا از بهترين كارهاي من را نام ببرند، مطمئنا يكي از آنها سريال« مثل هيچكس» خواهد بود، كه يك كار جدي بود.
البته در اين نقش هم گاهي موقعيتهاي كمدي ايجاد ميكرديد.
در اين سريال يكي از شخصيتها حذف شد و با تركيب دو شخصيت مختلف، نقش من به وجود آمد. نقش اصلي من، يك برادر دلسوز بود كه ناراحتي قلبي داشت و شخصيتي كه حذف شد، برادر بانمكي بود كه من مجبور شدم او را هم در قالب شخصيت خودم بگنجانم. بنابراين گاهي مجبور بودم شوخيهايي هم بكنم و البته سعي ميكردم شوخيهاي بيمزهيي باشد كه اين شخصيت را وارد قالب كمدي نكند. در فيلمنامه اوليه مثل هيچكس قرار بود در آخر فيلم، من بميرم كه بعد فيلمنامه عوض شد و مادرشان مرد. چون ميدانستم قرار است اين اتفاق بيفتد در نيمه دوم فيلم، دائم در حال گريه و زاري و درآوردن اشك تماشاگران بودم. بنابراين در نيمه اول فيلم سعي كردم بخش شيرينبودن را بيشتر تحميل كنم تا در نيمه دوم جواب بگيرم. در فيلم افريقا چون ميدانستم كه انتهاي فيلم تبديل به يك قاتل ميشوم، در طول فيلم طوري ايفاي نقش ميكردم كه شخصيت يك قاتل را بازي نكنم. سعي كردم شخصيتي دوست داشتني بسازم تا در انتهاي فيلم تماشاگر را شوكه كنم. البته با تحليل شخصيتي كه خودم انجام دادم به اين نتيجه رسيدم كه نقش قاتل با رفتار و خصوصيات اين آدم بيشتر هماهنگ است. چون نسبت به بقيه ضعيفتر و داراي شخصيتي متزلزل است.
اغلب شما را خواهناخواه به عنوان بازيگر كمدي ميشناسند. چقدر تلاش كرديد كه در انتخاب كارهايتان از تكرار شدن پرهيز كنيد؟
واقعا سعي ميكنم دچار تكرار نشوم. اشتباهي كه بعضي از كمديكاران به آن دچار ميشوند، بازي در سكانسهاي بانمك است. من اعتقاد دارم بايد در راستاي فيلمنامه پيشرفت. با اين شيوه يك بازيگر مجبور نيست لحظات كمدي ايجاد كند. بعضي از كمدينهايي كه در كارشان ضربه خوردند، براي كليت فيلمنامه و سبك بازيگري اهميت قائل نشدند و فقط سعي كردند موقعيتهاي خندهدار به وجود بياورند. در صورتي كه بعضي اوقات ما بايد مكمل خوبي باشيم. هنگام بازي در سريال «دست بالاي دست»، زماني كه تقريبا هفت يا هشت قسمت آن ساخته شده بود، مدير توليد از من ايراد گرفت كه چرا نقش را بهصورت كمدي بازي نميكنم. اگر من نقش جدي را بهصورت كمدي بازي ميكردم، حال و هواي طنز سريال مخدوش ميشد.
در يك دوره تقريبا هيچ اجراي تئاتري نداشتيد. علت اين كمكاري در حيطه تئاتر چه بود؟
من تقريبا هر سال يك كار نمايشي داشتم و سعي ميكردم از تئاتر دور نمانم. منتها بعضي از كارهاي ما رد شد و به اجرا نرسيد. چند سال هم فقط براي جشنواره كار كردم. سال گذشته برنامه اجراي يكي از آثار نيل سايمون را داشتيم كه آن هم در بازبيني رد شد. چون فرصت انجام بيشتر از يك كار را در سال نداشتم، وقتي همان يك كار هم رد ميشد، در نتيجه اينطور به نظر ميآمد كه هيچ فعاليتي در تئاتر نداشتم.
در تئاتر هم معمولا ژانر كمدي را انتخاب ميكنيد؟
اصولا سعي ميكنم ژانري براي كارهايم انتخاب نكنم. اگر گزينههاي زيادي براي انتخاب داشته باشم، سعي ميكنم از هر دو ژانر جدي و كمدي انتخاب كنم. اگر هم گزينههاي محدودي داشته باشم و مجبور شوم كمدي را انتخاب كنم، اين كار را ميكنم. چون فكر ميكنم مردم هم دوست دارند.
با اين حساب ترس از يك بعدي بودن ديگر برايتان وجود ندارد.
امكان ندارد اين ترس وجود نداشته باشد. تا زماني كه بازي ميكنيم اين ترس همواره وجود دارد. براي شروع هر كار جديد، از استرس زياد امكان ندارد شب قبل از آن خوابم ببرد. ولي اين موضوع را قبول كردهام كه وقتي مردم يك سبك را دوست دارند، نبايد با آن مبارزه كرد.
مخاطبان تئاتر معمولا كار باكيفيت و استاندارد را ميپسندند. اينكه كارها كمدي يا تراژدي باشند، اهميت چنداني ندارد.
من هم با اين قضيه صددرصد موافقم كه در تئاتر، كيفيت از ژانر اهميت بيشتري دارد.
جنس كار كمدي در تئاتر با سينما و تلويزيون بسيار متفاوت است. شما چه جنسي از كمدي را مناسب تئاتر ميدانيد؟
البته سبك بازيگري در دنيا تغييرات زيادي كرده و بازيگران بيشتر به سمت ملموس بودن ميروند تا تماشاگران فراموش كنند كه يك بازي نمايشي ميبينند. اين اتفاقات باعث شده تا فاصله بين تئاتر و سينما تقريبا كم شود. براي بازي نميتوانيم سبك خاصي را در نظر بگيريم، طبيعتا بايد در ابتدا بستر نمايشنامه و قصه را در نظر بگيريم. بعضي اوقات هم، بستگي به انتخاب خود كارگردان دارد كه كار را به صورت كاملا فانتزي اجرا كند يا اينكه يك كار كمدي را در بستر رئال پيش ببرد. ولي به نظر من جنس بازي را بايد نسبت به فضاي قصه انتخاب كرد.
اين قضيه بسيار خوشحالكننده است كه بازيگران طناز تئاتري فقط محدود به حيطه طنز نيستند. به عنوان مثال سيامك صفري بازيگري است كه بيشتر در ژانر طنز بازي ميكند اما نقشهاي جدي زيادي را هم ايفا كرده است. تماشاگران تئاتر هم نسبت به تماشاگران سينما، اين قضيه را بهتر ميپذيرند.
اين قضيه در سينما به خاطر فرهنگسازي اشتباه بعضي از كارگردانها اتفاقافتاده كه از بازيگران انتظار تكبعدي بودن دارند. ولي شكرخدا اين قضيه در تئاتر براي مردم قابل پذيرش است.
نمايش شايعات دومين متني است كه از نيل سايمون كار ميكنيد. به شخصه چقدر به متنهاي نيل سايمون علاقه داريد؟ چون نيل سايمون نمايشنامهنويسي است كه آثار او غالبا بار طنز به همراه دارند.
زماني كه نمايشنامهنويساني از جنس نيل سايمون كمتر در دسترس بودند، براي آثار كمدي هميشه به سمت فانتزي و سوررئال متمايل ميشديم. علت جذب شدن تئاتريها به آثار نيل سايمون اين بود كه كمدي رئاليستي را به تئاتر وارد كرد. من به شخصه متون نيل سايمون را دوست دارم، چون بدون استفاده از فانتزي و در يك بستر واقعگرايانه، هم حرفي براي گفتن دارد و هم تماشاگر را ميخنداند.
نمايشنامههاي نيل سايمون قاعدتا بر اساس سليقه تماشاگران امريكايي نوشته شده ولي تشابهاتي وجود دارد كه سبب شده مخاطبان ايراني هم اين متون را بپذيرند و از آن استقبال كنند.
البته طبيعتا نيل سايمون نمايشنامهنويسي است كه براي استفاده از آثار او بايد دقت كنيم كه اصلاحاتي در متن اصلي صورت بدهيم. به عنوان مثال از نگارش همين نمايشنامه شايعات، ۴۰ سال ميگذرد. در آن زماني براي مردمي كه به تماشاي تئاتر ميرفتند، تزريق اطلاعات اهميتي نداشت. روابط بين آدمها برايشان اهميت بيشتري داشت. تماشاگران به مدت چهار ساعت به تماشاي نمايشي مينشستند كه در نيم ساعت هم ميشد روايت كرد. الان سليقه مخاطبان چه در تئاتر و چه در سينما تغيير كرده است. تماشاگران در هر سكانس يا هر صحنه منتظر اطلاعات و اتفاقات جديدي هستند كه بر اساس آن قصه پيش برود.
من فكر ميكنم اين اصلاحاتي كه شما به آن اشاره كرديد درباره پسران آفتاب بايد بيشتر صورت ميگرفت.
نمايشنامه شايعات هم همينطور بود و اجراي آن طبق متن اصلي حدود چهار ساعت به طول ميانجاميد. ما اصلاحات و حذفيات زيادي روي اين متن انجام داديم. در بعضي از قسمتهاي نمايش، كار خيلي از ريتم ميافتاد. ميشد اجراي بهتري هم براي اين كار تصور كرد.
بله، با نظرات شما موافقم. البته براي شخصيت من تغييرات بيشتري متصور نبود و بيشتر از اين نميشد در سرعت ريتم تغيير ايجاد كرد چون اين شخصيت ذاتا يك شخصيت منفعل و جدي است.
البته با اينكه يك شخصيت منفعل و جدي است ولي تماشاگر را نيز ميخنداند. اين شيوه ايده خودتان بود؟
بله اين كار خودم بود. البته اين ايده را از خود نيل سايمون گرفتم. نيل سايمون يك جمله بيشتر راجع به اين شخصيت نميگويد و آن جمله اين است كه «پسر خوبي است ولي بهشدت خنگ است». اين شخصيت در صحنههاي زندگي خانوادگي يك آدم عصبي و جدي است ولي به محض اينكه وارد محيط كار ميشود تبديل به يك آدم خنگ و دستوپاچلفتي ميشود.
آقاي سيفيآزاد حدود ۱۲- ۱۰سال بود كه از فضاي تئاتر دور بودند. كار كردن با كارگرداني كه اين همه سال از اين فضا دور بوده، مقدار زيادي ريسكپذيري ميخواهد. با توجه به اينكه شما بازيگري هستيد كه كيفيت كار را در نظر ميگيريد چه عاملي باعث شد اين ريسك را بپذيريد؟
من آخرين نمايش اجراشده رحمان سيفيآزاد را ديدهبودم و جنس تفكر ايشان را ميشناختم. من معتقدم اين تفكر است كه موجب هدايت صحيح ميشود و با تفكر آقاي سيفيآزاد در سينما و تلويزيون آشنا بودم. زماني كه من وارد كار شايعات شدم تمام بازيگران ديگر انتخاب شدهبودند و اين گروه بازيگران بسيار خوبي بودند كه مطمئن بودم اتفاقات خوبي با اين گروه رقم ميخورد.
نمايش شايعات، حواشي زيادي به همراه داشت. قبل از اينكه كار را ببينم شنيده بودم كه نوع كار يكجور تئاتر فارسي يا به نوعي تئاتر آزاد است. اما بعد از ديدن كار، به استثناي اينكه معتقدم كار بايد كمي استريليزهتر ميشد، متوجه شدم استاندارد اجرا و بازي بهخوبي در كار رعايت شده بود. چرا اين لفظ را درباره اين نمايش بهكار ميبردند كه اين يك تئاتر آزاد است كه فاخر شده و در تئاتر ايرانشهر روي صحنه ميرود؟
چقدر لفظ بدي درباره اين اثر بهكار بردهاند، من فقط تاسف ميخورم.
وقتي نيل سايمون از شخصيتهاي سياسي در نمايش استفاده ميكند، قاعدتا هدف او اين بوده كه تلنگري به شخصيتهاي سياسي جامعه خودش بزند. ولي وقتي اين نمايش در ايران اجرا ميشود، آنقدر حجم شوخيها زياد است كه تماشاگر اين تلنگر اصلي را فراموش ميكند و از بيان اصل موضوع غافل ميماند.
نظر شما ممكن است صحيح باشد. اگر واقعا اين اتفاق افتاده باشد قاعدتا شنيدن اين صحبتها ناراحتم ميكند چون تمام بچههاي گروه واقعا تلاش زيادي براي به ثمر رسيدن اين نمايش كردند. سعي كرديم شوخيهاي زيادي را از كار اصلي حذف كنيم و تلاش كرديم كه از خط قرمزها عبور نكنيم. حتي بعضي از دوستان گله داشتند كه چرا كار ما اينقدر با اجراي اصلي در امريكا متفاوت است و خيلي از موضوعات اصلي كه باعث خنده بيشتري ميشد از كار حذف شده است.
ارني شخصيتي است كه جدا از ذات خندهداري كه دارد، موقعيتهاي كلامي خندهدار هم ايجاد ميكند. سرآشپز خنگي است كه در نيمه اول داستان در خودش فرورفته اما پس از اينكه از ماجرا مطلع ميشود يكباره شخصيتش تغيير ميكند و برونگرا ميشود. شخصيت جالبي است چون نسبت به بقيه شخصيتها موقعيت طنز بيشتري دارد.
البته در نمايشنامه اين شخصيت از همه پايينتر است و نقش شاهد را ايفا ميكند. پيرمردي است كه خيلي درگير ماجرا نيست. من به ديالوگهاي اصلي چيزي اضافه نكردم، فقط در موقعيت متفاوتي اين نقش را اجرا كردم. در واقع سعي كردم اين شخصيت عكسالعملهاي بيشتري نسبت به اتفاقات اطرافش نشان بدهد.
به خاطر اينكه نميخواستيد دوباره نقش پيرمرد را بازي كنيد، اين شخصيت را تغيير داديد؟
نه، خود آقاي سيفيآزاد هم نميخواستند اين شخصيت، پيرمرد باشد.
اين شخصيت انگار حركاتي دارد كه خاص خودش است، مثل نوع راه رفتن يا اينكه برميگردد و به پشت سرش نگاه ميكند.
نوع حركات، عكسالعملها و ضعف جسماني اين نقش را با توجه به شغل اين شخصيت در نظر گرفتم.
چقدر تلاش كرديد كه اين موقعيتها را به خودتان اختصاص دهيد؟ اين نقش حال و هوايي دارد كه به شخصيت و نوع كلي بازي خودتان شباهت دارد.
هر نقشي را كه تابهحال بازي كردهام، سعي كردم بيش از هرچيزي دوست داشتني باشد و اين نكته را هيچوقت از بازي خودم حذف نميكنم حتي اگر نقش منفي هم بازي كنم، سعي ميكنم براي تماشاگر قابل پذيرش باشد. ميخواستم كه اين نقش فقط يك تيپ نباشد و شخصيت داشته باشد. البته اين شخصيت چون ضعف جسماني دارد و نوع ديالوگهايي كه ميگويد او را به سمت شغلش هدايت ميكند، كمي اين تفكر براي مخاطب ايجاد ميشود كه براي اين شخصيت تيپسازي شده است.
نكته جالبي كه راجع به اين كار شما شنيدم اين بود كه در بازبيني نمايش، تنها بازيگري كه بدون هيچ كم و كاستي نقش خود را اجرا كرد شما بوديد.
اين شخصيت چون بهاندازه كافي كمدي بود، دوست داشتم هرجايي كه از كار بيرون ميزند را به من گوشزد كنند. بازبينها هم به نوعي تماشاگر محسوب ميشوند. ممكن است قشري از تماشاگران باشند كه تفكري شبيه به بازبينها داشته باشند. ميخواستم نقش طوري اجرا شود كه مورد پسند قشرها و سليقههاي مختلف باشد.
نترسيديد اين كار شما نمايش را با مشكل مواجه كند؟
اگر با قسمتي از كار به مشكل برميخوردند، نهايتا بعضيها از ديالوگهاي مشكلدار را حذف ميكردند كه البته اين اتفاق براي من نيفتاد البته دوست داشتم اگر ايرادي در ديالوگهاي من ميبينند، حذف كنند. من دوست دارم در لحظه بازي كنم حتي در كار سينما و تلويزيون هم از قبل، سكانس را نميخوانم. برايم مهم است كه در همان لحظه چه اتفاقهايي ميافتد. هر اتفاقي در لحظه، باعث نوآوري و خلق موقعيتهاي جديد ميشود. زماني كه بازي ميكنم به اين فكر نميكنم كه حتي چيز جديدي به كار اضافهكنم، درست بازيكردن موقعيت برايم اهميت بيشتري دارد. چون مخاطب درست بازيكردن را بيشتر از خوب بازيكردن دوست دارد. بزرگي ميگويد، در يك فيلم دوساعته كافي است فقط يك سكانس يك دقيقهيي را درست بازي كني.
نظر کاربران
جواد عزتی و هومن برق نورد بهترین کمدینهای ایران هستن