خاطراتی جالب از « دربند» و «نفس عميق»
خاطرات جالب بازيگر« دربند» و «نفس عميق» از چگونگي ساخت اين فيلم. منصور شهبازي در گفتوگو با هفت صبح از مشكلات عمويش در كاركردن با نابازيگران ميگويد. به روايت او فشارها بر پرويز شهبازي در نفس عميق آن قدر زياد بوده كه روز آخر، كارش به بيمارستان كشيد
روزنامه هفت صبح: خاطرات جالب بازيگر« دربند» و «نفس عميق» از چگونگي ساخت اين فيلم. منصور شهبازي در گفتوگو با هفت صبح از مشكلات عمويش در كاركردن با نابازيگران ميگويد. به روايت او فشارها بر پرويز شهبازي در نفس عميق آن قدر زياد بوده كه روز آخر، كارش به بيمارستان كشيد.
مولفه فيلمهاي پرويز شهبازي حضور چهرههاي تازه است. اين كارگردان در فيلمهايش هر بار چهرهاي جديد رو ميكند كه از قضا خوب هم بازي ميكنند.
منصور شهبازي برادرزاده پرويز شهبازي، در گفتوگو با هفتصبح روايت و خاطرات جالبي از چگونگي استفاده عمويش از نابازيگران بيان كرده است. خودش در «نفس عميق» بازي كرد اما بعد از آن به سمت علاقه اصلياش يعني صدابرداري رفت تا اينكه در «دربند» بار ديگر در نقشي كوتاه حاضر شد.
چطور برای فیلم نفس عمیق انتخاب شدید؟ فقط نسبت فامیلی دلیل بازی شما در این فیلم بود؟
من از زمانی که نگارش فیلمنامه نفس عمیق شروع شد برای بازی انتخاب شده بودم.
یعنی عموی شما فقط میخواستند نقشی در فیلم به شما بدهند یا نقش کامران را زمان نوشتن فیلمنامه برای شما نوشتند؟
فیلمنامه را برای نوجوان ۱۷-۱۶ ساله نوشته بود، سن من هم به نقش نزدیک بود. از طرفی پرویز شهبازی عموی من هستند و با شیوه زندگی من کاملا آشنایی داشتند برای همین زندگی من را الگو قرار دادند و بر اساس شناختی که از من داشتند شخصیت منصور را نوشتند. از همان اول هم گفتند تو برای این نقش انتخاب شدی اما من تا روزی که فیلم کلید خورد باورم نمیشد. استرس زیادی داشتم میگفتم نکنه با من شوخی میکند، چون هیچ وقت در این باره جدی با من حرف نزده بودند.
آن زمان اطراف آقای شهبازی تنها نوجوانی که وجود داشت شما بودید؟ با دغدغههای شما آشنا بودند که توانستند به مشکلات دهه شصتی تسلط پیدا کنند؟
بله، تنها نوجوان فامیل من بودم. دغدغههای نوجوانان فیلم نفس عمیق دغدغههای من نبود ولی از شخصیت من برای فیلم خیلی کمک میگرفت. به هر حال همیشه در جریان همه اتفاقات زندگی من بود.
چه شد که با بازیگری وارد سینما شدید اما مسیر کارتان به صدابرداری تغییر کرد؟
من بعد از نفس عمیق خیلی پیشنهاد داشتم ولی بازیگری دغدغهام نبود، آقای فرهادی برای شهر زیبا به من پیشنهاد داد، من هم رفتم و صحبت کردیم اما دو سه روز بعد چون اولویتم بازی نبود، برای دستیاری صدا در فیلم «لاکپشتها پرواز نميكنند » بهمن قبادی از ایران رفتم. من با هدف صدابرداری وارد سینما شدم ، حتی در نفس عمیق هم فکر میکردم عمویم شوخی میکند که من را به عنوان بازیگر انتخاب کرده، از آنجا که میدانستم او از علاقه من به صدابرداری با خبر است، فکر میکردم میخواهد من دستیار صدابردار فیلمش باشم. اما شرایط طوری پیش رفت که کارم در سینما با بازیگري شروع شد اما بعد از نفس عمیق دنبال کاری که دوست داشتم رفتم.
پس ماجرای بازی کردن در فیلم دربند چه بود؟ شما که به هدفتان در سینما رسیده بودید چرا دوباره بازیگری را تجربه کردید؟
من زیاد برای بازی در دربند تمایل نداشتم. همان چند سکانس را هم به خواست آقای شهبازی جلوی دوربین آمدم. حتی کمی مقاومت هم کردم چون میخواستم تمرکزم را در صدابرداری بگذارم، اگر دست خودم بود و قدرت انتخاب داشتم این کار را نمیکردم چون صدابرداری دربند کار خیلی سختی بود و نگران بودم که مشکلی در کار پیش بیاید.
برای بازی در عیار ۱۴ به شما پیشنهاد بازی ندادند یا باز هم چون صدابردار کار بودید نپذیرفتید؟
من از زمان پیش تولید هر دو فیلم دربند و عیار ۱۴ در جریان کار بودم. پیشنهادی برای بازی من ندادند ولی تقریبا در همه مراحل کار حضور داشتم. حتی خانم ساداتی را هم من با سر زدن به آموزشگاههای بازیگری پیدا کردم.
چطور برای انتخاب بازیگر به شما اعتماد کردند؟!
برای خودم هم عجیب است. کلا هم سر عیار ۱۴ و هم دربند خیلی به من اعتماد کردند؛ هم در انتخاب بازیگر هم انتخاب لوکیشن و هم سر صحنه فیلمبرداری که لحظه به لحظه نظرم را میپرسید.
نپرسیدید چرا اینقدر اعتماد دارند به شما؟ شاید نسبت فامیلیتان باعث آن است.
به هر حال من برادرزاده ایشان هستم و او هم میداند با تمام وجود دوست دارم کار خوبی از آب درآید. از طرفی هم تقریبا در تمام کارهای ایشان کنارشان بودم و با ذهنیتشان آشنا هستم، وقتی میگوید دنبال فلان چهره برای فلان نقش هستم دیگر کاملا میدانم چه میخواهد. ما سالها کنار هم زندگی کردیم، هم ایشان شناخت زیادی از من دارد و هم من از ایشان. درست است که در دو فیلم عیار ۱۴ و دربند فقط به عنوان صدابردار شناخته شدم ولی حجم زیادی از کار بر دوش من بود. جالب است بدانید آقای شهبازی از معدود بازیگرانی هستند که هیچ وقت بعد از تمام شدن سکانس فقط از صدابردار نمیپرسد «صدا چطور بود ؟»
منظورم این است که از صدابردار فقط درباره صدا نمیپرسد. یادم است با آقای بابک اردلان هم سر فیلم نفس عمیق همین برخورد را داشت. هم صدا را میپرسید هم حس بازیگر، هم جزئیات بازی، تقریبا نظر همه سرگروهها را میپرسد.
ساخت نفس عمیق، گروه فکر میکرديد که فیلم تبدیل به یک فیلم کالت میشود؟
12_13 سال از ساخت فیلم میگذرد، من که 19 سالم بود و هیچ تصوری نمیتوانستم از آینده فیلم داشته باشم ولی تا جایی که یادم هست جز آقای سماواتی و شهبازی، هیچ کس نمیدانست چه اتفاقی برای فیلم میافتد اما در اواخر فیلمبرداری بعضی از عوامل اصلی تقریبا مطمئن بودند فیلم خوبی خواهد شد. البته از فیلم کالت که صحبت کردید یک چیز جالب یادم آمد، چند وقت پیش یک نظرسنجی را میدیدم که درباره فیلمهای ماندگار تاریخ سینما بود، در این بین فیلمهایی را دیدم که دو سال پیش ساخته شده بود. یکی از آنها فیلم جدایی نادر از سیمین بود، عجیب است که چطور وقتی تنها یک سال از ساخت فیلم گذشته فیلم ماندگار شده، از کجا فهمیدند ماندگار شده؟ (میخندد) همیشه فکر میکردم حداقل 10 سال باید از فیلم بگذرد که ماندگاری آن تشخیص داده شود.
نفس عمیق زمانی ساخته شد که شاید جو حاکم بر جامعه چندان میزبان خوبی برای آن نبود. چه مشکلاتی موقع تولید فیلم داشتيد؟
من چون آن موقع سن کمی داشتم زیاد در جریان ریز ماجرا نبودم ولی یادم است که آنقدر روی آقای شهبازی فشار زیادی وجود داشت که وقتی در لوکیشن سد کرج پلان آخر را گرفتیم، آمبولانس آمد و ایشان را برد بیمارستان. فشار کار باعث شده بود معده اش خونریزی کند. فکر کنم یکی از دلایلی هم که باعث میشود دیر به دیر فیلم بسازد همین فشارهایی است که متحمل میشود.
چه چیزی باعث شده بود چنین فشار عصبی به او وارد شود؟
آقای شهبازی معمولا از نابازیگر استفاده میکند. در نفس عمیق من و سعید هم دوست بودیم و هم شیطنت اقتضای سن مان بود. او را خیلی اذیت میکردیم ، زیاد حرف گوش نمیدادیم، کار کردن با نابازیگر واقعا سخت است، ما هم که هیچ تصوری از شرایط فیلمبرداری نداشتیم، دیر میآمدیم، زود میرفتیم، قهر میکردیم و ... در آن فیلم هم که همه نا بازیگر بودند، خب هدایت همه با هم سخت است دیگر.
این رابطه عمو برادرزادهای بر رابطه کارگردان بازیگری سایه نینداخته بود؟
اتفاقا نتیجه معکوس داشت، تقریبا اواسط فیلم دربند عمویم را کشیدم کنار و خیلی دوستانه به او گفتم چرا اینقدر من را تحت فشار میگذاری؟ گفت تو برادرزاده من هستی و وقتی بیشترین فشار را به تو بیاورم بقیه میگویند، اینکه برادرزاده اش است این طور رفتار میکند ببین حساب ما چه میشود! با این روش هر کس بهتر کارش را انجام میدهد. در واقع به جای اینکه این نسبت فامیلی برایم امتياز مثبت شود، برعکس شد. حتی گاهی اگر اتفاقی میافتاد که به من مربوط نمیشد، من غرش را میشنیدم.
ارسال نظر