«پیکلاویه»؛ یک گروه ایرانیِ راکِ انگلیسی!
فعالیت گروهی در موسیقی ایران در اکثر اوقات سالهای زیادی دوام نداشته و حالا تصور یک بَندِ راک آن هم از نوع جدی و حتی با کلام انگلیسی کمی دوراز تصورات عرف بازار موسیقی در ایران است.
وب سایت موسیقی ما : فعالیت گروهی در موسیقی ایران در اکثر اوقات سالهای زیادی دوام نداشته و حالا تصور یک بَندِ راک آن هم از نوع جدی و حتی با کلام انگلیسی کمی دوراز تصورات عرف بازار موسیقی در ایران است. اعضای پیکلاویه اواخر سال گذشته وارد فصل جدیدی از فعالیتهای خود شدند و با انتشار نخستین آلبوم تمام انگلیسی خود به نام «جایی که پیاده رو تمام میشود» دوران جدیدی را در کارنامه کاری شان باعث شدند و همین بهانهای بود برای نخستین گفتگوی تفصیلی با اعضای این گروه موفق راک در ایران.
مهران مختارپور (خواننده)، مصطفی بهرمان (نوازنده درامز)، مهیار صالحی نیا (نوازنده گیتار الکتریک) و شایان کریمی (سرپرست گروه و نوازنده کیبورد) اعضای گروه پیکلاویه را تشکیل میدهند و با حضورشان در دفتر سایت «موسیقیما» درباره همه اتفاقات و حواشی این گروه گپ زدیم با یک سوال ویژه: «تئوری شیزان پرستی و ربط آن به موسیقی راک در ایران از کجا نشات گرقته است؟»
جوابهای جالبی شنیدیم. تا انتها این گفتگو را بخوانید:
با چگونگی شکل گیری پیکلاویه شروع کنیم که از کجا آمد و چگونه شکل گرفت؟
شایان: دو مسئله همیشه بوده است. هرکدام از ما به صورت فردی سابقهی کار داشتیم و جدا جدا کار میکردیم و اینگونه نبوده که از روز اول ما از صفر شروع کرده باشیم و گروهی را راه انداخته باشیم. ما مدتها بوده که هرکداممان درحال ساز زدن بودیم. یک روزی تصمیم گرفتیم که یک گروه منسجم را تشکیل بدهیم. فکر میکنم از اواخر سال 92 یا اوایل سال 93 بود که این گروه به تدریج تشکیل شد. حقیقتا در آن زمان هنوز به راحتی مجوز کنسرت نمیدادند. مخصوصا برای کنسرتهای راک سختگیری بیشتر بود. حتی در فرهنگسراها هم مجوز کنسرت برای چندسال قطع شده بود. دلایل خاص خودشان را داشتند و میگفتند شهرداری نمیخواهد در فرهنگسراها کنسرتی برگزار شود. حتی برای کنسرتهای پاپ و سنتی هم شرایط به همینگونه بود. آرام آرام با ورود آقای روحانی تغییراتی به جود آمد و فرهنگسراها شروع به تشکیل کلاسهای موسیقی کردند و اول کنسرتهای سنتی شروع شد و به تدریج مجوز کنسرتهای راک برای سالنهای کوچک صادر شد. من به یاد دارم که ما جز اولین گروههایی بودیم که در آن سال توانستیم مجوز اجرا بگیریم. یعنی در سال 93 از گروههای راک فقط ما و گروه کامنت و گروه کهتمیان مجوز گرفتیم.
چطور با همدیگر آشنا شدید و این آشنایی از کجا اتفاق افتاد؟
مهران: ما سه نفر، من و مصطفی و شایان 20 سالی میشود که باهم دوست صمیمی هستیم و از دوران مدرسه رفیق گرمابه و گلستان همدیگرایم. من همیشه یک ذوق موسیقایی در خودم داشتم. چرا که برادری دارم که موزیسین است و البته الان در ایران نیست و یک دایی دارم که به تاثیر از برادرم، موزیک را به خانهی ما آورد و من هم سعی کردم این وسطها حرکتی بزنم. این انرژی و ذوق موسیقی که داشتم ناخودآگاه در دورهی مدرسه به دوستان صمیمیام هم منتقل شد. شایان یک آشنایی با موسیقی داشت و تصمیم گرفتیم که یک آهنگ روی واکمن ضبط کنیم. کمی جلوتر رفتیم و خواستیم مخ یک نفر دیگر را بزنیم که بیاید و با ما کار کند و آن دوست دیگرمان بود که مصطفی بود. مصطفی خودش ورزشکار و رزمیکار است و دنیای دیگری دارد. تنها سازی که میتواند بزند درامز است چون وقتی نمیتواند به باشگاه برود باید درامز بزند و تخلیه شود.
شایان : مصطفی در ورزش قهرمان کشوری دارد و آدم وفقی است که افتخاری برای همهی ماست.
مهران: در سنهای پایینتر که شرایط ورزش کردن راحتتر بود و جوانتر بود و انرژی بیشتری داشت، ورزش را جلو برد. چندسال پیش گفتیم موصی دیگر وقتش رسیده که کار درامز را شروع کنی و درامر پیکلاویه شد. وقتی ما شروع به تمرین کردن باهم کردیم، من همیشه دوست داشتم که تعداد اعضای گروه بیشتر باشد و بیسیست داشته باشیم و یک بند کامل باشیم. یک اتفاقات خوب و از روی شانس بود که با بقیه آشنا شدم. مهیار به عنوان نوازندهی تمرین آمد و باهم تمرین کردیم و اصلا پیکلاویهای وجود نداشت.
شایان: در آن زمان همهچیز بهصورت تمرینی بود و پیکلاویهای به صورت جدی وجود نداشت. ما تمرین کردیم و موزیک زدیم و موزیکها را جلو آوردیم. بالاخره تصمیم گرفتیم از یک روز بند پیکلاویه و چهار نفر اصلی شکل بگیرد.
کنسرت اول شما به کجا رسید که برخی حواشی پیش آمد؟ در دورهای که قبل از شما هم آدمهای زیادی آمده بودند و کنسرت راک برگزار کردند. ولی متاسفانه به یکباره خبر لغو کنسرت خیلی زود پیچید. این اتفاق از کجا شروع شد که خبر آن در رسانهها بزرگ شد؟
شایان: ما در سال 93 آماری داشتیم که من از خبرگزاریهای کاملا رسمی آن را نقل قول میکنم و کاملا با سند و مدرک است. در سال 93 حدود 40 درصد از کنسرتهایی که مجوز گرفت، لغو شد. آن سال خیلی از کنسرتها در تهران و شهرستانها لغو شد. شاید روی 40 درصد کمی کم یا زیاد شود ولی فکر میکنم حدود یک سوم تا همان 40 درصد کنسرتها لغو شد. این قضیه به خاطر این بود که گروهی که نمیدانم اسمشان چی بود تمایل داشتند که کنسرتها اساسا لغو شود. شاید کنسرت ما درگیر یک سری مسائل اینچنینی شد که کنسرتمان لغو شد وگرنه گروهی مثل پیکلاویه که در آن سالها گروه نوپایی بود و کنسرتهای زیادی نداشتیم و حتی تبلیغات زیادی هم نداشتیم. ولی چه می شود که به یک باره خبری در یک خبرگزاری منتشر میشود که اصلا نمیدانیم وابسته به کجاست. خبری میآید که یکی از نمایندههای مجلس گفته چرا این گروه مجوز گرفته است؟ اصلا مگر همچنین چیزی ممکن است؟ آیا واقعا این خبر راست است و در مجلس تهران همچنین چیزی اتفاق افتاده است؟ یا این خبرگزاری صرفا بهخاطر مسائل و منافع شخصی خودش چنین مطلبی را کار کرده است؟
و اردیبهشت آن سال اولین مواجهه شما با مردم شد.
مهران: من یک مطلبی درمورد این کنسرت بگویم. یک نفر درمسیر گروه پیکلاویه قرار گرفت که امیدوارم هرکجا که هست حالش خوب باشد. این شخص ما را از وضعیت نابسامانی که برای گروه مان وجود داشت و کاملا دیس بند روانی شده بودیم؛ ما را تغییر داد و از آن حالت ما را به کنسرت اردیبهشت ماه در ایوان شمس رساند. واقعا دم مهدی میرزاباقریان گرم. بچههای گروه کامنت آن شب ما را به کنسرت خودشان دعوت کردند و گفتند حالا که کنسرتتان لغو شده پیش ما بیایید. ما رفتیم و آنجا آقای مهدی میرزاباقریان را دیدیم. باهم صحبت کردیم که ببینیم ماجرای کنسرت لغوی ما چه چیزی بود.
مهیار: مهمترین دلیلی که ما در اردیبهشت کنسرت دادیم این بود که ایشان از ما حمایت کردند.
مهران: در کنسرت کامنت اتفاقی که افتاد این بود که اعضای گروه کامنت از روی محبتشان اعضای گروه ما را معرفی کردند و گفتند که دوستان ما هستند. خیلیها گفتند مگر کنسرت اینها لغو نشده و قضیه چه چیزی بوده است؟ و اینگونه خبر به جامعه رسید.
چرا این فضا و انگلیسی کار کردید و به سمت فارسی خواندن نیامدید؟ این استراتژی از کجا نشات گرفت؟
شایان: ما اصلا مجبور نیستیم.
مهران: من به عنوان کسی که در گروه پیکلاویه آهنگسازی و فعالیت کرده نظر خودم را بگویم و بقیه هم نظر شخصی خودشان را بگویند. موزیسینهای زیای در ایران هستند که مطرح یا غیر مطرح بوده و در نیای خودشان و موسیقی کار کار میکنند و درست یا نادرست آن به پای خودشان است و من کاری به آن ندارم که آیا موزیک آنها راک هست یا نیست. همهی آنها سعی میکنند که خدمتی به جامعهی موسیقی در ایران بکنند. هرکسی به شیوه ی خودش این کار را انجام میدهد. یکی میآید و سنتی را با این موسیقی ترکیب میکند و دیگری بیکلام کار میکند. هرکسی به شیوهای کار میکند و من دلم میخواهد موزیکی را بسازم که برای مخاطبی باشد که این موسیقی به گوشش اشنا باشد.
من در روزهای اول سعی کردهام که روی شعرهای فارسی برای موسیقی راک کار کنم و تا به امروز موفق نبودهام. یا بلد نیستم و یا زبان فارسی به درد موسیقی راکی که ما کار میکنیم نمیخورد. پس من به عنوان آهنگساز و شاعر سعی میکنم پکیج قابل ارائهای داشته باشم که تا آخرین روزی که زندهام بتوانم از آن دفاع کنم. دومین مسئله این است که دلم میخواست از ایران پکیجی را به دنیا ارائه دهیم که شبیه به آن نبوده و هنگامیکه دنیای موسیقی ایران را سرچ میکنید فقط فولک بوده و سه تار و کمانچه و سازهای نظیر آنهاست. موسیقی راک وجود ندارد که به زبان انگلیسی باشد ولی مال کشور ایران باشد. من میخواستم اگر نمیتوانیم بهترین باشیم، حداقل اولین باشیم.
ادعای بزرگی است.
شایان: نمیگویم که به آن رسیدهایم ولی حداقل سعی میکنیم.
تو هم با مهران موافقی؟
شایان : من شخصا مخالف راک فارسی نیستم و خیلی هم خوب است و آن را دوست دارم و حتی گوش هم میکنم. من حتی راک فارسی را جداگانه خودم کار کردهام. من قبلا هم گفتهام که نظرم این است و هرجای دنیا که بگردید حتما گروههایی پیدا میکنید که به زبان انگلیسی بخوانند. کره، سوسئیس، فنلاند، در اروپا که بسیار زیاد و در کشورهای آسیایی هم بعضی جاها این موضوع دیده میشود. علاوه بر زیان خودشان در همه جای دنیا گروههایی است که به زبان انگلیسی کار کند. اگر ما تا به امروز این را نداشتهایم یا کم داشتهایم، جایش خالی بوده است. به نظر من حتی یک گروه هم کم است و باید گروههای دیگر در ایران شروع کنند و مشغول شوند تا با سلیقهی موسیقیایی خودشان کارهای با زبان انگلیسی تولید کنند. این مجموعه و آلبوم «جایی که پیاده رو تمام میشود» و کل کارهای پیکلاویه که در این چند سال انجام دادیم و هیچکدام از آنها کاور نیست و ساختهی خودمان است و شعرهایش هم از خودمان است، درواقع یک کار تیمی در خط فکری است که من به شخصه دارم. به نظر من وظیفهی ما است که به عنوان یک موزیسین ایرانی یک سری کار با زبان انگلیسی و غیرفارسی تولید کنیم. و چه بسا در آینده بتوانیم این کار را به جایی برسانیم که این موسیقی جهانی شود. خیلی جالب است خوانندههای ایرانی می روند و در خارج از کشور کنسرت میگذارند ولی نمیتوان به آنها خوانندهی بین المللی گفت. فرزاد فرزین که در لس آنجلس کنسرت می گذارد، همهی ایرانیها میروند و در آن سالن کنسرتش را نگاه میکنند ولی نمیتوانیم به او خوانندهی جهانی بگوییم. شما هروقت توانستی روزی پایت را از کشورت بیرون بگذاری و بروی در لس آنجلس کنسرت بگذاری و نصف سالن آمریکایی باشند، آن زمان میتوانیم او را خوانندهی بین المللی بنامیم.
شاید با تعریفهای مختلف، متفاوت باشد. شما چی؟
مصطفی : من نسبت به دوستان دیگرم اطلاعاتم در این مسائل کمتر است و کلا خط مشی من، خط مشی بچههاست و اگر بچهها بگویند این کار را بکنیم پیروی میکنم.
هیچوقت دوست نداشتی فارسی بخوانید؟
مصطفی : فارسی را دوست داشتم ولی فعلا نه. هر زمان که موسیقی راک را شنیدم اکثرا به زبان انگلیسی بوده است.
مهیار چطور؟
مهیار: این قضیه به صورت ارگانیک بین ما پیش آمده و ما هیچوقت باهم فکر نکردهایم که بگوییم تصمیم گرفتیم انگلیسی کار کنیم یا فارسی. آهنگهایی که نوشته شده را اکثرا مهران نوشته و من هم برای خودم و کارهایم شعر می نویسم. من که به شخصه بلد نیستم فارسی شعر بنویسم و همه شعرهایی که نوشتهام انگلیسی بوده است. فکر میکنم برای مهران هم اینگونه است. فرای اینکه هدفهای بین المللی داریم ولی واقعیت ما هم همینگونه است و سعی نمیکنیم کاری انجام دهیم که بلد نیستیم.
خیلی سخت است. شما هیچ نمونه یا الگویی ندارید که مشابه آن کار کنید و از آن پیروی کنید.
مهیار : در ایران فقط این موضوع عجیب است. من یادم نمیاید مصاحبهای داشته باشم که این سوال را از ما نپرسیده باشند. همه جای دنیا ۹۹ درصد موسیقی که به صورت بین المللی راک و متال کار می کنند انگلیسی است. یعنی از هر کشوری شرایط همین است. مثلا بند تونسی داریم که متال کار میکند و انگلیسی با لهجهی تونسی میخواند ولی انگلیسی کار میکند و اگر این کار را نکند هیچوقت پیشرفت نمیکند. یعنی زبان بین المللی ما انگلیسی است.
پس شما خیلی بلند پروازی دارید؟
مهران: اگر کسی بلندپروازی نداشته باشد نمیتواند اصلا کار کند.
مولف بودن شما قابل احترام است و من با آن موافقم. چقدر نسبت به این موضوع مثبت هستید و فکر میکنید جغرافیای مخاطب شما از مارکت داخلی شروع میشود؟ چقدر قدرت و کشش وجود دارد که مخاطب بین المللی هم به سراغ کارهای شما بیاید؟
مهران : میگویند آدمی که پیروز و برنده شده آدمی است که انقدر شکست خورده و بیخیال نشده است. ممکن است ما در قدم اول آنگونهای که میخواهیم جلو نرویم و آدمهای زیادی را به سمت خود جلب نکنیم اما من گروه های موسیقی که خودم در خارج از کشور دوست دارم را رص کردهام و دیدهام همه ی آنها در وضعیتی بدتر از ما کار کردهاند و حتی برای نیازهای ضروری خود هم پولی نداشتهاند ولی به جایی رسیدهاند که توانستهاند تور دور دنیا بگذارند. میدانم که موقعیتهای خارج از کشور با داخل کشور تفاوت دارند اما من حاضرم که روی این قضایا ریسک کنم. چرا که به آن ایمان دارم.
نکتهای درمورد شما است. حال و هوای آلبوم با 20 بار گوش کردن من با حال و هوای 5 بار کنسرت آمدن من خیلی متفاوت است. من احساس میکنم فضای البوم و کنسرتهای شما تفاوت زیادی با هم دارند. خودم نمیدانم دلیل آن چیست؟ نظر خودتان را بگویید.
مهران: شما خوانندهی راک مورد علاقهای در خارج از ایران دارید؟
ریدیوهد
مهران: فرصتی پیش آمده که به کنسرتشان بروید؟
اصلا.
مهران: این موضوع همه جا هست. من گروههایی که دیدم و دوستشان دارم و جوی که به من منتقل میشود خیلی فراتر از البومشان است. آلبوم ایستا است. کار آلبوم این است که در ماشین بگذارید و وقتی در رختخواب میروید به آن گوش دهید و حال کنید. کنسرت محلی است که بروید و انرژیتان را تخلیه کنید و انرژی نوازنده را بگیرید و خودتان به نوازنده انرژی منتقل کنید. درواقع یک تبادل انرژی است که هم به گروهی که اجرا میکنند انرژی منتقل بشود و همه به مخاطبان.
من فکر کردم شاید دلیلش این باشد که شما ابتدا با کنسرت وارد شدید و بعد آلبومتان آمد. به این موضوع کمی فکر کنید. به نظر من اگر ایتدا آلبوم و بعد اجرای زنده داشتید این اتفاق برای شما خیلی بزرگتر میشد و پیکلاویه از موقعیت الان خیلی بالاتر بود.
شایان : من هم تاحدودی با شما موافقم و آلبوم ما آن چه باید و شاید نشد. درصورتیکه همان چیزی که در آلبوم است عینا همان چیزی است که ما در کنسرت میزنیم. نکتهای که درمورد این آلبوم تاکید میکنم آن است که درواقع ما این آلبوم را مثل همان کنسرت رکورد کردهایم و چیز سمپل نیست. درامز آن زنده است و مصطفی زده، گیتارهایش را مهران و مهیار زدهاند و بخش کیبورد و بیش آن همان است که در کنسرت اجرا میکنیم.
من نمیدانم چه میشود که همان آهنگ را در استودیو میرویم و ضبط میکنیم، به این صورت میشود و در کنسرت که اجرا میکنیم، منفجر میشود. من وقتی روی استیج ساز میزنم از دو طرف انرژی میگیرم. یکی مخاطبین ما هستند که نشستهاند و ما را تشویق میکنند و به ما هیجان منتقل میکنند و ما متقابلا به آنها انرژی میدهیم. دومین چیزی که به من انرژی میدهد ساز زدن در کنار دوستانم است. وقتی مصطفی کنار من درامز میزند، انرژی که از او میگیرم روی ساز زدن من تاثیر میگذارد. ما خیلی وقتها باهم ساز میزنیم و حتی زمانی که کنسرت نداریم هم باهم درحال تمرین هستیم.
من حدود ۱۵ سال است که کنار مهران ساز میزنم و این چیزی نیست که در هر بندی اتفاق بیفتد. خیلی گروهها هستند که در آن نوازندهها ۲۰ روز همدیگر را میبینند و آهنگی آماده میکنند و به روی استیج میروند تا برای خوانندهای اجرا میکنند. حتی ممکن است بعد از آن کنسرت تا مدتها همدیگر را نبینند. پیکلاویه از دوستی به وجود آمده است. یکسری رفاقت و خاطره ما داشتیم که فراتر از بحث موزیک است.
از دوران مدرسه باهم بودیم و یواش یواش به کنسرت و آلبوم تبدیل شده است. شاید ۸۰ درصد مکالمات ما در طول روز به غیر از مسائل موزیک و پیکلاویه و آلبوم و کنسرت باشد. همه باهم خیلی دوست هستیم و این دوستی باعث میشود انرژیهای روی استیج برای ما جذابتر شود و قاعدتا همهی این انرژیها به مخاطب منتقل میشود.
مهران : من به یک نکته ای اکیدا اعتقاد دارم و تا آخرین روزی که زندهام این حرف را تکرار خواهم کرد. پیکلاویه یک کار را خیلی خوب بلد است انجام بدهد و آن هم اجرا کردن است.
مهیار : کلا دو نوع انسان میتواند با گروههای موسیقی تمرین کند. خیلیها میخواهند یک آهنگی را دربیاورند و در اتاق تمرین مینشینند و باهم چفت میشوند. ما تمرینی به آن صورت نمیکنیم. ما همهی آهنگها را زدهایم و فقط در اتاق تمرین، تمرین میکنیم. اگر شما به اتاق تمرین ما تشریف بیاورید تعجب میکنید و شاید حس کنسرتهای ما را کاملا در آن اتاق بگیرید. به نظر من هم ما خیلی خوب اجرا کردن را بلد هستیم. از زمانی که استارت لایت روی ما میافتد استرسهای قبلی را فراموش میکنیم. ما عادت داریم که قبل از اجرا باهم جمع می شویم و یک دستی باهم میدهیم و روی استیج میرویم. وقتی نورها روی ما میافتد همه چیز تمام میشود.
قبل از اینکه به آلبوم برسیم کمی درمورد الگوی حرفهای حرف بزنیم. آیا الگوی خاصی در داخل یا خارج کشور بوده که در همه ی این سالها تاثیرپذیری شخصیتی و هنری عجیبی از او داشته باشید؟
مهران: اگر روزی در دنیا یک کنسرت واقعی برگزار کنم و به من بگویند که یک بلیت طلایی داری و میتوانی هرکسی را که خواستی دعوت کنی امکان خیلی زیادی دارد که جیمز هتفیلد، خوانندهی گروه بیتلز و متالیکا را دعوت کنم. از نظر کاراکتر و کاریزمای هنری و شاید هم خودم در خیلی مواقع به صورت ارادی یا غیر ارادی سعی کردهام ادای او را دربیاورم. هم از بابت ظاهر و مدل نوازندگی و خواندن روی من خیلی تاثیر گذاشته است. این از نظر اجرایی ماجرا بود. از نظر اهنگسازی و شعر و شاعری خیلی طولانی میشود چرا که من یک سبقهی ادبیات انگلیسی دارم که روی آن بحث نکنیم بهتر است.
شایان: حقیقتا چند روز پیش با یکی از دوستان صحبتی پیش آمد و من خیلی دوست داشتم از سنین نوجوانی و ۱۵ سالگی کار کنم. رویای من این بود که بتوانم در ایران یک گروه راک موفق را شروع کنم و چندوقت پیش به دوستم میگفتم مثل اینکه یواش یواش به رویایم رسیدهام. اگر من سه سال پیش درمورد انتشار آلبوم راک به زبان انگلیسی در ایران به کسی میگفتم، یک عده میخندیدند و میگفتند این کار شدنی نیست. حتی مهران به سختی قبول کرد بیاید و در چنین راهی قدم بگذارد. من فکر نمیکنم هنوز به جایی رسیدهایم ولی همین آلبومی که منتشر کردیم و چند کنسرتی که گذاشتهایم و اگر شانسی داریم که مخاطب و طرفداری داشته باشیم واقعا به سختی بوده است.
مصطفی : بچهها میدانند من علاقه ی شدیدی به درامر گروه آیس ارث دارم. لمب آو گاد و کریس ادلر واقعا برای من اسطوره هستند.
مهیار: یک اسطوره از گیتار دارم و اولین چیزی که از گیتار دیده ام یک سی دی بود که خیلی اتفاقی آن کلیپ در سی دی بوده و آن آدم یک دریچهای رو به من باز کرد و من در ۱۳ و ۱۴ سالگی سعی میکردم کارهای او را بزنم، پائول گیلبرت است.
کمی درمورد جریان موسیقی راک بعد از انقلاب صحبت کنیم. آدمهایی آمدند و من نمیدانم شما چقد دراین فضا هستید و سرچ کردهاید. گروههای زیادی مثل اوهام، شهرام شعرباف، کاوه یغمایی، کامنت،رضا یزدانی و کاوه آفاق. اینها یک مسیری را طی کردند تا راک ایرانی به جایگاه کنونی رسیده است. آیا این فضا و مسیر را پیگیری کرده اید؟ فکر میکنید قرار است این مسیر به کجا برسد؟
مهران : من آدم خیلی آدم تاثیرپذیری هستم و اگر پنج نفر یک چیزی را بگویند من خودم نفر ششم میشوم. من می ترسم که اگر موزیکی را گوش بدهم که راک فارسی است و از گزوههایی که شما نام بردید باشد یا نباشد ممکن است اصالتی که خودم بلد هستم را از دست بدهم. برای همین من زیاد به این موسیقیها گوش نمیدهم.
شایان: من خیلی مطالعه میکنم و میبینم. من سایت موسیقی ما را در اینستاگرام و تلگرام دارم و همه ی کارهایی که منتشر می شود را رصد میکنم. حتی موزیکهای غیر راک را هم دنبال میکنم. واقعیت این است که این چند ساله موسیقی راک نبوده و اگر بخواهیم درمورد این نوع موسیقی صحبت کنیم باید از دههی 70 به بعد را بگوییم. ما در 20 سال گذشته با یک گپهای زمانی موجه شدیم که در همهی زمانها بوده یعنی یک زمانی موسیقی راک بوده و چند سالی نبوده و دوباره آمده است. چیزی که میخواهم بگویم این است که متاسفانه ما در موسیقی راک به یک هویت شخصی نرسیدهایم. اگر در زمانی که شروع شده آثار را بررسی کنیم، میبینیم به غیر از اوهام گروههای راک دیگری که بودند اکنون دیگر نامی از انها نیست. چون تقریبا کاور میکردند یا آهنگهایی که میساختند را در جاهای دیگر دنیا شنیده بودیم. اوهام هم به خاطر اینکه از اشعار حافظ و موسیقی اصیل استفاده میکرد کمتر این حالت را داشت. من با اینکه آن زمان سن کمی داشتم اوهام گوش میکردم و با اینترنت دایال آپ شب تا صبح اهنگهایش را دانلود میکردیم. همهی موزیسینهای راک ایران در پنج سال اخیر به یک امضای مشخص رسیدهاند که برای خودشان است و میتوانند موزیکی بسازند و بگویند از یک آرتیست ایرانی است.
به سراغ آلبوم برویم. این آلبوم چند درصد از علاقهمندیها و خواسته های شما بود و چقدر از خروجی نهایی آن راضی بودید؟
مهران : شاید 50 یا 60 درصد باشد. من خیلی راحت راضی نمی شوم و اگر هرکدام میخواستیم با حساسیتهای شخصی خودمان این آلبوم را ببندیم و آن را دستکار کنیم این آلبوم 2040 میشد. همه یک سری حساسیتهای روانی دارند و اگر زیاد میخواستیم گیر بدهیم این آلبوم به انتشار نمیرسید و همهی ما با یک سری از کاستیها کنار آمدیم. همه گفتیم از درسها و کاستیها استفاده میکنیم تا آلبوم بعدی را به 70 درصد رضایت خودمان برسانیم.
فکر میکنید چه جغرافیای مخاطبی به سراغ این آلبوم آمده؟ جغرافیای مخاطبی که قبلا چیزی از پیکلاویه نمیدانستند. آیا مخاطبی که موسیقی راک خارجی گوش میداده با این آلبوم جز فنهای شما میشود؟
شایان : به نظر من ما در تولید این آلبوم موفق بودهایم. کامنتهایی که بعد از تولید این آلبوم گرفته ایم کاملا مشخص است و اگر به فیسبوک و اینستاگرام پیکلاویه سر بزنید و کامنتها را ببینید خیلی کم نقد منفی نسبت به این آلبوم وجود داشته است. اکثر نقدها مثبت و از روی ابراز علاقه بوده است. متاسفانه مشکلی که در ایران وجود دارد این است که نمیتوانیم آلبوم را به خوبی منتشر کنیم و واقعا کپی رایت ضعیفی داریم و سی دی در همه جا نیست که همه راحت بتوانند آن را بخرند. این موضوع از دست ما خارج است و حتی ما اقدام کرده ایم که هرکسی در شهرستان این آلبوم را میخواهد رایگان برایش ارسال کنیم. ما اشنس این را داشتیم که تعداد انگشتشماری مخاطب خارجی داشته باشیم. یکی به واسطه فیسبوک و دیگری به دلیل انتشار آلبوم در سایتهای بینالمللی بیب تیونز و آمازون و اسپاتی فای و گوگل پلی. در همهی این سایتها آلبوم پیکلاویه است و همه میتوانند آن را خریداری کنند و با کیفیت بالا گوش بدهند.
مهران : یک موضوع جالب درمورد انتشار آلبوم بگویم. نشر آلبوم در گوگل پلی و ایران نشنال از ایران ارزانتر است.
این یک فاجعه است که حالا حالاها درست نمیشود و از زیربنا مشکل وجود دارد.
مهران: رونمایی ما ساعت 6 و7 بود و 4 بعدازظهر با کیفیت 320 در سایتها دانلود میشد.
مهیار : این ربطی به ایران ندارد و در دنیا همینگونه است که هیچکس به صورت فیزیکی آلبوم را تهیه نمیکند. البته در خیلی کشورها اینگونه است و با یک سیاست کمی زودتر آلبوم را نشر میدهند که شلوغ شود و حاب زیادی نمیتوان روی آن باز کرد.
مهران: مسئولیت انتشار بینالمللی آلبوم به عهده ی من بود. در سرچی که من کردم فهمیدم در هر یک دلاری که در موسیقی دنیا تولید میشود، 90 سنت برای شرکت اپل است. یعنی آرتیست بگیر فقط 10 درصد ماجرا را دارد. کنسرتگذاشتن در ایران هم همینگونه است و البته یک تفاوت در آن وجود دارد. کنسرت گذاشتن در جاهای دیگر دنیا بازدهی مالی بیشتری دارد و خیلی از تورهای گردن کلفت اروپایی و آمریکایی در دنیا وجود دارند که خودشان به آرتیست پول میدهند که در آنجا کنسرت بگذارند.
مهیار: من درمورد سوال که درمورد تاریخ موسیقی راک ایران پرسیدید بگویم که به نظر من الان وقتش نیست که در این مورد صحبت بشود. هنوز آتشی شروع نشده و یک سری جرقهی کم است و به نظر من 20 سال دیگر میتوانیم صحبت کنیم که ما چه موزیکهایی در راک تولید کردهایم.
هیچکدام اتفاق نبودهاند و یک دوره بودهاند.اوهام در دورهی خودش، فرشید اعرابی در دورهی خودش. یک نقطه ی تاثیرگذار در این مسیر تاریخی باشد از نظر من هم هنوز رخ نداده است.
مهیار : اگر شما در موسیقی ایران نگاه کنید به جز بخش سنتی، ما موسیقی با اصالتی در هیچ سبکی نتوانستهایم تولید کنیم. حتی اکثر موسیقی پاپ ما یک کپی از موسیقی ترکیهای است. در بخش راک هم همین است و در هر دورهای حداقل 15 اسل از موسیقی دنیا عقب هستیم. در دههی 70 اگر فکر کنیم می بینیم که آن سبک در دههی 60 و 70 دنیا تمام شده و تازه در ایران کار میکنیم. موزیک 2018 که در دنیا تولید میشود را با ایران مقایسه کنیم و میبینیم واقعا فاصله داریم و نمیتوانیم با به به و چه چه بگوییم عجب موزیکی داریم.
شایان: من یک نکتهای بابت بینالمللی شدن میخواستم بگویم و یادم رفت. یک زمانی من مکالمه ی دو نفر را شنیدم که یکی از آهنگهای پیکلاویه را گذاشته بودند و یکی از آنها میگفت این آهنگ برای یک گروه خارجی است و دنبال اسم آن بودند. من خیلی خوشحال شدم و فهمیدم ما انقدر به استاندارد نزدیک شدهایم که کسی که ما را نمیشناسد با این آهنگ گمان میکند یک موسیقی خارجی گوش میکند. یک ماجرای جالب هم هست. یکی پیش دوستش رفته بود و میگفت این کارهای دوست من است. میگفتند حتما به تو دروغ گفته و این آهنگ خارجی است و امکان ندارد این آهنگ در ایران تولید شود.
جلب توجه مخاطب به سمت آثار شما کار سختی است. موافقید؟
مهران : در ایران که نمیتوان برای آیندهی دور برنامهریزی کرد. برای آیندهی نزدیک میخواهیم یک کنسرت بزرگ درخور گروه پیکلاویه و آلبومش و مخاطبینش برگزار کنیم.
شایان : زمانی که آلبوم ریلیز شد ما یک شب نشستیم و البوم را برای همدیگر امضا کردیم تا یادگاری باشد. من به یاد دارم در آلبوم خودم امضا کردم و نوشتم امیدوارم روزی دهمین آلبوم پیکلاویه را منتشر کنید. واقعا هدف من همین است و برای این رویا خیز برداشتهام. ممکن است تولید 10 آلبوم موسیقی راک انگلیسی در ایران زمان زیادی بخواهد ولی دوست دارم این گروه و دوستی بماند و فرصت داشته باشیم که این راه را ادامه دهیم. من هرچه توان دارم میگذارم تا آلبومهای بعدی بهتر و کاملتر باشد. مصطفی: من تا زمانی که این دوستی پابرجا باشد و این پشت هم بودنها ثابت بماند تا تهش هستم.
قرار است این مصاحبه را تو تمام کنی. صحبت پایانی را از تو میشنویم.
مهیار : امیدوارم هیچ دیواری جلویمان نیاید که نتوانیم آن را خراب کنیم. امید من این است. تا جایی که باهم متحد بمانیم و شرایط به گونهای جلوی راهمان را نگیرد که نتوانیم قدمی برداریم ادامه میدهیم. ما آدمهای پا پس کشیدن نیستیم.
نظر کاربران
عالیییییییین