چگونه کاترین بیگلو به قلههای هالیوود دست یافت؟
«کاترین بیگلو» تنها کارگردان زنی که تاکنون جایزه اسکار را برده است، با فیلم هایی صریح و جدی درباره جنگ عراق و شکار بن لادن به درجات بالای هالیوود دست یافت. اکنون به مناسبت این که وی توجه خود را به درگیری های نژادی در دیترویت معطوف کرده است، مصاحبه منحصر به فرد ما را با این زن جسور، صریح و جنگجوی زمانه خود بخوانید.
ماهنامه نزدیک - ترجمه محمدحسن رجایی فرد: «کاترین بیگلو» تنها کارگردان زنی که تاکنون جایزه اسکار را برده است، با فیلم هایی صریح و جدی درباره جنگ عراق و شکار بن لادن به درجات بالای هالیوود دست یافت. اکنون به مناسبت این که وی توجه خود را به درگیری های نژادی در دیترویت معطوف کرده است، مصاحبه منحصر به فرد ما را با این زن جسور، صریح و جنگجوی زمانه خود بخوانید.
کاترین بیگلو فرد خاصی است. وی تنها کارگردان زنی است که 6 اسکار را برای یک فیلم برد که شامل جایزه بهترین کارگردان نیز می شود. او این جایزه را در سال 2010 برد، همان سالی که به نظر می رسید دوست 20 سال قبل او، «جیمز کامرون» برای فیلم آواتار این جایزه را ببرد.
قابل ذکر است که وی تنها زنی است که در فیلم های خود وقایع بسیار خشن را نشان می دهد. وی به طور صریح و رو در رو با مشکلات معاصر درگیر می شود و عموما تصاویری را خلق می کند که به رغم سرگرم کردن، چالش برانگیز نیز هستند.
پس از فیلم «مهلکه» که اولین همکاری وی با فیلمنامه نویس و روزنامه نگار «مارک بول» بود، به یکی از کارگردان های مولف سینمای آمریکا بدل شد. پس از جنگ عراق، وی در سال 2012 ماجرای شکار «اسامه بن لادن» توسط CIA را در فیلم «سی دقیقه پس از نیمه شب» روایت کرد. او در فیلم جدید خود به نام «دیترویت» به درگیری های نژادی پرداخته است.
در اوایل دهه 1980، بیگلو یک هنرمند سی و چند ساله، تقریبا هم تراز افرادی چون «اندی وارهول» و «سوزان زونتاگ» بود. اما او حرف های بیشتری و همچنین نیاز افزون تری برای گفتن حرف هایش به دنیا داشت. در سال 1991 فیلم «نقطه شکست» نشان داد فیلمسازی است که کارهایش ارزش دیدن دارد. سپس سه فیلم سینمایی ساخت که موج خاصی را ایجاد نکرد.
«نقطه شکست» (کاترین بیگلو - 1991)
کاترین بیگلو صریح و مقتدر است. پس از رسیدن به هالیوود، به سرعت جای خالی «جان هیوستون»، «مایکل چیمینو» و «اولیور استون» با ورود به سوژه های سیاسی چالش برانگیز و در عین حال جذاب، سینماها را پر کرد. در سال ۲۰۱۲، صحنه های شکنجه در فیلم «سی دقیقه پس از نیمه شب» هم بهت آور بودند و هم سوالاتی را ایجاد کردند. پاسخ قاطع او به چالش های به وجود آمده در قبال این صحنه ها این بود که نشان دادن شکنجه به معنای توجیه آن نیست.
پنج سال بعد بیگلو، یک زن سفیدپوست ۶۵ ساله به بخش تاریکی از تاریخ آمریکا بازگشت که برای ۵۰ سال به فراموشی سپرده شده بود. «دیترویت» درباره شورش های نژادپرستانه سال ۱۹۶۷ و تمرکز بر رسوایی سرپوش گذاشته شده متل الجیرز است. پس از حمله پلیس، ۱۰ سیاه پوست و دو دختر سفیدپوست زندانی شدند، کتک خوردند و مرعوب شدند. سه تن از این افراد با خونسردی کامل به قتل رسیدند. پنجاه سال بعد، در حالی که ایالات متحده همچنان از تنش های جاری و رو به افزایش نژادی رنج می برد، بیگلو با ساخت فیلمی که پیچیده، عالی و غافلگیر کننده است، موجی از واکنش ها را به وجود آورده است.
دستورالعمل های شدیدی برای مصاحبه ما در لس آنجلس وجود داشت. او می داند که ملکه هالیوود و در نوع خود خاص است. در نتیجه، او مدت هاست که مصاحبه هایی را که با شرایط وی همخوانی نداشته اند، رد کرده است. ما قرار بود تنها درباره سیاست و سینما صحبت کنیم و نه هیچ موضوع دیگری! هر خبرنگاری که تلاش کرده تا به موضوعات شخصی تر بپردازد، با در بسته مواجه شده است.
«مهلکه» (کاترین بیگلو - ۲۰۰۹)
فیلم های او خودشان حرف می زنند. در یک روز گرم در بورلی هیلز، او بسیار خونسرد است. «کی بی» همان طور که او را صدا می زنند، در خانواده ای خوب در شمال کالیفرنیا به دنیا آمده است. او خودش را بسیار دقیق تشریح می کند و دائما تمرکز خود را روی فیلم ها و ماموریتش حفظ می کند و می گوید: «من این فیلم را برای تحریک واکنش ها ساختم. ماجرای «متل الجیرز» عمیقا مرا تحت تاثیر قرار داد. این یک ماجرای بسیار مهم، ولی ناشناخته است و من احساس کردم که این داستان باید روایت شود، زیرا فیلم باعث آماده شدن فضا برای صحبت و گفتگو شده و می تواند آزادی بیان را به ارمغان بیاورد. در آفریقای جنوبی، بحث های زیادی درباره آشتی نژادی وجود دارد، ولی اینجا در آمریکا اصلا خبری از این چیزها نیست.»
برای ساخت این اثر خارق العاده و قوی دو ساعته سینمایی که در آن 45 دقیقه نمایش خشونت خالص با هنر ممتاز به نمایش در آمده است، بیگلو پیش از بردن فیلمنامه به اتاق های کنفرانس و نهایتا کلید زدن کار و ساخت مجموعه، چندین ماه زمان صرف نوشتن و بسط آن کرده بود: «من با تمام شخصیت ها و افراد درگیر در این اتفاق که همچنان زنده بودند مصاحبه کردم. طی این مصاحبه ها احساس کردم که زندگی این افراد به طور غیرقابل بازگشتی تغییر کرده است. ناراحتی ناشی از این ماجرا مرا وادار به ساخت این فیلم کرد.»
شاید باور جدی او به قدرت سیاسی سینما از نوجوانی او که در دوران جنگ ویتنام گذشته است، نشأت گرفته باشد: «من تظاهرات علیه جنگ و تمام شدن ناگهانی آن جنگ را به خاطر دارم. در نتیجه تحت تاثیر این عقیده قرار گرفتم که حربه اعتراض همیشه در دسترس ما هست و استفاده کردن یا نکردن از آن به خود ما بستگی دارد. نقش یک هنرمند و کارکرد اجتماعی او تلاش برای تغییر است. مخلوط هنر و سیاست به طرز خارق العاده ای قدرتمند است. این فیلم دعوتی برای گفتگوست تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهد و آنها موضوع را پیگیری کنند.»
«سی دقیقه پس از نیمه شب» (کاترین بیگلو - 2012)
«کاترین بیگلو» اتکای خود به دیگران را پنهان نمی نکند. در مراسم اسکار، هنگامی که در سال ۲۰۱۰ جایزه خود را دریافت کرد، تقریبا تمام وقت صحبتش را به تشکر از همکارانش اختصاص داد. وی برای نشان دادن علاقه اش به سینما که باعث شد در دهه ۸۰ میلادی هنرهای گرافیکی را به قصد ورود به هالیوود ترک کند گفت: «من عاشق هنر هستم و همواره عاشق نقاشی خواهم بود. اما نکته جذابی که درباره فیلم وجود دارد این است که فیلم ها از مرزهای کلاسیک فراتر می روند. فیلم تجربه مشترکی را ارائه می دهد که می تواند شما را جابجا، نکاتی را برجسته و حتی بیننده را وادار به عکس العمل کند. این زیبایی سینماست که می تواند به ناخودآگاه افراد نفوذ کند.»
بیگلو احمق نیست. او قطعا می داند وقتی یک زن سفیدپوست فیلمی درباره برهه ای غمبار از تاریخ سیاه پوسان آن هم در زمان تنش های شدید ناشی از مشکلات فرهنگی و محق بودن سفیدپوستان در آزار سیاه پوستان بسازد، جنجال آفرین خواهد شد. او در این باره می گوید: «من کاملا متوجه هستم که یک فرد سفیدپوست هستم و درباره یکی از مشکلات سیاه پوستان فیلم می سازم. آیا من انسان مناسبی برای انجام این کار هستم؟ قطعا نه! پروژه دیترویت زمانی مطرح شد که افسر پلیس قاتل «مایکل براون» در شهر فرگوسن تبرئه شده بود. سکوت بیش از اندازه این کشور در مقابل مسائل نژادپرستانه من را عصبانی می کند. فیلم «مهلکه» هم پتانسیل جنجال آفرینی بسیاری داشت. پرداختن به عراق نیز موضوعی بسیار چالش برانگیز بود. این کشور و دنیا از یکدیگر جدا شده بودند.»
به نظر می رسد بیگلو در «دیترویت» نیز مانند «مهلکه» و «سی دقیقه پس از نیمه شب» روش خاص خود برای مواجهه با موضوعات چالش برانگیز را یافته است. با این که فنون سینمایی در این فیلم به صورت بسیار عالی به کار رفته اند، اما وی همچنان متواضع است. هنگامی که از او درباره بزرگ ترین موفقیتش یعنی دستیابی به این پارادوکس که در عین زیبایی تصاویر، وحشت و خشونت زیادی در فیلم دیده می شود سوال شد، با کمی تأمل پاسخ داد: «سوال خوبی است. من شک دارم که فیلم زیبا شده باشد.»
«دیترویت» (کاترین بیگلو - 2017)
و در ادامه پاسخی داد که خودش یک سوال بود: «ما از یک قاب طبیعی استفاده کردیم. من تصاویر ساختگی نمی خواستم. این تصاویر برای فیلم مشکل آفرین می شدند. سوال این است که چگونه می توان یک تصویر را خنثی کرد. من پاسخ را نمی دانم. هر عنصر بصری یک هدف و یک ایده را دنبال می کند. این فیلم سبکی مشخص و بی پیرایه دارد. این مشخص بودن از نظر من صداقت است اما به رغم این که نمی توان دیترویت را در سبک خاصی قرار داد، اما این فیلم یک مستند هم نیست. شما باید در طول مسیر انتخاب های زیبایی شناختی داشته باشید. دوربین کجا قرار بگیرد؟ در مونتاژ کدام تصاویر مورد استفاده قرار بگیرد؟ می توان از حرکت آهسته استفاده کرد یا نورپردازی را تغییر داد؟ اماد ما می خواستیم تصاویر تا حد ممکن طبیعی باشند. هدف بیان داستان به شفاف ترین و مشخص ترین وجه ممکن بود تا من خودم را از جریان خارج کنم و اجازه بدهم تا داستان، خودش را بازگو کند. البته اثر من همه جا هست، اما همیشه و عمدا فاصله ای وجود دارد.»
بیگلو که از توضیح و تشریح سینمای خود سر باز می زند، اعتراف می کند که تجربه ای بسیار مستقیم را انتخاب کرده است: «به گونه ای که انگار همه چیز در زمان واقعی رخ می دهد و انگار ما واقعا در کنار آنها و در آنجا هستیم.»
پس از 35 سال فعالیت در هالیوود و ساخت 10 فیلم، به نظر می رسد «کاترین بیگلو» معنای حقیقی هنر خود را یافته است. ورود به صنعت سرگرمی برای آگاه سازی وجدان ها. این راهی است برای بازگرداندن هنر به عملکرد اولیه و اصلیش و ممانعت از این که سینما به دستگاه سرگرمی تبدیل و از دنیای واقعی و مشکلات آن جدا شود: «این داستان می توانست امروز رخ دهد. این داستان امروز رخ می دهد. متاسفانه این مطلب وخامت اوضاع در ایالات متحده و راه بسیار مانده در پیش رو را نشان می دهد. ساختن فیلم توسط من و نوشتن این مطلب توسط شما کافی نیست. ما نمی توانیم بدون داشتن پیش آگاهی و درک مسائل چیزی را تغییر دهیم.»
جاه طلبی او به اندازه ای زیاد است که می خواهد بقیه دنیا را هم به دنبال خود بکشد؛ آخرین جمله او این بود: «به نظر من دانستن، قدرت است.»
نظر کاربران
خوبه از تیپ فیلم هاش خوشم میاد
آخرین جمله او این بود: «به نظر من دانستن، قدرت است.»
توانا بود هر که دانا بود