جغرافیای ایرانی، رمانهای جهانی
رمانهای معروف ایرانی، روایتکننده حال و هوای کدام شهرهای ایران هستند؟ نویسندگان رمانهای بزرگی همچون کلیدر، شوهر آهو خانم، سووشون و... که به زبان های مختلفی هم ترجمه شدند و به محبوبیت رسیدند
روزنامه خراسان: رمانهای معروف ایرانی، روایتکننده حال و هوای کدام شهرهای ایران هستند؟ نویسندگان رمانهای بزرگی همچون کلیدر، شوهر آهو خانم، سووشون و... که به زبان های مختلفی هم ترجمه شدند و به محبوبیت رسیدند؛ قصه خود را در کدام بستر جغرافیایی و توصیف چه شهر و روستایی، روایت کرده و پیش بردهاند؟ شاید برایتان جالب باشد، باهم به بررسی نقش جغرافیا و زادگاه نویسندگان در رمانهای معروف ایرانی، که یکی از عوامل شهرت این رمانها هم هست، بپردازیم .
«شوهر آهو خانم»؛ کرمانشاه
علی محمد افغانی
خیلیها «علی محمد افغانی» نویسنده کرمانشاهی را با رمان «شوهر آهوخانم» میشناسند. رمانی که تحولی شگرف در داستانهای رئالیستی(واقع گرایانه) و در ادبیات استان کرمانشاه و کشور در دهه 40 ایجاد کرد. علی محمد افغانی این رمان را در سالهای 1333 تا 1338 نوشته و خودش با هزینه شخصی آن را چاپ کرده است، زیرا ناشری حاضر به چاپ داستان بلند یک نویسنده ناشناس نبود. اما کتاب در اوایل دهه 40 پرفروش ترین کتاب سال شد و این نویسنده کرمانشاهی را به شهرت رساند. داستان رمان در سال 1313 در کرمانشاه رخ میدهد و درون مایه اصلی داستان درباره وضعیت زندگی سخت زنان در سطوح پایین جامعه و نکوهش چند همسری در آن سالهاست. افغانی با تصویر سازی بی نظیرش، حال و هوای آن سالهای شهر و مردم کرمانشاه را واقعگرایانه به تصویر میکشد.
«سووشون»؛ شیراز
سیمین دانشور
اگر از رمان «تنگسیر» نوشته «چوبک» که داستان آن در بوشهر و در زادگاه نویسنده روایت میشود، عبور کنیم به «سووشون» نوشته سیمین دانشور، نویسنده شیرازی میرسیم. نکته بارز این رمان که درسالهای ۱۳۲۰ میگذرد، کاربرد برخی واژههای عامیانه شیرازی در متن است که گیرایی و جذابیت داستان را صد چندان میکند. نویسنده در این رمان، زندگی فئودالی در زمان اشغال ایران از سوی انگلیسیها را به زیبایی به نگارش درآوردهاست.
«آتش بدون دود»؛ ترکمنصحرا
نادر ابراهیمی
یکی از نمونههای جالب در این باره، رمان معروف هفت جلدی «آتش بدون دود» نوشته «نادر ابراهیمی» است. داستان این رمان در ترکمن صحرا رخ میدهد و ابراهیمی که زاده تهران است، با سفر به استان گلستان و زندگی یک ساله در میان مردم ترکمن تعریف دقیقی از اتفاقات و زیباییهای ترکمن صحرا در ساختار رمان ارائه میدهد.
تبریز مه آلود؛ تبریز
محمد سعید اردوبادی
«تبریز مهآلود» یا «دومانلی تبریز» رمان عاشقانه آذربایجانی است که توسط «محمد سعید اردوبادی» نویسنده زاده «اردوباد» از شهرهای آذربایجان نوشته شده است. داستان اصلی این رمان در تبریز و طی جنبش مشروطه ایران و اشغال تبریز به دست قوای روس در اوایل دهه ۲۰ اتفاق میافتد. عمده تمرکز کتاب، شامل وقایع انقلاب مشروطه در پشت داستانی عاشقانه است. سوای داستان رمانتیک، راوی به شرح جزء به جزء وقایع مشروطه و اشغال تبریز به دست قوای روس در سالهای بعد از مشروطه میپردازد و نویسنده، روایت دقیقی از اتفاقات و رویدادهای دهه ۲۰ در شهر تبریز دارد.
«کلیــدر»؛ روستایی حوالی سبزوار
محمود دولت آبادی
شاید یکی از بارزترین این نمونهها، رمان ۱۰ جلدی «کلیدر»، داستان واقع گرایانه محمود دولت آبادی، نویسنده سبزواری است که در سالهای ۵۷ تا ۶۳ نوشته شده است و داستان آن در زادگاه نویسنده روایت میشود. کلیدر روایت زندگی یک خانواده کُرد ایرانی است که به سبزوار خراسان کوچانده شدهاند. اتفاقات داستان کلیدر که متاثر از فضای ملتهب سیاسی ایران پس از جنگ جهانی دوم است، در بین سالهای ۲۵ تا ۲۷ در «کلیدر» که نام کوه و روستایی بین قوچان و سبزوار است، میگذرد.
«چراغها را من خاموش میکنم»؛ آبادان
زویا پیرزاد
در سال ۱۳۸۰ نشر مرکز، رمان «چراغها را من خاموش میکنم» از «زویا پیرزاد» نویسنده آبادانی را منتشر کرد که یکی از پرفروش و معروف ترین رمانهای کشور شد. داستان این رمان هم در آبادان، زادگاه نویسنده و در دهه ۴۰ در محله بوارده رخ میدهد. راوی این داستان، زنی ارمنی به نام «کلاریس آیوازیان» است که در این داستان، از روابط خانوادگی خویش، فرزندان دوقلو و دنیای عاطفی آن ها و از همسایههایی سخن میگوید که اینک در آبادان در خانههای سازمانی زندگی میکنند. موضوع اصلی این داستان یکنواختی زندگی یک زن خانه دار و خستگی از این روند است.
«زمین سوخته»؛ اهواز
احمد محمود
«زمین سوخته» نوشته احمد محمود نیز در اهواز و در سکونتگاه این نویسنده روایت میشود. این رمان، روایت جنگ ایران و عراق است که در سال ۶۱ نوشته میشود. «زمین سوخته» حاصل تجربه شخصی احمد محمود از جنگ تحمیلی است. او درباره داستان رمان گفته است: «وقتی خبر کشته شدن برادرم را در جنگ شنیدم، از تهران راه افتادم رفتم جنوب. رفتم سوسنگرد، رفتم هویزه. تمام این مناطق را گشتم. تقریبا نزدیک جبهه بودم. وقتی برگشتم، واقعا دلم تلنبار شده بود. دیدم چه مصیبتی را تحمل میکنم. دلم میخواست لااقل مردم مناطق دیگر هم بفهمند که چه اتفاقی افتاده است. همین فکر وادارم کرد زمین سوخته را بنویسم.»
«قصههای مجید»؛ اصفهان
هوشنگ مرادی کرمانی
ارسال نظر