کتاب متسطاب قتل و آشپزی
غذا دادن به هیولا، از آن سریال خوشحالهای مانند «فرندز»
غذا دادن به هیولا از آن سریال های خوشحال است؛ یعنی سریالی که وقت تماشا کردنش حواستان را به ساعت نمی دهید یا فکرتان درگیر کارهای عقب افتاده نمی شود.
سریال خوشحال
رامین پیروزان: وقتی یک نفر به شما بگوید نام سریالی که قصد دارد به شما معرفی کند «غذا دادن به هیولا» است شما پیش خودتان فکر می کنید باید از آن سریال های ماورایی باشد؛ سریال هایی ماورایی با درونمایه خشونت. اما غذا دادن به هیولا از آن سریال های بی رنگ و خاصیتی است که نه دیدنش شما را کیفور می کند و نه ندیدنش. برای تماشای این سریال باید یک بهانه شخصی داشته باشید وگرنه هیچ عامل دیگری شما را مجاب به تماشای این سریال نمی کند. دلیل شخصی من این بود که یکی از بازیگران اصلی این سریال «دیوید شویمر» یا همان «راس» دوست داشتنی سریال «دوستان» است.
روناک حسینی: یکی از زیباترین مناظر دنیا، تصویر آشپزهای حرفه ای در حال ادا و اطوار درآوردن با مواد غذایی است. پروسه ای که خودشان اسمش را آشپزی می گذارند، اما بیشتر به نمایش شعبده می ماند. وقتی که مواد اولیه ظاهرا بی ربط را جوری با هم ترکیب می کنند و با سس ها و چاشنی ها می آمیزند و دست آخر ترکیبی خوش عطر و طعم تحویل مشتری گرسنه منتظرمانده می دهند، بیشتر به جادوگر شبیهند تا کسانی که صاحب یک شغل و مهارت عادی هستند. درس ریال «غذا دادن به هیولا»، دیان هم صاحب همین مهارت جادویی است.
از جذابیت های حضور «راس» در این سریال که بگذریم، برای شخصیت دیان هم چیزهایی برای کسب محبوبیت در نظر گرفته شده است. از جمله آن که دیان یک شخصیت بی قید و بند، مهربان، دروغگو، صمیمی، هنرمند و ماجراجو است. نویسندگان در روایت داستان این سریال، کمتر اعتقادی به پیچیدگی داشته اند. ترجیح داده اند داستان را سرراست تعریف کنند و در این راستا، تا جایی که توانسته اند کلیشه گنجانده اند. به همین دلیل ممکن است تماشای این سریال برای کسانی که عادت به داستان پردازی های ماهرانه تر دارند، چندان خوشایند نباشد. احتمالا از دیدن این سریال حوصله تان سر نیم رود، اما ممکن است دلتان نخواهد که بیدار بمانید یا کارهای مهم ترتان را نادیده بگیرید
لوزرها
المیرا حسینی: قلدر خلافکار شهر آن قدر نفوذ دارد که برای یکی از کسانی که به او حسابی بدهکار است، عفو مشروط بگیرد تا آزاد شود و مرگ دردناک تک تک عزیزانش را به چشم ببیند. این وسط قلدر خلافکار فکر می کند این معتاد هزار سال دیگر هم نمی تواند بدهی اش را به او بپردازد و لااقل این طوری دلش خنک می شود؛ اما این معتاد استعداد کم نظیری دارد که او و دوستانش را نجات می دهد: آشپزی. هنری که همه زندانبان ها دوستش داشته باشند و این دوران خیلی به او سخت نگذرد. از این جا به بعد داستان سر و شکل دیگری به خود می گیرد؛ خلافکار قلدر، آشپز را پیدا می کند و راضی می شود که به هنر آشپزی او اعتماد کند و اجازه دهد با راه انداختن رستورانش و پرداخت اقساط بدهی، جان خود و دوستانش را نجات دهد.
این رستوران را هم با دوست قدیمی و صمیمی اش سرپا می کند که تازه همسرش را در یک تصادف از دست داده و از آن زمان او و تنها پسرش اوضاع خوشی ندارد و در افسردگی و اندوه غلت می خورند. دوراقع دو لوزر و بازنده به معنای واقعی کار خطیری را آغاز می کنند که در نگاه اول از پس انجام آن بر نمی آیند. ترکیب مرد پرشور و حال بی خیال و زرنگ و دوست افسرده و داغدیده، ترکیبی نیست که در فیلم ها و سریال ها کم به آن برخورده باشیم. حتی سازندگان سریال «غذا دادن به هیولا» مبتکر استفاده از هنر آشپزی و آب و رنگ دادن این چنینی به فضای داستان نیستند. آن قلدر و نوچه های رنگ به رنگ هم در بی شمار فیلم و سریال دیگر تکرار شده اند. لوزرها هم در سریال ها و فیلم های بسیاری نقش اول را برعهده گرفته اند و ما با داستان های زیادی مواجه شده ایم که سازندگانش بازنده ها را بر صدر نشانده اند.
اما سریال دو نکته دارد که می تواند با وجود تمام این فاکتورهای تکرارشونده شما را به تماشای خود علاقه مند کند. اول این که داستان سریال فضایی که می سازد، شخصیت ها و اتفاقات در یک کلام ساده و بامزه هستند. از سوی دیگر برای طرفداران سریال «دوستان» جذابیت دیگری هم وجود دارد و آن حضور راس است؛ شخصیت محبوب این سریال که در این جا نقش پدر و دوست افسرده را بازی می کند. اما باید این واقعیت را بپذیریم که این سریال جز «بامزگی» و احتمالا «خوش ساختی»، ویژگی مهم دیگری را یدک نمی کشد. داستان همان طور که به آن اشاره کردم، مولفه های تکراری دارد و خلاقیت چندانی در داستان، شیوه روایت و حتی شخصیت ها و بازی ها به چشم نمی خورد و نمی توانیم به عنوان یک سریال درجه یک که نکات تازه ای را پیش روی مخاطب قرار می دهد، از آن یاد کنیم.
نکته مهمی که باعث می شود این سریال را برای روزهای پراضطراب کاری پیشنهاد بدهم، این است که داستان پیچیدگی چندانی ندارد و می توانید همراه با شخصیت ها ذهن خود را رها سازید و در یک ماجرای فان با آن ها همراه شوید. بعد از پایان سریال، داستان در ذهن شما هم تمام می شود و درگیر آن نمی شوید. اما اگر دنبال داستانی هستید که ذهن شما را به خود مشغول کند، پر از ماجراهای شگفت و هیجان انگیز باشد و تا مدت ها بتوانید از آن در محافل دوستانه حرف بزنید و با بقیه مخاطب هایش به تحلیل آن بپردازید، غذا دادن به هیولا گزینه مناسبی به حساب نمی آید. غذا دادن به هیولا سریالی است که از هر جهت متوسط است و نمی تواند مخاطبان سختگیر را راضی کند اما سهلگیرها از آن لذت خواهندبرد.
کریستین آدامز
مختصر و مفید درباره سریال «غذا دادن به هیولا»
تهیه و ترجمه مستانه تابش:
• «غذا دادن به هیولا» یک سریال تلویزیونی جنایی امریکایی است که براساس مجموعه ای دانمارکی به کارگردانی کیم فوپ آیکسون با نام ورشکسته ساخته شده است. هنریک روبن ژنز و مالن بلانکوف که در سریال ورشکسته به عنوان تهیه کننده حضور داشتند، تهیه کنندگی غذا دادن به هیولا را نیز برعهده گرفتند.
• فیلمنامه اقتباسی این سریال را کلاید ب. فیلیپس نوشته است که نویسندگی و تهیه کنندگی فیلم و مجموعه های تلویزیونی زیادی را در کارنامه خود دارد، مانند بازیگران، چارلز و دایان: داستان یک عشق سلطنتی، اگر چیزها متفاوت بود، حقیقت عریان، داد بزن، ناگهان سوزان، پارکر لوئی زنمی تواند ببازد، دره میداس و تله گذاری دکتر جان و... او همچنین از سال 2006 تا 2009 در تولید چهار فصل از مجموعه تلویزیونی دکستر مشارکت داشت، اما پس از آن از تیم تولید این مجموعه تلویزیونی کناره گیری کرد.
• دیوید شویمر، بازیگر مشهور سریال «دوستان» که بیشتر با نقش راس در این مجموعه شناخته می شود، در مجموعه غذا دادن به هیولا به عنوان یکی از نقش های اصلی حضور دارد و همبازی اش جیمز آنتونی استرجس، بازیگر، خواننده و ترانه سرای انگلیسی تبار است که با ایفای نقش جود در فیلم درام رمانتیک موزیکال سراسر جهان به شهرت رسید.
• پخش این مجموعه را شبکه ای ام سی از 5 ژوئن 2016 آغاز کرد اما در سپتامبر مدیران شبکه نمایش این سریال را در حالی که فقط یک فصل آن به نمایش درآمده بود، لغو کردند. در بیانیه ای که پس از اعلام این تصمیم منتشر شده، آمده بود که مجموعه غذا دادن به هیولا در طی یک فصل موفق به دریافت امتیاز لازم برای تجدید قرارداد ساخت نشده است و آن ها مجبور هستند ساخت آن را متوقف کنند.
• اولین قسمت این مجموعه با عنوان Pilot Light روی آنتن رفت و توانست حدود یک میلیون بیننده را پای تلویزیون بکشاند اما از قسمت دوم به بعد تعداد بینندگان سریال به شدت افت کرد، به طوری که قسمت آخر سریال را فقط ۴۰۶ هزار نفر تماشا کردند.
• در سایت اینترنتی روتن تومیتوز که نقدهای سینمایی و تلویزیونی را بررسی می کند، 5.1 امتیاز از 10 امتیاز منتقدان را (براساس 39 ریویوی منتشر شده) به دست آورد. طرح قابل پیش بینی داستان، گفت و گوهای پیچیده و غیرقابل فهم، شخصیت های نچسب و نداشتن جلوه های بصری جذاب، مهم ترین نقدهایی بود که بینندگان به این سریال وارد کردند. امتیاز این مجموعه در متاکریتیک نیز 46 درصد است.
ارسال نظر