سریال «دارک»؛ آینده سیاه، گذشته تاریک
نقش ها دایره وار از آینده آغاز می شوند، در گذشته شکل می گیرند و تمام می شوند و باز هم نقطه پایان، آغاز ماجراست و آغاز هم به نوعی پایان محسوب می شود.
تاریکی تماشایی
رامین پیروزان: سوال بانمکی را سال ها پیش شنیده بودم که مضمونش این بود؛ اگر یک نفر در زمان به عقب سفر کند و آدولف هیتلر را در زمان بچگی اش بکشد، باز هم جنگ های جهانی اول و دوم اتفاق می افتند؟ باز هم آینده دنیا همین می شود که حالا شده؟ سریال «مردی در قلعه بلند» و مجموعه بازی معروف «ولفنشتاین» داستانشان بر این ایده سوار است که آلمان جنگی جهانی دوم را برده و آینده دنیا به گونه ای دیگر رقم خورده است. سال ها پیش فیلم «اثر پروانه ای» را دیدم و به بهانه این فیلم با این نظریه آشنا شدم. به بهانه بازی کامپیوتری «تا سپیده دم» با نظریه پروانه ای مواجهه جدی تری داشتم و دیدم که یک عمل به حساب نیامدنی می تواند چه نتیجه بزرگی را در آینده به دنبال داشته باشد.
«مجازاتگر»، «مدافعان»، «شکارچیان ذهن» سریال های خوبی بودند که در این مدت به بهانه این شبکه تماشا کردم، اما در مورد دارک ماجرا فرق می کرد؛ قبل از پخش سراسری این سریال تیزرهای مربوط به این سریال را دیده بودم و فکر می کردم باید منتظر سریالی شبیه «چیزهای عجیب» باشم. فصل دوم «چیزهای عجیب» ناامیدم کرده بود؛ این ناامیدی از جنس ناامیدی من از فیلم «چیز» بود که مدت ها منتظر پخش آن بودم؛ درست مثل فصل دوم «چیزهای عجیب» و هر دو با حال و هوایی مشابه و فضایی بچگانه من را ناامید کرده بودند. به همین خاطر تماشای سریال دارک را خیلی جدی نگرفتم، اما قسمت اول این سریال خودش را برای من جدی کرد.
تاریکی نور را می بلعد
روناک حسینی: تنها گذشته نیست که بر آینده اثر می گذارد، آینده نیز می تواند روی گذشته اثرگذار باشد. در سال ۱۹۰۵ اینیشتین از یک راز بزرگ پرده برداشت. این که زمان تنها یک پارامتر متغیر نیست، بلکه خود به تنهایی یک بُعد است و همان قدر که طول و عرض و ارتفاع معنا دارند و قابل توجهند، زمان هم صاحب هویت است. به سرزمین عجایب آلیس سفر کنیم. در آن داستان، لوییس کارول نویسنده داستان و استاد ریاضی دانشگاه کمبریج، برای زمان شخصیتی مستقل قائل است؛ شخصیتی که حتی ممکن است با آدم قهر کند و ساعت را یک جا نگه دارد. او می گوید اگر با وقت خوب تا نکنی، با ساعت هر کاری که بخواهد می کند. زمان و مکان یا به زبان امروز فضا- زمان از آغاز تاریخ اندیشه تا امروز موضوع بحث و نظریه پردازی هاست.
در ادبیات هم سوژه شعرها، داستان ها و البته رمان های علمی- تخیلی بوده است. رویای ساخت ماشین زمان هم از وقتی به یاد داریم، در زمره هیجان انگیزترین خیالپردازی ها بوده است. سریال آلمانی «دارک» هم سوژه زمان و سفر در فضا- زمان را دستمایه ساخت داستان قرار داده است. در آخرین نظریه پردازی ها، پدیده ای به نام کرم چاله می تواند مسیری میانبر به جهانی دیگر و یا نقطه ای دیگر در همین جهان باشد. داستان با خودکشی یکی از شخصیت ها آغاز می شود. کسی که تقریبا چیزی از او نمی دانیم و به عنوان یک مُرده، در دنیای زنده ها چندان تاثیری ندارد؛ اما ورق بر می گردد: مرد مُرده اصلی ترین نقش را دارد. نقشی که دایره وار از آینده آغاز می شود، در گذشته شکل می گیرد و تمام می شود.
داستان در سه زمان جداگانه با فاصله 33 سال می گذرد و این سه زمان برخلاف تصور ما به شکل خطی به دنبال هم نمی آیند، بلکه هر سه یکدیگر را می سازند. گذشته، حال، آینده؛ کدام بر دیگری مقدم است؟ در این سریال هر سه بخش از یک واقعیت واحدند؛ واقعیتی که با نگاه خطی به زمان غیرممکن به نظر می رسد. از یک سریال چه توقعی داریم؟ قرار است سریال با شخصیت های پرداخت شده روایتی جذاب تعریف کند. آن قدر که خیره به نمایشگر منتظر اتفاق بعدی و ادامه ماجرا باشیم و بعد از پایان هر قسمت برای تماشای قسمت بعدی تردید نکنیم.
این دنیا به جهنم شبیه است
المیرا حسینی: ابتدای قسمت هشتم فصل اول سریال «دارک» با این جمله معروف شکسپیر شروع می شود: «جهنم خالی است و همه شیاطین این جا هستند.» جمله ای که رد و نشانش را می توانید در نمایشنامه «توفان» او پیدا کنید. همین جمله شکسپیر می تواند راهگشای شما برای تماشای سریالی باشد که به معنای واقعی کلمه تاریک و سیاه است، همان طور که از اسمش نیز بر می آید. در سال ۲۰۱۹ میکل گم می شود و دو ماه قبلش مرد میانسالی در شهر کوچک ویندن بدون ذکر هیچ دلیلی خود را حلق آویز می کند و همسر و پسر نوجوانش را تنها می گذارد. چند کودک گم می شوند، همان طور که ۳۳ سال پیش این اتفاق افتاده است. جنازه هایی با جراحات عجیب پیدا می شوند، همان طور که ۶۶ سال پیش این اتفاق افتاده است.
مفاهیم زمان و مکان پیچیده ترین و سوال برانگیزترین مفاهیم فیزیکی هستند که دانشمندان هنوز نتوانسته اند برای آن ها تعریف مشخصی ارائه کنند. تا سال ها پیش تصور بر این بود که دنیای ما سه بعد دارد، اما مفاهیم فیزیک جدید روی بعد چهارم که از نظر ما دور مانده است تاکید دارند: زمان. امروزه بحث کرم چاله ها به عنوان تونلی برای رسیدن به گذشته یا آینده مطرح است. جایی که قوانین فیزیکی ما را به چالش می کشد و رخدادی غیرمنتظره پیش رویمان می نهد. تا به حال کسی کرم چاله ندیده و از آن عبور نکرده است. لااقل این اتفاقی نیست که خبری شده باشد و رسانه های دنیا روی آن مانور داده باشند.
مختصر و مفید درباره سریال «دارک»
تهیه و ترجمه مستانه تابش:
• «دارک» یک سریال آلمانی علمی، تخیلی است که باران بو اودار کارگردان آلمان آن است و جانتجه فریز نویسنده و تهیه کننده دارک این سریال را برای شبکه نتفلیکس ساخته است. دارک اولین سریال آلمانی زبان اورجینال این شبکه است. در سال 2014 فیلم جنایی «من چه کسی هستم؟ هیچ سیستمی ایمن نیست» به کارگردانی بو اودار توانست در صدر فهرست پرفروش ترین های سینمای آلمان قرار گیرد. فریز نیز در این فیلم به عنوان یکی از اعضای تیم نویسندگان در کنار اودار حضور داشت.
• پیش از پخش اولین قسمت این سریال، بسیاری از مجلات و وبسایت های سینمایی اعلام کرده بودند فصل اول دارک به سریال ترسناک دیگر شبکه نتفلیکس یعنی «چیزهای عجیب» شباهت دارد و نسخه آلمانی این سریال محسوب می شود. اگرچه جانتجه فریز در مصاحبه ای گفته است علت این شباهت فقط این است که او و اودار فقط همان کتاب هایی را می خواندند که برادران دافر (کارگردان و نویسنده چیزهای عجیب) در نوجوانی شان می خوانده اند! او همچنین به تاثیرپذیری هر دو گروه از کتاب های استفن کینگ اشاره کرده است. اودار نیز در مصاحبه با رادیو تایمز گفته از این مقایسه خوشحال است، چون دوست دارد سریالش با یک فیلم خوب مقایسه شود.
• اگرچه دارک بازیگران نام آشنای چندانی ندارد و با گروهی بازیگر آلمانی نسبتا ناشناس (حداقل برای اغلب مخاطبان غیرآلمانی شبکه نتفلیکس) ساخته شده، اما مارک ای. پریگارد، در نقدی بر این سریال در بوستون هرالد تیم بازیگری را خوب و بدون عیب و نقص دانسته است. این سریال 72 شخصیت دارد و به دلیل این که حوادثش در سه بازه زمانی مختلف می گذرد، گاهی یک شخصیت را چند بازیگر در سنین مختلف بازی می کنند. بعضی منتقدان تعداد بالای شخصیت ها را یکی از ضعف های دارک می دانند و معتقدند این سریال نتوانسته شخصیت هایی را خلق کند که همدلی مخاطب را برانگیزد و هیچ کدام از شخصیت ها عمق لازم را ندارند.
• لوئیس هوفمان، بازیگر جوان آلمانی که با حضور در فیلم «مرکز دنیای من» شناخته شد و توانست برنده جایزه بودیل شود، نقش اول این سریال را برعهده دارد. هوفمنان پیش از این در فیلم هایی همچون «زیر شن» و «تنها در برلین» نیز حضور داشته است.
• دارک در سایت اینترنتی روتن تومیتوز که نقدهای سینمایی و تلویزیونی را بررسی می کند، 7.1 امتیاز از 10 امتیاز منتقدان را به دست آورده و امتیازش در متاکریتیک نیز 66 درصد است.
نظر کاربران
عاااااالیه دارک فوق العاده ترین سریالی که دیدم