سریال «چیزهای عجیب»؛ شگفتی های یک دنیای وارونه
سریال «چیزهای عجیب» یکی دیگر از پروژههای مهم سالهای اخیر شبکه «نتفلیکس» است؛ شبکهای که با ورود به دنیای سریالهای تلویزیونی اتفاقات عجیبی را رقم زد و همچنان نیز به این روند خود ادامه میدهد.
هیچ چیز مثل قبل نیست
کوئنها، واچوفسکیها، دوپلاسها؛ در سینما و تلویزیون خواهر و برادرانی که با هم کار میکنند کم نیستند، اما این روزها نام دوقلوهای دافر را بیشتر میشنویم. مت و راس دافر ۳۳ ساله، اهل کارولینای شمالی، خالقان سریال «چیزهای عجیب» شبکه «نتفلیکس» هستند. بعد از گذشت یک سال و ۱۸ نامزدی امی، این دو نویسنده-کارگردان دستبهکار ساختن فصل دوم سریال شدند.
از همان ابتدا تصمیم گرفتید فصل دوم همزمان با هالووین پخش شود؟
راس: بله. یادم هست در جلسهای که با «نتفلیکس» داشتیم تا مقدمات فصل دوم را بچینیم، متوجه شدیم به هیچ وجه نمیتوانیم در عرض یک سال پروژه را تمام کنیم و بعد به این ایده رسیدیم که میتوانیم فصل دوم را به هالووین برسانیم و این شد که تاریخ پخش به نوعی با قصه هماهنگی داشت. درواقع از این همزمانی به نفع قصه استفاده کردیم چون در موعد یک ساله پروژه تمام نمیشد.
هاپر در فصل دوم جملهای میگوید که به نظرم تعریف مختصر و دقیقی از فصل دوم است. میگوید: «هیچ چیز مثل قبل نیست، بزرگتر شده.»
مت: این جمله کلیشهای است که بگوییم اینبار «بزرگتر و سیاهتر» است، ولی واقعا تلاش کردیم همین باشد. میخواستیم که اینطور باشد. راستش ما بیش از آنکه اهل تلویزیون باشیم، اهل فیلم و سینماییم. از بچگی هم فقط فیلم میدیدیم. فکر میکنم در دوران کالج بود که تازه خوره تلویزیون شدیم. بههمین دلیل بود که با وجود شک و تردید «نتفلکیس»، عنوان فصل دوم را «چیزهای عجیب ۲» گذاشتیم که به نوعی میخواهد بگوید این دنباله قسمت قبل است و حالتی سینمایی دارد.
منظورتان چیست؟
مت: خب من هر چه یاد گرفتهام از فیلمهای سینمایی بوده است. تمام ارجاعاتمان هم دنبالههای سینمایی است؛ البته که دنبالههای سینمایی بیشتر بدند تا موفق و تاثیرگذار، ولی خب ما دنبالههایی را که دوستشان داریم تماشا کردیم و سعی میکردیم از آنها چیزی یاد بگیریم و همینطور سعی کنیم اشتباهات دنبالههایی را که موفق نبودند تکرار نکنیم.
کدام دنبالهها در سینما الهامبخش «چیزهای عجیب 2» شد؟
مت: به نظرم جیمز کامرون استاد بیبدیل دنبالهسازی است؛ البته که فیلمی مثل «پدرخوانده قسمت ۲» فیلم بینظیری است، اما اینجا به درد ما نمیخورد چون به دنبال فیلمهای پاپکورنی و پرفروش تابستانی و دنبالههای موفق این ژانر بودیم. درباره «بیگانه» و همینطور «ترمیناتور ۲» خیلی حرف زدیم. به نظرم مجموعه «ایندیانا جونز» هم جذاب است. بهویژه «معبد مرگ» را خیلی دوست دارم با اینکه اسپیلبرگ این فیلم را خیلی متعلق به خودش نمیداند.«آخرین جنگ صلیبی» را هم به دلایل مختلفی دوست دارم.
از چه نظر؟
راس: جذابیتش در این است که با وجود تکرار فضای «مهاجمان صندوق گمشده» که به آن ضربه زده است، شخصیتی مثل شخصیت شان کانری را هم معرفی کرده و المانهای جدیدی را وارد این دنیا میکند. درنتیجه هم احساس آشنایی بیننده با دنیای ایندیانا جونز از بین نمیرود و هم فیلم جدیدی است.
تاثیر جیمز کامرون بر «چیزهای عجیب 2» چیست؟
مت: خب جیمز کامرون همیشه سعی میکند مقیاسها را وسیعتر و بزرگتر کند. از یک بیگانه به چندصد بیگانه رسید؛ البته این مدل دنبالهسازی کلیشه شده، ولی این کامرون بود که اولینبار این مسیر را رفت و به این ژانر پر و بال داد؛ البته ما از این الگو استفاده نکردیم، ولی این هم روش بسیار جالبی است. «ترمیناتور» هم ابتدا شبیه به یک فیلم هارور بود. من علاقه زیادی به «ترمیناتور» اصلی دارم. ترجیح میدهم...
معلوم است که علاقه دارید، چون در فصل دوم هم اشارهای به «ترمیناتور» میکنید.
راس: بله، خیلی هم کار سختی بود. «ترمیناتور یک» را خیلی دوست دارم، ولی «ترمیناتور 2» هم عالی است. به نظرم «ترمیناتور 2» درواقع همان فیلم اوریجینال است با شخصیتهای ثابت، اما همان المانهای تازه را دارد و همین مهم است.
مت: ما در فصل دوم میخواستیم یک دنباله بسازیم، دنبالهای که بحث برانگیز باشد و مخاطب را به چالش بکشد. هدف اصلیمان همین بود و صادقانه باید اعتراف کنم که ما از ساخت فصل اول خیلی چیزها یاد گرفتیم، در نتیجه اینبار فکر میکردیم همهچیز را میتوانیم بهتر کنیم.
حالا که فصل دوم را ساختهاید و با توجه به اینکه قبلا گفته بودید «چیزهای عجیب» قرار است چهار فصل باشد، آیا همین الان هم میدانید که قصه چطور باید تمام شود؟
مت: بله، پایانبندی قصه را در ذهنمان داریم، یعنی درواقع میدانیم قرار است ماجراها به کجا ختم شود؛ فقط این را نمیدانیم که چقدر طول میکشد تا به این پایان بهصورت منطقی برسیم. اگر تعداد مخاطب سریال بالا برود، از نظر ما دلیل منطقی برای ادامه دادن سریال نیست، چون روایت باید ظرفیت داشته باشد. تا جایی ادامه میدهیم که همه کسانی که در این پروژه شریک هستند و وقتشان را صرف آن کردهاند، هیجان داشته و مشتاق ادامه آن باشند. از طرف دیگر این سریال با سریالهای معمولی تفاوتهای زیادی دارد و اساسا قصه ظرفیت آن را ندارد که مثلا تا ۱۰ فصل دوام بیاورد. نمیدانم چند فصل دیگر ادامه میدهیم، فقط این را میدانم که طولانی نخواهد بود.
راس: مگر چقدر اتفاق بد ممکن است برایشان بیفتد؟ از منظر روایت خیلی چیزها باید کشف شود و تا جایی ادامه میدهیم که به تکرار نیفتیم. یکی از چیزهایی که در این پروژه برای من جذاب است، این نکته است که ما شاهد بزرگ شدن این بچهها هستیم. همه از ما میپرسند چالش کارکردن با بچهها و اینراکه بزرگتر میشوند چطور کنترل میکنید، ولی درواقع اینکه بچهها بزرگتر میشوند به نوعی باعث میشود قصه هم متحول شود و حتی اگر بخواهیم فضای سریال را تکرار کنیم، امکانش را نداریم. بچهها به زودی به دبیرستان میروند و همهچیز عوض شده و این برای ما بسیار هیجانانگیز میشود.
فصل اول در بیخبری ساخته شد، اما این فصل را خوب توانستید مدیریت کنید تا خطهای داستان لو نرود.
مت: بله، اینبار هم در تبلیغات موفق بودیم و هم توانستیم بهخوبی خط داستانی الون را مخفی نگه داریم. هیچکس حدس نمیزد که او با هاپر زندگی میکند. یکی از چیزهایی که همان ابتدای فصل دوم مسئلهساز شد و بهویژه «نتفلیکس» را بهشدت نگران کرد، همین ماجرای الون بود، چون در فصل او از بسیاری جهات، دینامیک رابطه الون با بچهها بود که داستان را جذاب کرده بود و ما میخواستیم این المان را کلا از فصل جدید حذف کنیم، ولی خب همین روند داستان الون تکلیف ما را در فصل دوم مشخص کرد. وقتی بر سر ماجرای او به توافق رسیدیم تقریبا همهچیز معلوم شده بود. الون باید در این فصل سفر جداگانهای را برای پیدا کردن شخصیت خودش طی میکرد و دیگر نمیتوانست به بچهها متکی باشد، چون رابطهاش با آنها به کلی قطع شده بود و باید به تنهایی همهچیز را کشف میکرد. برای خود ما این تغییر روایت بسیار جذاب بود و فکر میکنم مخاطب را هم شگفتزده کرد.
گفتید از ساخت فصل یک خیلی چیزها یاد گرفتید. فصل دوم چه نکات جدیدی داشت؟
مت: راستش را بخواهید فصل دو هنوز برایم تازه است و آنقدر از آن دور نشدهام که بتوانم کامل هضمش کنم. در فصل یک بیشترین چیزی که ما را مشغول کرد، پروسه نوشتن و تلاش برای ساخت چارچوب یک قصه هشتساعته بود که یکپارچگی آن حفظ شود و درعینحال هرز نرفته باشد. فکر میکنم از نظر ساختار فیلمنامه امسال عملکرد بهتری داشتیم. خود من به شخصه از کار امسالمان راضیتر هستم. فکر میکنم ساختار درستی پیدا کردیم و فضایی ساختیم که همه شخصیتها به شکل معناداری در آن حضور دارند.
راس: دشوارترین بخش کار در این قصه این بود که باید چندین و چند خط داستانی را پی میگرفتیم و همه را با سرعتی مشابه پیش میبردیم. نوشتن همیشه سختترین بخش کار است. همین الان که کار فصل سوم را شروع کردهایم در همین موقعیت هستیم. همیشه دشوارترین قسمت همزمان کردن اتفاقات و ساختن چندین روایت به شکلی هماهنگ است. این برای خود من همیشه یک چالش است و هنوز هم خیلی چیزها باید یاد بگیرم. بههرحال ساخت یک فیلم ۸، ۹ ساعته که ضرباهنگ درستی داشته باشد، همیشه کار سختی است.
مت: درباره جلوههای ویژه نکات جدیدی یاد گرفتیم. در سال اول تصمیم داشتیم همهچیز را بهصورت تجربی پیش ببریم و کاملا سنتی عمل کنیم. ادای آن فیلمسازهایی را درمیآوردیم که مدام از زیاد بودن CG شکایت میکنند.
در این فصل از جلوههای ویژه بهمراتب بیشتر استفاده شده بود و به نظر میرسد علتش هم بودجه بیشتر پروژه است، اینطور نیست؟
مت: راستش را بخواهید خیلی هم نمیخواستیم در این فصل متکی به جلوههای ویژه باشیم و فضای آشنایی را که در فصل قبل ساخته بودیم تغییر دهیم. نکته جالب اینجاست که اگر تعداد نماهایی را که در آن جلوههای ویژه استفاده شده بشمارید، درواقع هماندازه میزان استفاده از جلوههای ویژه در یک فیلم دو ساعته است، یک فیلم دو ساعته پرخرج با این تفاوت که به جای دو ساعت، در 9 ساعت پراکنده است.
در فصل اول سریال، یکی از چیزهایی که توجه خیلیها را جلب کرد، ارجاعات متعدد بود. ارجاعاتی به دوران ریگان. خود من خیلیزود از اشارهها و ادای دینهای اینچنینی در فیلمها و سریالها دلزده میشوم، اما احساس میکنم ارجاعهای «چیزهای عجیب» به دهه ۸۰، استیون اسپیلبرگ، جان کارپنتر و فیلمها و موزیکهای آن زمان بهشدت دلنشین است. با وجود وسیعتر شدن روایت، احساس نکردید باید کمی از این ارجاعها فاصله بگیرید؟
راس: راستش را بخواهید، درنهایت این سریال بنا به سلیقه شخصی ما و چیزهایی که به آن علاقه داریم ساخته میشود. اصولا آدم نمیتواند خودش را از چیزهایی که دوست دارد جدا کند؛ آن هم به این خاطر که به نظر دیگران بیمعنی است. درواقع از دیدن نقدهای فصل اول خیلی شوکه شدم. اصلا فکر نمیکردم ارجاعها تا این اندازه نظر همه را جلب کند و دربارهاش حرف بزنند، ولی ما خیلی به این موضوع توجه نمیکنیم و سعی میکنیم سریال را صادقانه براساس سلیقه شخصیمان پیش ببریم.
اسپیلبرگ یا جان کارپنتر نظری درباره سریال ندادند، از این جهت که آشکارا تحت تاثیر آثار آنها و نگاهشان به سینما ساخته شده است؟
مت: راستش را بخواهید نمیتوانم جواب سوالتان را کامل بدهم. تنها کسی که درباره سریال حرف زده و میتوانم نامش را ببرم استفن کینگ است که در توییترش به سریال اشاره کرده بود، ولی دیگران هم نظرشان را دادهاند و در بسیاری موارد ما را راهنمایی کردهاند. درنهایت باید بگویم همه کسانی که به نوعی ما تحسینشان میکنیم یا به آثارشان اشاره کردهایم، نظر مثبتی به کارمان داشتند.
ارسال نظر