فریدون جیرانی: فیلم ساز دولتی نبوده ام
فریدون جیرانی یکی از متفاوت ترین فیلم های سال های اخیرش را راهی پرده سینماها کرده است. فیلمی با ساختار سینمایی متفاوتی که با استقبال عجیبی از سوی مخاطب عام رو به رو شد. یک فیلم سیاه و سفید که قصه سرد و عاشقانه ای دارد.
از قصه فیلم بگویید. به نظر می رسد اینکه این فیلم زمان و مکان خاصی ندارد، خیلی خوب درآمده است؟
ما ابتدا به یک داستان بی زمان و مکان فکر نمی کردیم. بیشتر در این فکر بودیم که می خواهیم زیر سقف باشیم و از زیر آن خارج نشویم. به تدریج که دکور ساخته شد و به اتود نهایی رسیدیم این مسئله به ما یک فضای خاصی داد. طبیعتا حالا هم همه ایراد می گیرند که در این فضای بی مکان و بی زمان موبایل و تلگرام چه می کنند؟ ما به قصد بی زمانی و بیم مکانی دکور نساختیم. ولی دکور را ساختیم که فضای فیلم را عوض کنیم، فضای فیلم، لباس، دکور و صحنه را عوض کردیم و زمانی که این فیلم نمایش داده شد همه احساس کردند که ما از ابتدا به دنبال این فضا بودیم، اما واقعا برای ما بیشتر از بی زمانی و مکانی این مهم بود که شهر در فیلم دیده نشود.
با وجود این بی مکانی یک جایی زهره از پونک حرف می زند که قصه را به تهران ربط می دهد.
در مصاحبه مطبوعاتی انتهای جشنواره هم آقای جناب بالا آمدند و گفتند ای کاش شما پونک و تلگرام را نداشتید، می توانستیم پونک را دربیاوریم ولی درنیاوردیم؛ چون وقتی فیلمی ساخته می شود و بعد از آن ایرادی گرفته می شود نباید ایرادات را برطرف کنیم و بگذاریم همان فیلم اکران شود.
نوید محمدزاده و الناز شاکردوست کاراکترهای سرد و درون گرایی هستند و ماهایا پطروسیان درست در نقطه مقابل قرار دارد، این اتفاق برای ایجاد یک تعادل در فیلم ایجاد شده بود؟
تنها کاراکتری که خارج از اجرا عمل می کند کاراکتر ماهایا پطروسیان است که بخش واقع گرایانه فیلم را تقویت می کند و احساس می کنید که با یک فیلم بخش واقع گرایانه رو به رو هستید. اما باقی کاراکترها داخل ژانر هستند؛ سرد و بی روح. من می خواستم این بخش را در فیلم داشته باشم که نشانه هایی از زندگی واقعی جامعه امروز در آن باشد. ماهایا هم خیلی خوب بازی کرد و نکته جالب این بود که خیلی ها از صحنه مهمانی که آن را سه بار گرفتیم، خوششان می آید در حالی که گرفتن این بخش برای ما خیلی سخت بود تا به شکلی درآید که باورپذیر باشد ولی ماهایا آنقدر خوب بازی کرد و آن فضا را به خوبی ایجاد کرد که به ایجاد یک بخش گرم داخل یک قصه سرد کمک زیادی شد.
ای کاش کمی زهره قصه بیشتر بود، چرا این قدر نقشش کم است؟
به همان میزان به ماهایا فکر شده بود یعنی به همان مقدار به کاراکترها فکر شده بود و ماهایا بعدا اضافه شد و بیشتر از آن هم نمی شد به آن فکر کرد.
از قاب بندی ها و ریتم کندی که در فیلم وجود دارد، فکر نکردید که ممکن است مخاطب خسته شود؟
برای من مهم نبود؛ فکر می کردم که فیلم و آدم ها باید کند باشند و سرد بازی کنند. البته برای همیشه ریتم فیلم ها و آدم های فیلم هایم تند هستند، تند راه می روند و تند حرف می زند. در «آب و آتش» هم همین سیستم به فیلم لطمه زد که من به آدم ها می گفتم تند حرف بزنید، تند راه بروید. در حالی که جنس آن فیلم هم ایجاب می کرد که من فیلم را کندتر بگیرم. کم کم به این نتیجه رسیدم که لحنی که من برای این فیلم باید انتخاب کنم لحن سرد و ساکتی است و دوربین یک ناظر است. دوربینی که کمتر حرکت می کند بنابراین بر این اساس طرح فیلم را ریختم؛ فیلم بردار، طراح صحنه، طراح لباس و گریم خیلی کمک کردند که از این سردی و سکون دربیاید.
همین طور که گفتید طراحی صحنه، گریم، موسیقی و قاب بندی ها خیلی خوب بود، همه از شما انتظار دارند که فیلم نامه نویس بهتری باشید ولی اینجا کارگردان خیلی بهتری بودید؛ خودتان اینطور فکر می کنید؟
همه می گویند فیلم نامه اشکال دارد و کارگردانی خوب است ولی من معتقد هستم اگر این فیلم نامه را یکی دیگر می ساخت به این شکل در نمی آمد. من همیشه این را می گویم فیلم نامه ای را که من می نویسم فقط خودم می توانم آن را دربیاورم و اگر فیلم نامه دست کسی دیگر برود جور دیگری می شود. فیلم نامه و کارگردانی من قاطی است یعنی روی کاغذ کارگردانی می شود، روی صحنه تکمیل می شود. بنابراین از هم جدا نیستند، ولی ضعف هایی وجود دارد که به تدریج آن ضعف ها باید برطرف شود. نکته مهم این است که من با فیلم نامه کارگردانی می کنم؛
من معتقد نیستم که کلیت سینمای ایران مبتنی بر استوری برد است، کلیت سینمای ایرانی مبتنی بر ذوق و سلیقه و همکاری تیمی است؛ حالا در یک سری آثار امکان دارد که استوری برد و دقیق کارکردن معنا داشته باشد؛ در حالی که من معتقدم سینمای ایران حتی سینمای بعضی کشورها مثل ایتالیا مبتنی بر کار تیمی است که وارد صحنه می شوند و تیمی که با هم همکاری می کنند تا آن کارگردان به خلق اثرش برسد؛ یعنی اگر شما تاریخ سینما را ورق بزنید، متوجه می شوید وقتی نعمت حقیقی، اسفندیار منفردزاده و بهروز وثوقی وقتی کنار کیمیایی بودند کار او خیلی خیلی بهتر بود؛ چو ن این سه چه در مقام فیلم نامه نویس چه مقام آهنگ ساز و فیلم بردار و بازیگر مغز اصلی بودند و در فیلم تفاهمی را شکل می دادند که این تفاهم فیلم را می ساخت؛
از علاقه به این سینمای نوآر و نئو نوآر هم برایمان بگویید.
من یک بار سر «سالاد فصل» هم گفتم فیلم ساز مورد علاقه من کلود شابرول است. فیلم هایش را خیلی دوست دارم و چندین بار دیده ام و سعی کردم «سالاد فصل» را در فضای آثار او بسازم. فیلم های جنایی را هم خیلی دوست دارم و چندتا از فیلم های جنایی مثل «غرامت مضاعف»، «حرارت تن»، فیلم های مورد علاقه من است؛ بنابراین این فیلم ها خیلی روی من تاثیر گذاشته اند و طبیعتا موقعی که من «قرمز» را می ساختم به ملودرام روانشناسانه و تاثیرگذاری که مثلا جنایت هم در آن باشد فکر می کردم؛ کم کم نوآر را شناختم و پلیسی سیا را شناختم و کم کم سراغ پلیسی سیایی رفتم که شد «آب و آتش»، که مقدار ملودرام آن زیاد بود که باید کم میش د که البته آن موقع من این شناخت را نداشتم
چطور به الناز شاکردوست اعتماد کردید؟
ما یک بازیگر جوان داشتیم که پسر خیلی خوبی هم بود؛ اما نتوانست بازی کند و از بازی خارج شد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم از یک بازیگر معروف زن استفاده کنیم. دوستان پیشنهاد دادند و گفتند که الناز آمادگی بسیاری دارد که فضای کاری اش را عوض کند. همه اکیپ ما مخالف بودند ولی ما زنگ زدیم و الناز آمد. فیلم نامه هم نداشتیم برای او قصه را تعریف کردیم که خیلی تحت تاثیر قصه قرار گرفت. الناز رفت لندن و گفت هر زمان فیلم نامه آماده شود می آیم. دو ماه هم با کسی قرارداد نبست تا زمانی که فیلم نامه را برایش فرستادیم.
انتخاب بعدی او انتخاب بهتری خواهدبود؟
الان دارند فیلم آقای موتمن را بازی می کنند. بعد فیلم آقای ابراهیمیان که او هم کارگردانی خوبی است. بنابراین درواقع فضای کاری او عوض شده است. من یک بار هم گفتم که مهناز هم سر «سالاد فصل» با انگیزه آمد تا یک نقش متفاوت بازی کند. انگیزه خیلی کمک کرد و این بود که سر صحنه همه متعجب شده بودند که چه بازی خوبی می کند و بعد از آن هم مسیر کاری مهناز عوض شد و کم کم بازیگر کارهای روشنفکری و منتقدپسند شد.
کار بعدی شما قرار است در چه فضایی باشد؟ قرار است رد جنایی را در سینمای ایران ببینیم؟
در سینمای ایرانی هیچ وقت نمی توانیم بگوییم کار بعدی ما چیست. یعنی سینمای ایرانی سینمایی است که یک روز فکر می کنید و فردا فکرتان عوض می شود و نمی شود آن کار را انجام بدهید. ما قرار بود فیلمی بسازیم و تمام کارهای آن را هم انجام دادیم؛ با نوید محمدزاده و آقای حامد بهداد هم به توافق رسیدیم و قرارداد آن را هم بستیم. قرار بود بازیگر زن هم اضافه بشود ولی در نهایت از نظر سرمایه با مسئولینی که قرار بود سرمایه گذاری کنند (با نماینده سرمایه گذار) به توافق نرسیدیم و فیلم ساخته نشد.
بنابراین نمی شود گفت که تو پیش بینی کنی که در اینجا وقتی در بخش خصوصی کار می کنی آیا می توانی آینده برنامه ریزی کنی یا نه! مگر این که خودت پول زیادی داشته باشی و سرمایه گذاری کنی. من که نه سراغ فارابی می روم و نه دولت شاید یک روز بروم؛ بعد باید شرایط داشته باشم بتوانم فیلمم را بسازم ولی اگر بخواهم بسازم باز هم یک جنایی می سازم که همه بنویسند که یک جنایی دیگر و یک عشق عجیب و غریب دیگر.
در کارنامه کاری تان از همان ابتدای کار با وجود اینکه به ژانر جنایی و معمایی خیلی علاقه دارید و این در تمام کارهایتان دیده می شود اما یک پراکندگی در کارهایتان دیده می شود مثلا در کارهایی مانند قرمز، قصه پریا، کمدی رمانتیک و سبک نوآر هم که یکی از علاقه مندی های جدی شما است که دوست دارید آن را ادامه بدهید، قرار است در سینمای آقای جیرانی چه اتفاقی بیفتد؟
شما فیلم ساز حرفه ای هستید و برای تماشاگر فیلم می سازید. در دنیا هم همین رسم بود حالا همین طور است. رسم بود که هر پیشنهادی به فیلم ساز حرفه ای می شد انجام دهد. مثلا اگر فیلم وسترن بود یاد آن را می ساخت، پلیسی بود انجام می داد، فیلم ملودرام و... الان اگر از موتمن هم بپرسید چنین کارنامه ای دارد در حالی که علاقه مندی او چیز دیگری است. فیلم ساز حرفه ای برای اکران فیلم می سازد و پیشنهادهای مختلف را قبول می کند. من که از دولت هیچ وقت پولی نگرفته ام و فیلم ساز دولتی نبوده ام؛ بنابراین فیلم های مختلف ساخته ام.
در کارنامه من، فیلم هایی که دوست شان دارم، رگه جنایت زیاد است؛ مثلا در «قرمز»، «آب و آتش»، «شام آخر»، «سالاد فصل» و در «من مادر هستم» هم جنایت وجود دارد و در همه آنها جنایت و ملودرام از جایی به جایی غلیظ می شود، مثلا در «سالاد فصل» جنایت وجود دارد و جایی دیگر جنایت قاطی ملودرام می شود، یک کمدی رمانتیک «صورتی» است و یک کمدی درنیامده «خواب زده ها» است و «قصه پریا» هم فیلمی ملودرام است.
این مهارت ها و تجربه هایی که به دست آورده اید قرار است به چه چیزی ختم شود؟
قرار نیست به چیزی ختم شود. آدم های حرفه ای فیلم می سازند که اولا زندگی کنند و علاوه بر آن در سینما باشند. برای نسل ما سینما خیلی مهم است و همین که من در جلوی شما نشستم و در سن 65 سالگی هنوز جزو فیلم سازانی هستم که متقاضی دارم.
ارسال نظر