گام های معلق دیروز
«صفر تا سکو»؛ خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش
فیلم «صفر تا سکو» از همان آغاز، از همان لحظه ای که فیلم ساز تصمیم به ساخت آن را گرفته، نیمیاز راه را رفته و درواقع ۵۰ درصد از موفقیت فیلمش رقم خورده است.
از این حیث، فیلم «صفر تا سکو» از همان آغاز، از همان لحظه ای که فیلم ساز تصمیم به ساخت آن را گرفته، نیمیاز راه را رفته و درواقع 50 درصد از موفقیت فیلمش رقم خورده است. «صفر تا سکو» از این منظر که قهرمانی ورزشی را تا رساندن او به سکو دنبال می کند، حرف تازه ای ندارد، اما از آن جا که شخصیت مرکزی اش به جای یک نفر، سه خواهر می شوند، ایده ای ناب را در خود دارد. از سویی دیگر، ورزش زنان در جایی که صحبت از اما و اگرهای فراوان و محدودیت های بسیار است، خود به خود بر جذابیت فیلم اضافه می کند، چرا که این جا جایی است که می توان به این اما و اگرها نزدیک تر شد و به شکلی دقیق تر، آن ها را برای مخاطب پیدا کرد؛ آن هم از زبان کسانی که خود وسط این دایره محدود هستند.
خواهران منصوریان حالا دیگر از معروف ترین های ورزشی کشورند. قهرمانی این سه خواهر که در رسانه ها نیز بازتاب گسترده ای داشته، سبب شده تا کسی نباشد که آن ها را نشناسد. حتی می توان گفت که داشته ها و اطلاعات ما از این سه خواهر آن قدر زیاد است که بی آن که فیلم «صفر تا سکو» را ببینیم، به خوبی آن ها را می شناسیم. این شنناسایی تا جایی پیش رفته که از زیر و بم زندگی شان باخبریم؛ حتی می دانیم که آن ها بدون سایه پدر بزرگ شده اند و چه سختی ها که ندیده اند. می دانیم برای این که بر سکو بایستند، از صفر آغاز کرده اند و خود به تنهایی کوله بار مشکلاتشان را به دوش کشیده اند. و مشکل از همین نقطه برای سازنده فیلم «صفر تا سکو» رقم می خورد.
خواهرانه ای از جنس عشق، اراده و تلاش
مصیبی، با در نظر گرفتن کلیت زندگی این سه زن، هوشمندانه و با استفاده از قوه تشخیص زنانه اش، تنها چیزهایی را غربال می کند که در میان همه این رخدادهای ریز و درشت، برای قوام دادن به شخصیت پردازی و قصه گویی لازم دارد. لحظاتی که برای ایجاد بار دراماتیک در افت و خیزهای فیلم لازم است تا ریتم طبیعی و اتفاقات آن را به پیش براند، در ذات موضوع این مستند مستتر است. مبارزه طلبی و کوشش برای دست یابی به سکوهایی بالاتر، انگیزه اصلی این زنان ورزشکار و رنج کشیده است. از منظر روان شناسانه، انگیزش در این شخصیت ها، فرایندی پویاست و نه ایستا؛ و دلیل اصلی پیدایش و تقویت آن، وجود حالتی از محرومیت و عصیان در برابر وابستگی ها و تمایل به رسیدن به هدفی والاتر است.
فصل آغازین آشنایی با خواهران منصوریان در این فیلم کارکردی نمادین و توصیفی دارد؛ حضور الهه در کنار کامیون و جاده، حمل و جا به جایی بلوک های سنگین سیمانی توسط شهربانو و دست های پینه بسته و خاک آلود سهیلا، نمادهایی از رویارویی با نوعی از زندگی پرزحمت و مردانه هستند. در ادامه مخاطب درک می کند که حرکت به سوی ورزش های رزمی از سوی شهربانو کلید خورده و به مرور با تشویق و همراهی دو خواهر دیگر، رنگ و بویی حرفه ای تر می گیرد. تمرین ها جدی و پرهزینه هستند و شهر کوچک سمیرم، فاقد باشگاه و محروم از امکانات ورزشی مناسب است. آغاز سفرها و دوری از خانه و خانواده بزرگ ترین عامل رسیدن به استقلال و کسب توانمندی های بیشتر در این سه ورزشکار می شود.
کسب موفقیت های پی در پی آن هم در یک ورزش رزمی سنگین، در سطوح قهرمانی و بین المللی به خودی خود تابوشکنی بزرگی در جامعه مردسالار و در حال گذار ایرانی به شمار می رود. این سنت شکنی ها اگرچه بیشتر مورد وثوق جمعیت ها و جنبش های فمینیستی است، اما سمت و سوی مستند «صفر تا سکو» مطلقا یک سویه نیست. درک واقع گرایانه از شرایط سخت زندگی و عصیان در برابر مشکلات پیش رو، دلیل اصلی این همت و غیرت است. عظمت این اراده و شیرینی این پیروزی ها آن جا به اوج می رسد که برای نخستین بار در مسابقات لیگ حرفه ای ووشو چین این پیروزی بزرگ به اسم یک زن ایران ثبت می شود؛
به راستی نقش حقیقی پدران، همسران، برادران و دیگر مردان زندگی این زنان چیست؟ آیا می توان انتظار داشت هویتی که این چنین دستخوش دگردیسی و تغییر شده، دیگربار با روحیات و قامتی زنانه بروز کند و الگوهای فکری و رفتاری در آن ها، همان چیزی باشد که مورد انتظار جامعه و فرهنگ تحول گریز و محافظه کار این زمانه و کشور است؟ اگرچه آموزش و هدایت نسل جوان و علاقه مند به ورزش، در آینده ای نزدیک، می تواند به عنوان هدفی ارزشمند برای ای سه قهرمان مفروض باشد، اما دغدغه ها و آرزوهای فردی آنان، قابل اشتراک و گرته برداری نیست. از این حیث، کارگردان به لحاظ تماتیک و عامدانه، تلاش برای تسخیر سکوهای قهرمانی و نمایش لحظات مبارزه و کسب این موفقیت ها را محور قرار داده است.
موسیقی فیلم هنگام نمایش هیجانات ورزشی و مسابقات، تمی مارش گونه و پرقدرت پیدا می کند و در لحظات افتان و آرام رویدادها، حزین و دارماتیک است. ترکیب سرود نوستالژیک «ای ایران» با تصاویر این زنانِ خستگی ناپذیر، که پیروزمندانه سکوهای قهرمانی را یک به یک تسخیر می کنند، حسی غرورآمیز با میهن دوستی را در بیننده بیدار می کند و در پایان، شروعی سرافرازانه را در زندگی ورزشی و اجتماعی این زنان بشارت می دهد.
فرشتگان آهنین
ندا قوسی: در تفکرات فمنیستی مطرح می شود که باید فضا و گستره ای برابر، برای حقوق زن و مرد وجود داشته باشد؛ این گستره شامل حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی، شخصی و... می گردد. اما با اندک توجهی هم می توان اذعان داشت که با وجود شروع این جنبش در حدود اواخر قرن هجدهم میلادی، باز هم مبارزاتِ مبارزان آن پایان نیافته و چنان چه پای صحبت سردمداران این حرکت بنشینیم، از دید آن ها اتفاق قابل قبولی در زمینه این برابری رخ نداده است. اما بیاییم و منصفانه تر به قضایا نگاه کنیم، تمام امور انسانی همه جای دنیا و در هر برهه ای از زمان، نسبی است؛
اما در جوامع سنتی و مذهبی، کار دشوارتر و تلاش خواهندگان این برابری ها، به طبع بیشتر و افزون تر خواهدبود. در مورد سه خواهر قهرمان، خواهران منصوریان، قضیه سخت تر و پیچیده تر نیز بوده. این جا منظور از چنین جامعه ای، شهرستانی محروم، مذهبی و سنتی، همچون سمیرم است؛ شهرستان کوچکی با جمعیتی کمی بیش از ۱۰۰ هزار نفر! اما از درون محرومیت این منطقه کوچک، در میان خانواده ای فقیر وسخت کوش، انسان های توانمندی بیرون آمده اند که بارها و بارها نام کشور ایران را بر سر زبان جهانیان آورده اند و بر سکوهای رفیع، سرود ملی سرزمینشان را بلند خوانده اند.
اینان یلان ایران زمین نبودند که این چنین کردند، بلکه شیرزنانی هستند که دلیری خود را تا نهایت توان به نمایش گذاشته اند (حتی تا نزدیک به از دست دادن بینایی). دختران قدرتمند و رقیق القلبی که حتی برای ساختن خانه و سقفی برای زندگی، خودشان آستین بالا زده، آجر روی آجر گذاشته اند. این سه خواهر، مبارز، با نام های شهربانو، الهه و سهیلا منصوریان، اگرچه کودکی نکرده اند، فقر به آن ها سخت گرفته، رنگ رخت و لباس نو را در بچگی ندیده اند، روی تخت خواب راحت نخوابیده اند و پا به پای پدر در مزارع و زمین های کشاورزی، سخت کارگری کرده اند، اما آن قدر بی هراس کوشیده اند که بی اغراق، اکنون نام آورترین خواهران کشورشان به حساب می آیند.
شهربانو منصوریان، 32 ساله، که میان خواهران خود بیشترین تعداد مدال های طلا را دارد، دقیقا مصداق «پشت هر انسان موفقی، همسر فداکاری ایستاده است» است. به همین خاطر است که نام همسرش، امید، همواره و همه جا، بر زبانش است. الهه منصوریان خواهر 26 ساله، اولین نفری بوده که بین خواهران دیگر به ورزش ووشو روی آورده و هم چنین اولین عضو خانواده که نامش در زمینه ووشوی بانوان ایران مطرح شده. سهیلا منصوریان، خواهر 27 ساله، پس از آن که خواهرانش توانستند موفقیت ها را در زمینه ووشو کسب کنند، با وجود علاقه ای که به رشته های کونگ فو و کیک بوکسینگ داشته، وارد رقابت های ووشو شده.
جهد و اراده فولادین این خواهران شیردل، مدتی است زبانزد بسیاری گشته، اما فیلمی که بانوی ایرانی، سحر مصیبی، به تهیه کنندگی مهتاب کرامتی هنرمند و طهورا ابوالقاسمی ساخته، حق مطلب را تا حدود زیادی در مورد توانایی این سه بانوی تلاشگر به تصویر کشیده. این مستند سینمایی با تصاویر درست و به اندازه، فیلم برداری متناسب، موسیقی هیجان انگیز، اثری درخور و شایسته در زمینه زندگی حال حاضر این سه قهرمان به دست داده که با به نمایش گذاشتن لحظه های کار و کارگری خواهران، شروع و در ادامه با تصاویری از تلاش های بی وقفه، تمرین های نفس گیر، عدم ناامیدی در زمان های سخت و دشوار و در نهایت قسمت های کاملا مستند از قهرمانی ها و بر سکو درخشیدن های این خواهران به پایان می رسد و به راستی گواه مسلمی می گردد بر خواستن، تلاش کردن و در نهایت توانستن.
شوخی نیست همچون منصوریان ها زیستن، در وانفسایی که در کلان شهری در همین کشور خودمان، پدری به جای ماشین 206 درخواستی فرزندش، اتومبیل لکسوس چند 100 میلیونی می خرد برای دردانه اش، در روزگار غریبی که تصویر عده ای در صفحات مجازی می شود عکس خون آلود و بیخ خورده مچ دست، که نشانه عدم تحمل زندگی و تاب نیاوردن نامرادی هاست، در دوران عجیبی که پزشکان و جراحان زیبایی، درآمد بالایی از عمل بینی، فک، صورت، لیفت و اسلیو و جراحی های لاغری دارند، اما این خواهران جور پدر را برای خانواده می کشند و با وجود مشکلات مادی بسیاری که بر سر راهشان است، برای رسیدن به هدف و پیروزی معهودشان، با چنگ و دندان می جنگند.
تماشای فیلم هایی همچون «صفر تا سکو»، شاید به دلیل نداشتن ستاره مشهور سینمایی، چندان مورد اقبال قرار نگیرند. (که در این میان باید به بانوی بازیگر ستاره کشورمان، مهتاب کرامتی، دست مریزاد بگوییم، که لااقل قرار گرفتن نام او کنار نام فیلم، احتمال افزایش تعداد تماشاگران را بالا برده.) اما نکته قابل اشاره و مهم این است که اگر به جای افاضه فضل در کلاس های غیرضروری دبیرستان ها و هنرستان ها، بیایند از گزاف آموزش ها کم کنند و دانش آموزان را به سالن های نمایش دهنده این فیلم گویا ببرند و بگذارند فرزندان و آینده سازان، چیزهایی را ببینند غیر از آن چه در شبکه های مجازی مشاهده می کنند، مسلما نتایج مثبت بیشتر و تاثیرگذاری درست تری خواهدداشت.
ارسال نظر