«هيچكجا، هيچكس» روایت بلاتکلیفی و بیهدفی
«هيچكجا، هيچكس»؛ فيلمي كه بازيگران زيادي داشت اما كمتر از بقيه فيلمهاي روي پرده فروخت. بهترين كار كارگردان جوانش تا به امروز است اما با اين همه باز هم اثر متوسطي است كه چنگي به دل نميزند. مشكلش كجاست؟
روزنامه هفت صبح: ابراهيم شيباني در فيلم «هيچكجا، هيچكس» نسبت به دو اثر قبلياش پيشرفت كرده اما همچنان فيلمنامه نقطه ضعف بزرگ كارهايش است.
«هيچكجا، هيچكس»؛ فيلمي كه بازيگران زيادي داشت اما كمتر از بقيه فيلمهاي روي پرده فروخت. بهترين كار كارگردان جوانش تا به امروز است اما با اين همه باز هم اثر متوسطي است كه چنگي به دل نميزند. مشكلش كجاست؟ اولين جواب طبق معمول اغلب فيلمهاي سينماي ايران فيلمنامه است. «هيچكجا، هيچكس» نه شخصيتپردازي كاملي دارد كه بفهميم اين آدمها كي هستند و از كجا آمدهاند و براي چه چنين حركاتي مرتكب ميشوند و اصلا نقطه اتصال آنها با هم كجاست، نه منطق داستاني درستي كه بفهميم اين سرقت و آن دختر گمشده و پدري كه دنبال دخترش است، چرا بايد به هم ربط داشته باشند.
اين فيلم پاره پاره مخاطبش را به عمق اتفاقها ميکشد و مدام به بينندهاش متذکر ميشود که هرکدام از اين کاراکترها ميتواني تو باشي يا همين الان هستي پس درست تصميم بگير. «هيچکجا، هيچکس» همه جا براي همه کس ممکن است اتفاق بيفتد. با وجود اين توجيه هنوز هم منطق غيرخطي بودن فيلم قابل قبول نيست چون كافي است اين بعد تكنيكي فيلم را تغيير بدهيد و بخواهيد داستان را خطي تعريف كنيد آن وقت است كه ميبينيد با چه اثر پيشپاافتادهاي طرف هستيد كه فقط به همت بازيگرانش توانسته سرپا بايستد. با اين همه اگر بخواهيم انصاف به خرج دهيم به نسبت دو فيلم قبلي ابراهيم شيباني «هيچكجا، هيچكس» يه گام رو به جلوست. حداقل بازيگرانش بازيهاي استانداردي دارند و فيلم را تا آخر ميشود ديد و حتي يكي دو سكانس جذاب هم دارد. مثل تعليقي كه در سكانس دزدي از صرافي وجود دارد يا شخصيت صراف كه بابك كريمي نقشاش را بازي ميكند و با وجود آنكه يك نقش كوتاه فرعي است همه چيزش به اندازه و درست است.
شيباني قبل از «هيچكجا، هيچكس» دو فيلم ديگر در دو ژانر متفاوت ساخته بود يكي «صحنه جرم، ورود ممنوع» كه ژانرش به «هيچكجا، هيچكس» نزديكتر است و يك فيلم پليسي بود با بازي حميد فرخنژاد، حامد بهداد و پولاد كيميايي. فيلمي كه به جز ضعف فيلمنامهاش، بازيهاي اغراقآميزي هم داشت. «زهر عسل» اولين فيلم شيباني كه قرار بود با استفاده از ستارههاي محبوب مانند محمدرضا گلزار و مهناز افشار تبديل به فيلمي عامهپسند شود درنهايت فيلمي به شدت ضعيف و سطحي شد كه فروشاش هم آنطور كه انتظار ميرفت نظرها را جلب نكرد. عجيب اين است كه شيباني دستيار كارگردان فيلمسازان بزرگي چون داريوش مهرجويي و رخشان بنياعتماد و محمدرضا هنرمند بوده است. با اين وجود خودش بيشتر به سينماي سطحي بدنه علاقه دارد. با «هيچكجا، هيچكس» البته و ساختار متفاوتي كه دارد تلاش كرده تا حدي از آن سينماي قبلياش فاصله بگيرد.
به هر حال تلاش قابل تحسيني است هرچند كه راه را اشتباه رفته. تدوين غيرخطي راه نجات يك فيلم و تبديل آن به يك اثر هنري نيست. آنچه يك فيلم را به اثر هنري تبديل ميكند، تفكر كارگردان و فيلمنامهنويس است و اينكه مخاطبشان را دستكم نگيرند و تصور نكنند با روايت داستانهاي موازي ميتوانند نقاط ضعف كارشان را بپوشانند. به هر حال هر كدام از اين داستانهاي موازي بايد منطق داستاني و قواعد يك فيلمنامه درست را داشته باشد. اتفاقا فيلم غيرخطي خوب ساختن كار خيلي سختتري است.
چهره جدید سینما و تلویزیون
بهاره کیان افشار مهمترین شخصیت فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» است. زنی که قرار است به همراه همسرش به یک صرافی دستبرد بزنند اما ته دلش با این کار موافق نیست. در عین حال باردار هم هست و همه این پیچیدگی ها باعث می شود که نقش او لااقل کامل تر از بقیه نوشته شده باشد. بازیش جزو نکات مثبت فیلم است. کیان افشار بازیگر تازه کاری است. عمر بازیگری اش هنوز به یک دهه هم نرسیده است. سال ۱۳۸۳ با بازی در مجموعه «کلاه پهلوی» سید ضیاءالدین دری وارد عرصه بازیگری شد.
در سینما کمتر فعال بوده و در این مدت فقط در سه فیلم بازی کرده است: «شیرین» ساخته عباس کیارستمی (۱۳۸۷)، «گناهکاران» ساخته فرامرز قریبیان (۱۳۹۰) و «هیچ کجا، هیچ کس» ابراهیم شیبانی (۱۳۹۰) به جز سینما و تلویزیون کیان افشار در تئاتر هم استعدادهای خودش را نشان داده است. یکی از نمایش های مطرحی که در آنها بازی کرده «بازرس هاند واقعی» است که کیان افشار و بابک کریمی بار دیگر بعد از فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» روبروی هم قرار گرفتند. کیان افشار اگر همینطور گزیده کار باقی بماند احتمالا می تواند به یکی از بازیگران موفق سینمای ایران تبدیل شود. حتی در فیلم سردرگمی مانند «هیچ کجا، هیچ کس» هم توانسته قابلیت هایش را نشان بدهد.
ستاره ای که در فیلم گم شد
مهناز افشار حالا دیگر در کنار لیلا حاتمی تنها بازیگر زن سینمای ایران است که می شود امید داشت دست تنها یک فیلم را نجات بدهند. افشار بازیگری را با مجموعه تلویزیونی «عشق گمشده» در سال 1376 آغاز کرد و با بازی در فیلم «شور عشق» به کارگردانی نادر مقدس در سال 1379 به شهرت رسید. افشار در دهه 80 از چهره های تاثیرگذار سینمای تجاری ایران شدو در سال های پایانی این دهه با بازی در فیلم های کارگردانان متفاوت سعی کرد تصویر شناخته شده اش را تغییر بدهد.
تلاشی که به دریافت چندین جایزه و تقدیرنامه از سوی منتقدان و جشنواره های داخلی ختم شد. با این همه چه وقتی در فیلم های تجاری بدنه سینمای ایران بازی می کرد و چه وقتی سعی کرد در فیلم های متفاوتی مانند «چه کسی امیر را کشت؟» یا «طبقه سوم» یا این دو فیلم اخیرش «پل چوبی» و «برف روی کاج ها» ظاهر شود، همیشه بازیش استاندارد و خوب و دوست داشتنی بود اما در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» نقشی که برای وی تعریف شد آنقدر کم به تماشاگر معرفی می شود که تقریبا این ستاره سینما را در فیلم نمی توان پیدا کرد. بازی مهناز افشار در اغتشاش فیلم گم شده است.
تلاش برای متفاوت بودن
صابر ابر زوج مقابل بهاره کیان افشار در فیلم است. پسری که به وی علاقه دارد و می خواهند با هم ازدواج کنند. از لحاظ فیلمنامه او و کیان افشار قهرمان های یکی از آن داستانک های فیلم هستند که موازی با داستان های دیگر روایت می شود اما در شخصیت پردازی شانآنچنان که باید دقت نشده است. نمی شود با صابر ابر همذات پنداری کرد. نمی شود به حالش دل سوزاند یا آنقدر شخصیت جذابی نیست که حتی نگران آینده اش بشویم. صابر ابرفعالیت خود را در تلویزیون با اجرای برنامه رنگین کمان آغاز کرد و پس از آن به اجرای مسابقاتی مانند در 100 ثانیه پرداخت.
سال ۱۳۸۴ با «شاعر زباله ها» ساخته محمد احمدی وارد سینما شد. سال ۱۳۸۵ با بازی در فیلم «مینای شهر خاموش» امیر شهاب رضویانب رای اهل سینما به چهره شناخته شده ای تبدیل شد. در طول این سال ها سعی کرده همیشه نقش های متفاوت و مهم را بازی کند هر چند که فرعی یا کوتاه باشند و با کارگردانان مهم کار کند. از سال ۱۳۸۷ با بازی در نمایش «کرگدن» فرهاد آییش به عنوان بازیگر وارد عرصه تئاتر هم شد و از سال ۱۳۸۸ با نمایش «واوها و ویرگول ها» کارگردانی تئاتر را هم شروع کرد.
همان مرد همیشگی
رضا کیانیان در فیلم های اخیرش هیچ فرقی با هم ندارد. کیانیان «هیچ کجا، هیچ کس» با کیانیان «گزارش یک جشن» یا حتی کیانیان «راه آبی ابریشم» تفاوت چندانی ندارد. ژانرش شده مرد میانسال سینمای ایران به محض اینکه کارگردانی نقشی برای یک مرد میانسال روشنفکر می نویسد سراغ کیانیان می رود. البته «هیچ کجا، هیچ کس» از ور روشنفکری اش چندان بهره ای نبرده است. او یک پدر نگران است که به دنبال دخترش سعی در مقصر جلوه دادن دیگران دارد بدون آنکه به رفتارهای خودش بیندیشد. یکی از همان پدرهای کلیشه ای که با دخترش اختلاف دارد با این تفاوت که این بار کیانیان کلیشه خودش را به نقش تحمیل کرده است.
اولین استاد بازیگری کیانیان برادرش داود بود که در سال ۱۳۴۵ وی را در نمایشنامه «از پا نیفتاده ها» به قلم غلامحسین ساعدی کارگردانی کرد. رضا به مدت سه سال در گروه تئاتر برادرش داود فعالیت داشت. وی در سال ۱۳۵۵ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته تئاتر فارغ التحصیل شد. سال ۱۳۶۸ در اولین فیلم سینمایی اش «تمام وسوسه های زمین» بازی کرد و بعد از آن بیشتر به سینما وفادار ماند تا به تئاتر. در کارنامه بازیگری اش فقط در سینما بیش از چهل اثر ثبت کرده است.
نظر کاربران
لطفا ديگه خانم حاتمي رو با مهناز مقايسه نكنيد.اصلا قابل مقايسه نيستند.
تمام. فرت