گفت و گو با «هوشنگ جاوید»؛ اقیانوسی از نغمه ها و ترانه ها
گفت و گو با «هوشنگ جاوید» پژوهشگر موسیقی مقامی درباره نقش موسیقی در زندگی اقوام مختلف ایرانی، موسیقی که به نحوی با زندگی مردم گره خورده است.
به عنوان سوال اول به این نکته اشاره کنید که وقتی ما می گوییم «موسیقی نواحی» منظورمان چه رکن فرهنگی و با چه میزان اهمیتی است؟
البته بهترین اصطلاح این است که بگوییم «موسیقی اقوام ایران». کشور ما یک پایگاه از اقوام مختلف است و هر قومی که در این سرزمین زندگی می کند برای خود فرهنگ و خرده فرنگ های خاص و منحصر به فردی دارد. یکی از اصلی ترین ارکان این فرهنگ ها موسیقی و هنرهای زبانی و گفتاری است. به همین دلیل وقتی می گوییم موسیقی نواحی یا اقوام منظورمان همان فرهنگ و آداب و رسومی است که یا به شکل ساز یا در متن آواز به گوش می رسد.
همان طور که اشاره کردید در نگاه کلی موسیقی بخش مهمی از فرهنگ اقوام ایرانی است اما وقتی جزئی تر می نگریم، شاهد آن هستیم که هنر موسیقی در زندگی مردم هر بخش از کشور نقش مهمی را ایفا می کند. این رد پا را چطور می توان در زندگی اقوام ایرانی دید؟
اصولا در مشرق زمین که زندگی بیشتر در جریان است، انسان از زمان تولد تا مرگ برای رفع نیازهای دوره های مختلف زندگی خود موسیقی و هنر آوازی را پدید آورده است. موسیقی در زندگی انسان بستری برای آرامش درونی شد و او از این طریق با کائنات، طبیعت اطراف، محیط و آدم هایی که در کنارش زندگی می کنند ارتباط دارد. برای همین است که در مشرق زمین تنوع ساز و موسیقی بسیار گسترده است و کشور ما نیز از این امر مستثنی نیست. شما می بینید انسان از قبل تولد تا پس از مرگ با این هنر مانوس است. ما در ایران اعتقاد داریم که صدا خدادادی است. همین امر نشان می دهد صدای خوش در بین جوامع ایرانی و شرقی تا چه اندازه ای دارای اهمیت است که جایگاه معنوی خاص پیدا کرده و به عنوان یک نعمت خدادادی در اختیار بشر قرار گرفته است.
انسان زمانی این صداها را در کنار کار استفاده کرد که به آن «کارآوا» یا موسیقی کار می گویند. با آواز مادر خوابید و لالایی ها پدید آمدند. در زمان مرگش آواز خوانند، موسیقی سوگ به وجود آمد. موسیقی در شادی و ازدواج ها به کار می رود، می شود موسیقی سور یا موسیقی جشنی. البته این جشن ها به واسطه تابعیت از آیین های خاصی که بشر به آن اعتقاد داشته نام های مختلف پیدا کرده اند. برخی از آیین ها ستایش و نیایش به درگاه خداوند است مثل جشن های فصلی، برخی نیز ستایش و نیایش در اعیاد مذهبی اند مثل مولودی خوانی و موسیقی ویژه اعیاد غدیر، قربان و... و موسیقی عزاداری های ما. پس موسیقی با آیین های ما عجیب شده است و بستری را فراهم کرده که به عنوان میراث معنوی آن را می شناسیم. موسیقی یکی از جلوه های هنری نیاکان ماست. این هنر در لحظه لحظه زندگی انسان ها جای خود را باز کرده و به آن گره خورده است.
جواب بسیار ساده است. آن فردی که در کویر کار می کند، نمی تواند مانند کسی که در دریا کار می کند، آواز بخواند. قطعا در این امر تنوع جغرافیایی، زبانی و نوع کار بسیار مهم است. مثلا کار فردی که در جنگل مشغول است به مراتب آرام تر و کم تلاش تر از فردی است که در دریا پارو می زند و آواز می خواند. قطعا دغدغه های آن فرد، ریتم زندگی و حرکت زمان کارش در شکل گیری ریتم های آوازی و موسیقایی آن ها مهم است. آواز کار از متن زندگی و جغرافیا بر می خیزد و همین امر سبب می شود ما شاهد آوازها و کارآواهای متفاوت در هر منطقه از کشور باشیم. این امر جای خوشحالی دارد؛ ما در سرزمینی زندگی می کنیم که اقیانوسی از نغمه ها و ملودی ها است، اما نمی توانیم از آن ها بهره ببریم.
پس در طول زمان، موسیقی باید دستخوش تغییراتی- با توجه به سرعت زندگی در جامعه- شده باشد؟
بله. همان طور که گفتم تمام موسیقی ها برآمده از نوع و سبک زندگی اقوام ایرانی است و برداشت فردی و اجتماعی که می توان نام «برداشت پیرامونی» را نیز بر آن نهاد در تولید این آوازها بسیار تاثیرگذار بوده است. شاید هزاران سال پیش مردم موسیقی را با صدا و آواز آغاز کردند، بعدها وقتی ایرانی ها با تکنیک های ساز بیشتر آشنا شدند و سازها کم کم به تکامل رسیده و دارای پرده شدند، نغمه ها به وجود آمدند. تحول اصلی در 70سال اخیر رخ داده و نوع موسیقی اقوام ایرانی نیز دستخوش تغییراتی بسیاری شده است. به عنوان مثال در خراسان بسیاری از آوازها را شبان ها می خواندند، بعد از برچیده شدن نظام شبانی بر اثر رویکرد جامعه به دامداری های مدرن، آواهای آن ها کاربرد خود را از دست داد و برای این که فراموش نشود به روی دوتار آمد.
آوازهای کشاورزی نیز به همین سرنوشت دچار شدند و با تغییر سیستماتیک کشاورزی و جایگزین شدن تراکتور به جای گاوآهن و مدرن شدن جوامع، مردم آوازهای هنگام کار را روی ساز آوردند و به نوعی موسیقی را مدرن کردند که به موسیقی محلی شهرت پیدا کرد. به عنوان مثال «هدوره»ای که امروز لرستانی ها در زمان خرمن کوبی می خوانند، در گذشته به این تندی نبوده و آن ها بر اساس ریتم حرکتی گاو دور خرمن «هدوره» را می خواندند؛ ولی در تنظیم های جدید و نو به این نقطه رسیدند که ریتم ها را تندتر کنند تا سرعت کار را بالاتر ببرند و موسیقی با شتاب زمان و زندگی نو هماهنگ شود. آن ها شتاب را در موسیقی بالا بردند و از آوازهای سنگین به یک موسیقی شاد و با ریتم تند رسیدند که در رسانه های شنیداری هم بازخورد داشته باشد. این اتفاقات در هفت دهه اخیر رخ داده و نمی توان نام موسیقی اصیل فلان منطقه را بر آن گذاشت. همه این ها برداشت و اقتباس هایی از موسیقی نیاکان ماست.
چون در مرزها تنوع قومیتی بیشتر است. در استان گلستان ما هفت، هشت نوع قوم داریم که در کنار هم زندگی می کنند، سیستان و بلوچستان نیز به همین شکل. استان های مرزی نسبت به استان های میانی تنوع ها قومیتی بیشتری دارند و به همین رو تنوع موسیقیایی آن ها نیز بیشتر است؛ ولی مثلا در استان قزوین چند قوم کُرد، لُر، گیلک، ترک ها در کنار هم زندگی می کنند و هرکدام موسیقی خاص خود را دارند. شما یک بخشی از موسیقی کُردهای استان کردستان یا کرمانشاه را می توانید در منطقه قزوین پیدا کنید که در خود این استان ها نیست.
و استان اصفهان موسیقی اقوام ندارد. موسیقی آن پایگاهی برای موسیقی ردیفی و دستگاهی است.
بله، اصفهان و شیراز پایگاه کهن موسیقی ایرانی هستند. این دو استان در کنار موسیقی قدرتمند خود، تنوع قومیتی نیز دارند و این تنوعات باعث زیباتر شدن موسیقی آن ها شده است. مثلا قوم بختیاری، قشقایی و اقوام ترک زبان نیز در اصفهان و شیراز زندگی می کنند و همه این ها باعث می شود تنوع قومیتی این دو استان و تنوع موسیقایی شان بالا برود. شما 50- 60 کیلومتر که از شیراز دور می شوید به منطقه ای به نام قلات می رسید. این ناحیه زبان، فرهنگ و آوازهای خاص با گویش های منحصر به فرد قوم خود را دارد. نوع شادی هایی که در گذشته در قلات برگزار می شد، با نوع شادی هایی که در شیراز برگزار می شد به طول کلی متفاوت است.
همان طور که می دانیم موسیقی ردیفی و دستگاهی ایران از موسیقی اقوام گرفته شده است. توصیف و نظر شما در این باره چیست؟
امروزه با وجود همه ادعاهایی که در مورد موسیقی ردیفی و دستگاهی ایرانی می شود باید بگویم که هنوز این هفت دستگاه و پنج آواز بسیار ناقص است و می تواند بسیار کامل تر باشد. شما اگر نگاهی به آلات موسیقی اصیل بیندازید، ریشه آن ها را می بینید. مثلا ساز سنتور، ریشه اش حماسی و نظامی است. یعنی در حدود چند قرن پیش ساز سنتور، ساز رسمی و حماسی ایران بوده است. در دوره ساسانیان و پادشاهی قباد ۴۰۰ سنتور با همدیگر می نواختند تا مهمانان او وارد دربار شوند یا با این ساز ارتش سان ببیند. این ساز چون جایگاه نظامی داشت به مرور زمان به دربار راه پیدا کرد و از گروه نوازی به نوازندگی تک رسید. متاسفانه این روزها ساز سنتور را با پیانو مقایسه می کنند و کسی نیامده ببیند ریشه این ساز کجاست. استاد دهلوی حرکتی را آغاز کرد و ارکستر سازهای نظامی ایران را ایجاد کرد، اما از او حمایت جدی صورت نگرفت.
ارسال نظر