چرا موسیقی پاپ ایران دیگر ماندگار نیست؟
سالهاست که در هنر راجع به کاربرد و کارآیی موسیقی پاپیولار صحبت میشود و در این ارتباط، پیروان و مخالفان پدیده هنر مصرفی همدیگر را به چالش میکشند.
علیرغم اینکه به نظر میرسد موسیقی پاپ در ابتدا به ساکن جنبه مصرفی و روزمرگی داشته ولی کارایی این موسیقی به مرور به شکل دیگری تعریف شده که ماندگاری بسیاری از آثار قرن 20 موسیقی پاپ در دنیا گواه این مطلب است. شاید مصرفی بودن پاپ بستگی به رویکرد اجتماعهای مختلف به این موسیقی دارد؛ یعنی ممکن است پاپ در برخی جوامع روزمرگی آدمها را نشانه بگیرد ولی تاریخ پر از دم و باز دم این موسیقی در کشور ما نشان داده که موزیسینها و مخاطبانمان به شکل کاربردیتری به آن نگاه میکنند، کما اینکه همین امروز هم ممکن است مخاطبان ما به آثار 40 سال قبل موسیقی پاپ گوش کنند که این نشان از تفکر هنرمندان آن زمان برای توجه به جنبه ماندگاری موسیقی پاپ دارد.
زمانی که تفکرات پاپ در انتهای دهه 40 شمسی به موسیقی ایران ورود کرد، موزیسینهای ایرانی نیاز به زمان زیادی برای درک این موسیقی نداشتند و در همان سالهای ابتدایی آثاری را خلق کردند که شاید دیگر هیچگاه نمونه آن آثار تکرار نشد. گویی یک نسل طلایی که استعداد خارقالعادهای داشت ولی نمیتوانست این استعداد را در موسیقی ایرانی به کار بگیرد، انتظار ورود فرمی دیگر از موسیقی را به کشور میکشید تا بتواند تواناییهای خودش را نشان بدهد.
ماندگاری موسیقیهای دهه 50، نه فقط به خاطر مستعد بودن موزیسینهای آن دوره و بلکه بیشتر به خاطر تفکر جدیتری بود که آنها به موسیقی پاپ داشتند. آنها وقتی ترانه مینوشتند و یا آهنگسازی و خوانندگی میکردند، افق دیدشان محدود به روزها و هفتهها نبود و در تفکراتشان میل به ماندگاری وجود داشت. یکی از نمونههایش ترانه "جمعه" با صدای فرهاد است که شهیار قنبری آن را برای قیام سیاهکل نوشت ولی همان ترانه 8 سال بعد مرتبطترین اثر به جمعه خونین 17 شهریور شد و امروز هم کاربرد متفاوت خودش را دارد. قنبری میتوانست این ترانه را طوری بنویسد که در ابتدا تأثیرگذاری بیشتری در مورد واقعه سیاهکل داشته باشد ولی تفکر او باعث شد این اثر با موسیقی منفردزاده و صدای فرهاد به اثری ماندگار در تاریخ موسیقی ایران مبدل شود.
تفکراتی که در سالهای دورتر در زمینه موسیقی پاپ وجود داشت و همینطور عدم تعدد و کثرت خواننده و موزیسین در آن سالها باعث شد که فقط در عرض 7-8 سال بالغ بر دهها اثر ماندگار در تاریخ موسیقی پاپ ایران خلق شود ولی امروز دیگر چنین شرایطی بر موسیقی پاپ حاکم نیست و فرهنگ کالایی به موسیقی پاپ نفوذ کرده و روز به روز گسترش بیشتری پیدا میکند. این تفکر، افق دید موزیسین ایرانی را محدود کرده و باعث شده موزیسین ایرانی از تعهدی که نسبت به آینده خود دارد غافل شود و صرفاً به تأثیرگذاری کوتاهمدت فکر کند.
پیرو همان نگرشی که از ابتدا در موسیقی پاپ شکل گرفته و با توجه به اینکه این موسیقی هم نشان داده که میتواند ماندگاری داشته باشد، مخاطب جدی پاپ در عصر فعلی نیز به دنبال آثاری است که چند ماه یا چند سال بعد هم حداقل اسم آن آثار در خاطرش بماند ولی متأسفانه چنین آثاری به گوش مخاطب نمیرسد چون نگرش هنرمندان فعال حوزه موسیقی تغییر کرده است. طبعاً هنرمندی که در تبلیغ اثرش مدام از واژههای هیت، مگاهیت، ترکاندن و بمب انداختن استفاده میکند، چندان به ماندگار بودن اثرش فکر نمیکند و به نظر نمیرسد که ماندگاری اثر برایش اهمیتی داشته باشد یا حداقل اینکه دیده و شنیده شدن موقتی برایش مهمتر از ماندگاری در تاریخ است.
اکنون موسیقی پاپ در کشورمان به مثابه کالایی است که مدت خیلی کوتاهی مصرف میشود و بعد مصرفکننده به سراغ کالای دیگر میرود و هیچ اشتیاقی برای مصرف دوباره کالای قبلی نشان نمیدهد. در صنعتی که کالای آن مصرفی شده است، هر چند وقت یکباره چهرههای جدیدی تبدیل به برند میشوند و هیاهو و اشتیاق فراوانی را به پا میکنند ولی مدتی بعد همان برندها ارزش خود را از دست میدهند و برندهای دیگری جای آنها را میگیرند.
با توجه به اینکه موسیقی پاپ در دهه ۹۰ از ثبات خاصی برخوردار نبوده و کثرت موزیسین باعث به وجود آمدن پراکندگی در آن شده است، بیراه نیست که دوره فعلی پاپ را دوره گذار بنامیم. موسیقی پاپ در بین سالهای قبل از انقلاب، سالهای نسل اول پاپ بعد از انقلاب و سالهای دهه ۸۰ به ثبات رسید ولی امروز در آن ثباتی وجود ندارد و هر لحظه باید منتظر اتفاقات غیر قابل پیشبینی بود. همه اینها باعث شده تا در روزهایی که بلیت کنسرتهای پاپمان در عرض یک ربع و نیم ساعت به فروش میرسد، ناامیدانه از تولیدات جدید این موسیقی حرف بزنیم و از خودمان بپرسیم که این کنسرتهای پر هیجان، نشانه موفقیت موسیقی پاپ است یا هیاهوی بسیار برای هیچ؟
نظر کاربران
چون :
1- هیچ فیلتر هنری ای وجود ندارد.
2- چون خواننده های مورد علاقه مردم مجاز به خواندن نیستند.
3- چون همون چند تا خواننده تقریبا مقبول هم مجبور به خواندن کارهای سفارشی دولتی می شوند و همان اندک محبوبیت نسبی را از دست می دهند.
4- چون ترانه سراها وسواس به خرج نمی دهند.
5- چون قریب به اتفاق اهالی موسیقی سواد موسیقایی را با هنر ذاتی تلفیق نکرده اند.
ممنون از نویسنده این مطلب. بسیار عالی بود