بداهه نوازی رمز موسیقی شرق
صنعت موسیقی از دیدگاه «کیهان کلهر»
کیهان کلهر، آهنگساز، نوازنده پرآوازه کمانچه، یکی از هنرمندان صاحب سبک موسیقی است که فقط هر چند سال یک بار ترجیح می دهد پای گفتگو بنشیند و از دیدگاه خودش به مسائل مهم جامعه موسیقی صحبت کند.
موسیقی در دنیای امروز به عنوان یک «صنعت» شناخته می شود، در حالی که در ایران این طور نیست.
- بله، همین طور است. در دنیای غرب این پدیده مدت هاست که اتفاق افتاده و روز به روز پیچیده تر می شود، که سرعت آن بیشتر و به دلایل مختلف از جمله جایگاه موسیقی و کلا هنر در اجتماع بوده. این وضعیت طبیعتا یک شبه به وجود نیامده و به طور سیستماتیک طی قرن ها به اینجا رسیده. از زمانی که موسیقی دان ها از کلیساها و حامیان خصوصی جدا می شوند تاکنون. در غرب نیز دوران گذر از این مرحله حدود صد سال طول کشید و بعد به رشد خود ادامه داد تا امروز که به قول شما به یک صنعت تبدیل شده که البته تنها کارکنان و سود برندگانش موسیقی دان ها یا آهنگ سازان نیستند.
اصولا در هر صنعتی تیم های مختلف در تمام زمینه ها وجود دارند که به طور مساوی مسئول پیشرفت و عرضه شدن آن صنعت هستند. مثلا در ضبط یک آلبوم و انتشار آن در بازار تا مرحله ای که به دست شنونده برسد، صدها نفر فعالیت دارند که هر کس کار خود را در زمینه تخصصش انجام می دهد و بنا به همان نسبت، کار موفق خواهد بود یا برعکس. اگر شما آهنگ ساز خوبی باشید، ولی تیم بسیار خوبی، از اجرا کننده موسیقی، نوازنده یا خواننده، صدابردار، استودیو، تهیه کننده، عوامل انتشار، تبلیغات صحیح، پخش کننده و در آخر فروشنده یا فروشگاه ها را به عنوان همکار نداشته باشید، کارتان موفق نخواهد بود یا حداقل به دست شنونده علاقه مند نخواهد رسید.
در زمینه اجرا چطور؟
- در زمینه اجرا، مثلا در کنسرت، این عوامل کاملا متفاوت اند و موفق بودن یک اجرا به کار مستمر آنان بستگی دارد. می بینید که نوازنده یا آهنگ ساز فقط جزء کوچکی از آن چرخه است و خوب بودن او همیشه به موفق بودن کارش منجر نمی شود. تمام اینها را عرض کردم که برسم به یک مقایسه سطحی در مورد صنعتی شدن موسیقی در ایران. در کشور ما از آنجا که هیچ چیزی، مخصوصا قواعد مدرن صنعت، در هیچ زمینه ای به درستی و از پایه متمرکز نشده اند، شرایط کاملا متفاوت است. مثلا اگر صنعت اتومبیل سازی در ایران را که یک صنعت بین المللی است، در نظر بگیریم، با هیچ کشور دیگری قابل مقایسه نیست.
در کشورهای دیگر به عنوان مثال تولیدکنندگان با تلاش و بالا بردن سطح و کیفیت کارشان به تبلیغ و بازاریابی و فروش می پردازند ولی در ایران به دلیل عدم رقابت، تولیدات با کیفیت بسیار نازل از یک سال قبل پیش فروش می شوند که تمام مشاغل و افراد دیگری که می توانند در این زمینه مفید باشند، در این چرخه حذف می شوند.
عدم وجود این رابطه سالم و لازم، باعث تولید نارسایی می شود که نه برای فروشنده مفید است و نه خریدار. مثل به وجود آمدن واسطه ها که این چرخه را تا حد بی پایانی می توانند ادامه دهند و به نحوی که خود بخواهند، هدایت کنند. در زمینه موسیقی نیز غیر از این نیست. اول این که به دلیل رشد میزان علاقه مندی به موسیقی در بیست و چند سال اخیر، امروز هزاران نفر که همگی لزوما واجد شرایط نیستند، به زمینه اجرا روی آورده اند و تعداد زیادی نیز ناراضی و گله مند از عدم موفقیت.
در چنین مواقعی نفر اول این مجموعه نیز درک درستی از جایگاه خود ندارد و شاید بتوان گفت که کار خود را در سطحی انجام می دهد که سطح قابل قبولی برای دیگر مجریان یا مخاطبان این صنعت نیست. همان پایین بودن کیفیت که قبلا عرض کردم. از طرف دیگر بسیاری از سایر عوامل تیم موفق وجود ندارند، یا بهتر بگویم، هنوز برای این کار تربیت نشده اند.
بزرگ ترین محصول این پدیده این است که در ایران تمام کسانی که با موسیقی ارتباط دارند، دوست دارند مجری موسیقی و فرد روی صحنه باشند؛ در صورتی که بسیاری از این افراد شرایط و کیفیت لازم برای فعالیت در این زمینه خاص را ندارند، ولی می توانند و باید در زمینه های دیگری به موسیقی کمک کنند و ابعاد دیگری از این صنعت را پوشش دهند. زمینه هایی مانند آموزش، خصوصا آموزش به کودکان که ما در این زمینه بسیار فقیریم. برنامه ریزی، صدابرداری، مدیریت گروه ها یا ارکسترهای بزرگ، سازسازی، صدابرداری، تبلیغات، پخش، نقد، نویسندگی در مورد موسیقی، مدیریت تولید و ... و بسیاری از رشته های دیگر که در حال حاضر در به یاد آوردن شان حضور ذهن ندارم.
در نتیجه ضمن این که مرحله گذر و جدایی از حامیان سنتی حدود ۹۰ سال پیش در کشورمان آغاز شده، که حدودا ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال از غرب دیرتر بوده، نارسایی ها و بی برنامگی هایی از این دست نیز در کُند بودن رشد این صنعت موثرند که اگر عناد و مشکل تراشی های دست اندرکاران فرهنگ کشور را نیز که متاسفانه تعدادی از این دوستان نیز از هم صنفان سابق مان بوده اند، به آن اضافه کنید، می توان به یک جمع بندی کلی ولی سطحی رسید.
به جز این محدودیت هایی که برای موسیقی در ایران هست، چه عوامل دیگری وجود دارد که سبب شده موسیقی ما هنوز نتواند در سطح دنیا جایگاه مطلوبی پیدا کند؟
- از نظر من این دو عامل در کشور ما با هم بی ارتباطند. مگر این که تلقی مان این باشد که قرار بر این است قدمی برای انتشار موسیقی یا اصولا فرهنگ از طریق سازمان های دولتی، برداشته شود. یک، این که در ایران به جز حساسیت هایی که در مورد شعر و کلام وجود دارد، محدودیت خاصی برای موسیقی و اجرا وجود ندارد. سختی و کارشکنی مثل عدم صدور مجوز، تاخیر در صدور مجوزها و ... هست که آن هم عرض کردم، بیشتر به همکاران سابق مان بر می گردد تا مسئولان سیاسی.
وجود تشکیلات موازی و هم شکل دولتی و نیمه دولتی موسیقی در ایران، با هیچ تفاوت کیفی یا مشخص بودن حدود وظایف شان و علاقه این عزیزان به پشت میز نشستن و سود خود را در آن جستن، زمینه ای شده تا بتوانند به هر دلیل از طرف اهل فعال و مجریان موسیقی مورد توجه قرار بگیرند. این که قوانین چیست و این افراد چگونه آن را به اجرا در می آورند، تفاوت بسیار زیادی را به وجود می آورد.
متاسفانه اینان به بسیاری دلایل این مجموعه ها را به مرکزی برای تسویه حساب های شخصی شان بدل کرده اند و هیچ قدمی نیز برای موسیقی برنداشته و کماکان بر نمی دارند. برخی از بزرگان موسیقی نیز به علت سودجویی نیز گاه در کنار ایشان ظاهر می شوند. یا مثلا با القابی نظیر مدیر افتخاری، رئیس هیئت مدیره افتخاری و ... دل شان خوش می شود و احتمالا مشکلات مقطعی شان حل، غافل از این که اگرچه در نهایت در اعمال و تصمیمات اینان نقشی ندارند، ولی با حضور خود این قبیل افراد و تشکیلات شان را موجه جلوه می دهند و موسیقیدان های فعال را نیز دلسرد.
به نظر شما چرا نسل جوان موسیقی ایران، کمتر به تک نوازی و بداهه نوازی توجه نشان می دهند!
- تصور می کنم مهم ترین و بارزترین مشخصه موسیقی شرق، بداهه و بداهه نوازی است. تمام احوالات از شیوه آموزش سنتی گرفته تا شیوه تدریس، حاکی از آن است که هدف این بوده تا تک نواز یا آوازخوان تربیت شود. بنابراین سال ها طول می کشد تا یک تک نواز حقیقی یا به قول قدیمی ها یک استاد موسیقی پرورش پیدا کند. کثرت نوازندگانی که مدت آموزش لازم را برای موسیقی صرف نکرده اند، در موسیقی ما شدیدا به چشم می خورد.
نظر کاربران
درود بر کیهان کلهر