پیشنهادهای فرهنگی آخر هفته
نمایش «پدر» به کارگردانی محمود زنده نام. شرح داستان پدری که ناتوان شده است و خانواده او و به طور خاص دخترانش در مورد ادامه وضعیت اوبلاتکلیفند.
اکران: «آینه بغل» به کارگردانی منوچهر هادی و بازی محمدرضا گلزار، یکتا ناصر و جواد عزتی شروع پر قدرتی داشته و پرفروش بوده. کلا آثار هادی ساده و سر راست است و مخاطب از این گونه آثار در همه ی دوره ها استقبال می کند . هادی با ارتباطات خوبی که بهم زده در هر کار جدید کلی ستاره جمع می کند و اصلا نماینده فیلمفارسی در عصر جدید است. آینه بغل هم با درون مایه مفرحی که دارد و ستاره ای چون گلزار قطعا به فروش سالوادور خواهد رسید و تهیه کننده ها حالا یک مهره خوب برای بازگشت سرمایه پیدا کردن؛ منوچهر هادی.
خلاصه داستان: آینه بغل ماشین بعضی ها برابر تمام زندگی خیلی هاست.
کیوسک: «فرهنگ امروز»؛ دیدی انتقادی به تالیفها و ترجمههای بابک احمدی و تاثیری که آثار او در تکوین اندیشه معاصر ایران داشته است، پرداخته. در واقع به همراه آثار و اندیشههای بابک احمدی موجی از پست مدرنیسم در ایران پدید آمد که نیاز فراوان به بازنگری دارد. این پرونده با عنوان موج مرده به چاپ رسیده است . کجای این تاریخ عقب ماندیم یا توسعه نیافتیم و چرا؟ چگونگی پاسخ به این پرسش توسط پژوهشگران تاریخ معاصر دغدغه اصلی پرونده تاریخ شماره بیستم فرهنگ امروز است. اهمیت روزافزون ابژهای به نام غذا در جهان امروز در کنار شکلگیری مجموعه ای از کنشهای مرتبط با آن فرهنگ امروز و پروندهای در بخش مطالعات فرهنگی، از خواندنی های این شماره است.
کتاب: ایشیگورو «گذشته» را در تازه ترین رمان منتشر شده اش، غول مدفون (٢٠١٥)، باز پی می گیرد. جالب آن است که در این رمان نیز مسئله پیداکردن گمشده ای دیگر است. در این رمان با زوجی کهن سال روبهرو میشویم که برای یافتن پسر گمشده شان راهی سفر می شوند، اما نه به شانگهای کودکی کریستوفر، که به انگلستان باستانی- قرون وسطائی- سفر می کنند. آنچه این رمان را بغرنج تر و معمایی می کند این است که در این رمان، والدین چگونگی و نحوه گم شدن فرزندشان را فراموش کردهاند. «گذشته» برای ایشیگورو همیشه معانی متفاوت، متنوع و تعمیم یافته تری دارد. درواقع انواع متنوعی گذشته وجود دارد. او درباره گذشته همواره انعطاف به خرج می دهد یا به تعبیر دقیقتر، گذشته در مواجهه خود با آن همواره متعدد و منعطف ظاهر می شود. بدین سان گذشته برایش مصداقهای کاملا تنوع یافتهای پیدا می کند.
خورجین: «کازابلانکا» که نیازی به معرفی ندارد. جمعه ی گذشته فیلم را دوباره دیدم و از قضا غروبش ایران با پرتغال، اسپانیا و مراکش هم گروه شد، سه کشور تاثیر گذار داستان کازابلانکا. عاشقانه ی کازابلانکا بی همتاست، چون با یک مضمون اجتماعی و تا حدی سیاسی ترکیب شده و در اجرا به چنان بلوغی رسیده که این همه سال گذشته و همچنان تر و تازه است. دیالوگ ها و بازی بازیگران طراحی صحنه و اتمسفر کلی فیلم نظیر ندارد، این ها همه دلایلی کافیست برای این که به گذر زمان بی توجه باشید و فیلمی را ببینید که شاید ظاهر کهنه ای دارد اما دلتان را بدست می آورد.
نمایش خانگی: داستان فیلم آشوب بر خلاف فیلمنامهی آن یک داستان نو و خلاق درباره اولین فارغ التحصیل ادبیات دانشگاه تهران است؛ فارغ التحصیلی که از پیش پرده خوانی در لاله زار شروع می کند اما رفته رفته اوج می گیرد و موقعیتهای متفاوتی را تجربه می کند. چنین ایده ای در اجرا با کلی شوخی های دم دستی و سطحی و البته ترانه های کوچه بازاری نوستالژیک ترکیب شده و آشوب راس اخته است. آشوب از این لحاظ با اسمش سازگار است چون درهم مغشوش است حالا این که چطور چنین اثری از فیلم به سریال رسیده خودش معمایی است.
ارسال نظر