فیلم «لوگان خوش شانس»؛ دارودسته سارقان سرخوش
درباره فیلم «لوگان خوش شانس» آخرین ساخته استیون سودربرگ که یادآور حال و هوای دوست داشتنی «یازده یار اوشن» است و یک نمونه خوب برای این که چطور باید یک فیلم سرگرم کننده ساخت.
استیون سودربرگ محبوب آنهایی که به سینمای روشنفکرانه جمع و جور علاقه دارند کارگردان فیلم «جنسیت، دروغ ها و نوار ویدئویی» است؛ درامی که ورود سودربرگ به سینما را در سال ۱۹۸۹ رقم زد و نامزد دریافت اسکار بهترین فیلمنامه هم شد. سودربرگ محبوب من ولی آن کارگردان شوخ طبعی است که کاراکترهایش کمی به مشنگی هم می زنند. در مدل ایده آلش کارگردان فیلم درجه یکی مثل «ارین براکوویچ» که برایش نامزد اسکار بهترین کارگردانی می شود و قهرمانی خلق می کند تند و تیز که قراردادهای اجتماعی را می شکند و موفق می شود خودش را آنچنان که هست به جامعه اطرافش تحمیل کند.
سبک ترش می شود سری فیلم های سرقتی «یازده یار اوشن»، فیلم هایی که برای جورج کلونی کاراکتر مرد جذاب خونسرد با لبخندهای یک وری و شوخ طبعی گزنده ساختند. «لوگان خوش شانس» قرار است در همان دسته قرار بگیرد. فیلم با رابطه جذاب یک پدر با دختر ۷-۶ ساله اش شروع می شود؛ دخترکی که خیلی بالغانه از مادرش و همسر جدیدش خواسته که پول تلفن همراه پدرش را که به دلیل بدهی قطع شده بپردازند. معلوم است که بین پدر و دختر رابطه ویژه ای وجود دارد. یکی از آن پدر و دخترهای جذاب سینما.
بعد کم کم بقیه کاراکترها به جز جیمی لوگان معرفی می شوند. خواهرش ملی، برادرش کلاید و همسر سابقش. مشخصا خانواده لوگان با قراردادها و عرف اجتماعی کمی نامتعارف هستند. برادر و خواهرش حتی از لحاظ فیزیکی هم شبیه آدم های معمولی نیستند. یکی دستش را در جنگ عراق از دست داده و خواهر هم خودش را به شکل و شمایلی در می آورد که کمی فانتزی گونه است اما مشخصا خانواده برای شان مفهوم دارد.
جانی که بیکار شده با این جماعت می خواهد دست به سرقت بزند. از اینجا فیلم به سبک و سیاق «یازده یار اوشن» پیش می رود با این تفاوت که از جورج کلونی و مت دیمون خبری نیست. فیلم هم همین تفاوت را با «یازده یار اوشن» دارد. سبک بصری اش ساده تر و بدون آن تجمل و شیکی سری «اوشن» است. جادویش به اندازه فیلم های «اوشن» نیست ولی همچنان فیلم شیرینی است که یکی از سرگرم کننده ترین آثار سال محسوب می شود و دیدنش مفرح ذات است.
استیون سودربرگ بعد از فیلم های خشکی مثل «شیوع» و «عوارض جانبی» دوباره به بازی برگشته است. سبک کارگردانی اش اینجا بیشتر شبیه به درام پزشکی «نیک» است؛ سریالی که قاب ها و تصاویر فانتزی داشت. «لوگان خوش شانس» بازگشت سودربر بعد از چهار سال به سینماست. در این فاصله فیلم های تلویزیونی و سریال ساخت. این فیلم وام دار خیلی از آثار قبلی سودربرگ است. به خوبی «اوشن ها» نیست ولی مکانیزم سرقت در فیلم از همان نوع است، به بدی «مایک جادویی» نیست ولی مثل آن به طبقه کارگر اشاره می کند و تلاشی که برای حفظ زندگی شان دارند.
اینجا سودربرگ خودش را خیلی درگیر کارگردانی دقیق و صحنه های جذاب نکرده است. انگار یک جور رها و سرخوشانه ای فیلم را ساخته. با میزانسن هایی که خیلی وسواس برای شان به خرج نداده اما تر و تمیز و مفرح هستند. چانینگ تاتوم در نقش جیمی لوگان قابل قبول است اما آدام درایور است که روح فیلم را در خودش دارد؛ بی تفاوت و بامزه. دیدن دنیل کریگ در نقشی به جز جیمز باند، به دور از آراستگی و جذابیت، تجربه خوبی بود و نشان داد که چقدر خوب می تواند در بازی اش رگه های کمدی هم در بیاورد. ویژگی سرقت در «لوگان خوش شانس» جوری است که صحنه هایی که نفس را در سینه حبس کند یا هیجان زیاد در مخاطب ایجاد کند، ندارد. سرقت هم مثل بقیه فیلم شبیه یک تفریح سرخوشانه است. انگار از همان ابتدا برای مان پایانش اهمیتی ندارد.
فیلم برای لحظات کوتاهش است که دیدنی می شود که قطعا بهترین اش همان شوخی است که زندانیان با «بازی تاج و تخت» و جورج آر. آر. مارتین می کنند. در واقع بهترین بخش فیلم همان سکانس های مربوط به زندان و زندانیان است. راه و روش آنها برای فراری دادن رفقای شان و اصلا کل این ایده فرار از زندان و بازگشت به آن بامزه و درخشان است. «لوگان خوش شانس» بیشتر از آن که در کلیتش فیلم بامزهای باشد، در ایده هایش جذاب است، مثل آن لوله هایی که پول ها در آنها پرواز می کنند تا به گاوصندوق برسند.
پایان بندی فیلم حتی پیش از آن که بفهمیم جیمی با پول ها چه کرده، مخاطب را آماده قسمت بعدی می کند. قرار است مثل سری «اوشن» این بار سری «لوگان» داشته باشیم. خانواده ای که به نفرینی که در موردشان شده معتقدند و با این حال این بار را شانس آورده اند.
فیلم سودربرگ می تواند در حکم یک راهنما برای ساختن فیلم سرگرم کننده مستقل باشد؛ فیلمی که با هزینه ای کمتر از ۳۰ میلیون دلار ساخته شده و هر چند همه چیز را به شوخی می گیرد اما به این معنا نیست که فیلم اقناع کننده ای از کار در نیامده. آن آواز مسابقه دخترک، یکی از آن سکانس های شیرین به یادماندنی است. چیزی شبیه به ستایش موطن و زادگاهای یا تقدیس خانواده، همان کاری که سودربرگ در مورد خانواده لوگان انجامش می دهد.
لوگان خوش شانس
- کارگردان: استیون سودربرگ
- فیلمنامه نویس: ریکا بلانت
- بازیگران: چانینگ تاتوم، آدام درایور، کیتی هولمز و دنیل کریگ
- امتیاز در imdb: هفت و یکدهم از 10
- امتیاز در متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
- بودجه تولید: ۲۹ میلیون دلار
- فروش: ۴۵ میلیون دلار
جیمی لوگان عاشق دخترش است که حضانتش به مادر واگذار شده. همسر سابقش تصمیم دارد از آن منطقه برود و جیمی هم می خواهد نزدیک دخترش باشد اما بیکار شده و اول باید پول جور کند، در نتیجه تصمیم می گیرد به همراه اعضای خانواده اش و یکی از رفقایش که در زندان است دست به یک سرقت بامزه بزند. سرقت با دردسر انجام می شود اما قانون آخر این است: در وقت مناسب دنبال پول برو!
ارسال نظر