جیمی پیج و گروه لِدزپلین؛ تنیدن سبکهای راک، فانک و آفریقایی
در نیمه دوم دهه ۶۰ میلادی، نام سه نوازنده گیتار عالم گیر شد. جیمی پیج۱، جف بک۲ و اریک کلاپتون که اتفاق هر سه آن ها در فاصله ۱۹۶۴ عضو یک گروه انگلیسی به نام «یارد بردز» (پرندگان خانگی) بودند و به شدت به موسیقی بلوز گرایش داشتند.
کلاپتون، پیج و جف بک هر کدام جداگانه در کارهای خود موفق بودند و آینده درخشان تری در انتظار آن ها بود؛ البته ناگفته نماند که بعدها کلاپتون و پیج پرطرفدارتر از جف بک بودند. گواینکه ریشه موسیقی هر سه نفر بلوز بود، ولی هر کدام راهی منحصر به خودشان را در پیش گرفتند. نحوه نواختن کلاپتون، شباهت به گیتاریست های دلتای رود می سی سی پی داشت، جف بک، بلوز را با راک اندر ول درهم آمیخت ولی پیج، طرز نواختنش سنگین و انواع اصوات را مبتکرانه از لا به لای سیم های گیتار خارج می کرد، سبکی که هاردراک نام گرفت.
در ادامه همین روش بود که در سال ۱۹۷۰، عرصه رو به گسترش موسیقی موجی تازه را تجربه کرد. تونی آیومی، روش نواختن پیج را از طریق گیتار فاز سنگین تر کرد و از این رو سبک گروه تازه تاسیس وی، «بلاک سبث»، با برچسب هوی متال شناخته شد؛ شروع حرکتی تازه که تا امروز متوقف نشده است.
جیمی پیج با همه مهارتش در گیتار، با گروه «یارد بردز» به شهرت نرسید. ولی دلیلش را این گونه توضیح می دهد: «تا دو سال [یارد بردز] در بریتانیا هیچ کنسرتی نداشت، بنابراین ما میان مردم محبوبیتمان را از دست دادیم ولی قبل از اینکه گروه منحل شود، سه یا چهار کنسرت در کالج های اجرا کردیم که خیلی مورد استقبال واقع شد.
برنامه ها به خوبی پیش می رفت تا اینکه ناگهان کیت رِلف۶ (خواننده گروه) اشتیاقش را از دست داد و پافشاری ها برای رو به راه کردن وی به جایی نرسید. میانگین سن اعضای گروه ۱۹ سال بود و مملو از شور و شوق موسیقی بودیم. مطلع شدم که سه نفر انگلیسی به نام های رابرت پلنت، جان پل جونز و جان بونهام گروهی با عنوان [یارد بردز جدید] را در دانمارک شروع کرده اند. با آن ها تماس گرفتم. به لندن آمدند و به اتفاق [لد زپلین] را شکل دادیم.»
جیمی پیج درواقع شبکه اعضا و خواننده اش از نخبه ترین ها بودند. در آن برهه، بیش از هر زمان دیگر راک اندر ول به دنبال چیز متفاوتی بود و هنرمندان روز و شب تلاش می کردند تا کارهای تازه خلق کنند. پیج قصد آزمودن مسیری را در سر داشت که قبل از وی تجربه نشده بود. او شروع به نوشتن آهنگ های خود کرد، به خصوص وقتی فهمید آهنگ هایی که وارد فهرست پرفروش ها می شوند، سودهای سرشار برای سازندگانش می آورند؛ انگیزه اش دوچندان شد.
بروس کیولیک۷ یکی از گیتاریست ها و موسیقی شناسان عصر حاضر، در مجله «کلاسک راک»، شماره ۱۳۶، اکتبر ۲۰۰۹، در تعریف از خلاقیت هنری جیمی پیج می گوید: «الهام بخش من دورانی بود که به اریک کلاپتون، جف بک و البته جیمی هندریسک تعلق داشت. اگر بخواهیم آن دوره را تقدیر کنیم، بدون تردید نام جیمی پیج با استادان یادشده در صدر قرار می گیرد.
نبوغ پیج تنها به شیوه نواختنش محدود نمی شد. او در طرح، تنظیم و خلق هر اثر، یک موسیقی دان تمام عیار بود. گیتارهای او کوک استاندارد نداشت، بلکه به فراخور حال هر آهنگ، کوگ گیتار یا به زبان ساده میزان شل و سفت کردن سیم ها را با سلیقه خود وفق می داد.
با تماشای جنب و جوش و خلاقیتش می توان پی برد که چرا او منبع الهام گیتاریست های بی شماری از جمله خود من شده بود. با [لدزپلین]، پیج جایگاه مستحکمی یافته بود تا بتواند به آنچه سال ها در حافظه اش ذخیره کرده بود، جان ببخشد. [زپلین] یک گروه کاملا بی عیب و نقص بود؛ هر عضو گروه از عالی ترین ها بودند، به همین دلیل آثار زپلین ماندگار و ابدی خواهند بود.
من در سال های پیش دو بار با پیج رو به رو شدم. بار نخست سال 1985 که من در گروه [کیس] بودم و از او امضا و عکس گرفتم. یک هفته بعد از آن هم دوباره او را در همان کلوپ دیدم. این بار با هم بیشتر صحبت کردیم. به او گفتم که تا چه حد [لد زپلین] بر گروه کیس تاثیرگذار بوده است و ما هنگام تمرین ها، آهنگ [یک عالمه عشق]8 را به طور خودمانی اجرا می کنیم. جیمی پیج بسیار مودب و یک جنتلمن به تمام معنی است».
کریس وِلش و نخستین آلبوم زپلین
یکی از نویسندگان بزرگ و سرشناس موسیقی، کریس ولش است. ولی در سال ۱۹۶۹ مفسر برجسته هفته نامه ملودی میکر بود؛ باکیفت ترین مجله موسیقی انگلیس در آن سال ها. کریس ولش در شماره ۱۳۰ مجله کلاسیک راک، آوریل ۲۰۰۹، می نویسد: «یکی از روزهای ماه مارس ۱۹۶۹ در دفتر مجله بودم که یکی از نویسندگان با خود صفحه ای آورد از گروهی تازه کار به نام «لد زپلین»؛ آلبوم اولشان بود.
وقتی سوزن گرام را روی تراک اول صفحه گذارد و صفحه پخش شد، از جا پریدم. ترکیبی نوظهور از موسیقی و کلام که قبلا شنیده نشده بود؛ یک نقطه عطف بزرگ در موسیقی راک پدید می آمد. ماه ژانویه در آمریکا منتشر شده بود و در نقدی که جان مِندلسون در مجله رولینگ استون نوشت، جیمی پیج در آهنگ سازی ضعیف، در تنظیم آهنگ ها کم تجربه و صدای رابرت پلنت «فریادهای غیرقابل تحمل» است و اضافه کرد که از نقایص آهنگ ها نمی توان به سادگی عبور کرد.
اما برخلاف یاوه گویی های مندلسون، «لد زپلین ۱»، دنیای موسیقی را در دو سوی آتلانتیک مجذوب و چهره موسیقی راک را کاملا دگرگون کرد. پیج در هنگام انتشار آلبوم نخست «لد زپلین»، ۲۴ سال داشت. او قبل از تشکیل «زپلین»، بین سال های ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶ در نواختن گیتار برای نیمی از آهنگ هایی که در جدول تاپ تن می آمدند، سهم داشت. جیمی در غرب لندن متولد و بزرگ شده بود. مدرسه را نیمه تمام گذارد تا گیتاریست شود. تنها شانس پیج، جداشدن اریک کلاپتون از «یارد بردز» بود که بلافاصله وی را جایگزین کردند.
از ویژگی های سمبلیک پیج که وی را از تمام گیتاریست های برجسته جهان مستثنا می کند، مهارت وی در تغییر سبک ها است. او قادر است از راک به فولک، جز، بلوز و باروک برود. حتی تبحر او در موسیقی شرقی و آسیایی تحسین برانگیز است. مقالاتی که در کارنامه هنری جیمی پیج قرار دارد اگر در کتاب جمع آوری شود، حجمش به بیش از یک هزار صفحه می رسد؛ گو اینکه تاکنون کتاب های متعددی درباره وی چاپ شده است.»
کریس ولش، صفحاتی از نشریه را اختصاص به شرح فعالیت های پیج قبل از تشکیل «زپلین» می دهد و می نویسد: «جیمی پیج، نوازنده مجلسی بود. به این معنا که عضوی از ارکسترهای استودیوها بود و برای خوانندگان و گروه های پاپ گیتار می زد. با اینکه آن آهنگ ها گیتارمحور نبودند، همه آن ها به صدر فهرست های می رسیدند».
ولش در تفسیر آلبوم نخست «لد زپلین» این طور ادامه می دهد: «"زپلین"، سی ساعت را در استودیو برای ضبط، میکس و مسترسازی وقت صرف کرد، سپس مستر به کارخانه ارسال شد تا روی صفحات 12 اینج (33 دور) پرس شد. هزینه تهیه آلبوم به طور کل 1.782 پوند استرلینگ شد که این مبلغ شامل جلد آلبوم نیز می شود. نخستین آهنگ «اوقات خوش، اوقات ناخوش»9 آهنگی ریتمیک و به قدری قدرتمند است که وقتی در مغازه های فروش صفحه پخش می شد، مشتریان به جلوی پیشخوان می آمدند و از فروشنده می پرسیدند: نام این آهنگ چیست و نوازنده اش کیست؟
تراک دیگری از آلبوم که برای «زپلین» اعتبار و افتخار آفرید «شکستن ارتباط»۱۰ است. این آهنگ نشان از آن دارد که آهنگ های «زپلین»، گذشت از گیتار مسحورکننده پیج، حاصل کار گروهی است و نقش سه عضو دیگر را نمی توان دست کم گرفت».
استحکام «زپلین» محدود به تشکل می شد. آن ها ستون های یک سقف بودند؛ به طوری که اگر یکی از اعضا در جلسه تمرین حضور نداشت، سه عضو دیگر دست به کار نمی شدند. پیج طی گفت و گویی در سال 1990 اظهار داشت: «به خاطر صرفه جویی در هزینه، ما آهنگ ها را از قبل تمرین و آماده کردیم. ما با آهنگ هایمان که روی نوار (ریل) ضبط شده بود به شرکت آتلانتیک آمدیم. واکنش احمد ارتگان (مدیرعامل) و دیگر مدیران پس از شنیدن نوار بسیار مثبت بود».
مجله رولینگ استون که بعد از انتشار آلبوم در آمریکا، نسنجیده به آن تاخته بود، در شماره ۹۳۷، دسامبر ۲۰۰۳، شماره ویژه ای که اختصاص به «۵۰۰ آلبوم برتر همه زمان ها» داشت، طبق رای گیری از موسیقی دان های برجسته، آلبوم اول «لد زپلین» را در رتبه ۳۹ قرار داد.
لد زپلین ۲ (۱۹۶۹)
آلبوم نخست زپلین هنوز در جدول ها بود که در اواخر سال 1969، دومین صفحه آنان به فروشگاه ها آمد. نخستین تراک «یک عالمه عشق» نام داشت و ریف مسحورکننده گیتار پیج، هر شنونده ای را مجذوب می کرد. جیمی پیج به ستون نویس مجله رولینگ استون گفت: «هویت واقعی گروه در آلبوم دوم به گوش مخاطب می رسد». در تفسیر این جمله گفته شده که منظور پیج افسون موسیقی بلوز سفیدپوستان است که راهش را از بلوز سیاهان جدا کرد.
منتقد دیگری در تایید آلبوم و تعریف از جان بونهام نوشت: «دست های بونهام آن قدر سنجیده و حساب شده و بدون نقص، طیف ها را به صدا در می آوردند که گویی نه دست های انسان بلکه دست های خدا است». درباره ترانه سرایی و صدای رابرت پلنت11، آهنگ «متشکرم» را به دقت گوش دهید و البته کی برد و گیتاربیس جان پل جونز در آهنگ های «لیمو»، «قلب شکن» و «جهش»؛ همه ویژگی های یک ارکستر را یکجا به شنونده انتقال می دهند.
مفسر مجله بلوز، شماره ۲۰، مارس ۲۰۱۵، طی مقاله ای با عنوان «شهرت و عظمت» می نویسد: «هنگام ملاقات با جیمی پیج، دست دادن با وی برای من افتخارآمیز بود. انگشتانی که من با اشتیاق در دست فشردم، انگشتان یک آدم معمولی نیست، بلکه گنجینه ای ملی است. این همان دستی است که آرشه ویلن را با سیم های گیتار آشتی داد تا ملودی های «یک عالمه عشق» و «قلب شکن» خلق شوند. همان دستی است که با گیتار دوقلو، آهنگ جاودانی «پلکان بهشت» را می زند. او هنرمند معبود تمام گروپی های سالن های کنسرت بود.»
لد زپلین ۳ (۱۹۷۰)
آلبوم سوم «زپلین»، طرفداران دو آلبوم قبلی گروه را کمی گیج کرد. پیج به پیتر گرانت، مدیر برنامه و دوستان گروهی اش گفته بود که قصد دارد با این آلبوم دریچه تازه ای از طریق گونه ها و سبک ها به راک اندر ول باز کند؛ ولی انگار گفتن این کار راحت تر از انجام آن بود. با این حال نمی توان از آهنگ هایی شاخص چون «آهنگ مهاجر»12 چشم پوشی کرد. پیج برای اغلب تراک ها از گیتار آکوستیک با کوک غیراستاندارد استفاده کرد؛ ولی بهترین ها از جمله آهنگ آرام و رمانتیک «از زمانی که تو را دوست داشته ام»13، با همان الگوهای سابق ساخته شده اند.
مجله ملودی میکر در نقد این آلبوم نوشت: «شاید بهتر بود به جای راک اندر ول نام «راک اند سول» برای سبک آلبوم استفاده می شد؛ زیرا اگر «زپلین» را نمی شناختید، چنین تصور می کردید که یکی از نوازندگان کلوپ های سیاهان فیلادلفیا آن را اجرا کرده است». همین نشریه در پاراگراف بعدی اش می نویسد: «باید نسبت به «زپلین» تعصب داشته باشید تا در مقابل منتقدان مشکل پسند بتوانید از «لد زپلین ۳» دفاع کنید».
تفسیر متفاوت تری هم از آلبوم سه نوشته شد مبنی بر اینکه قصد پیج کنار گذاردن بلوز آمریکایی و جایگزینی آن با فرم تازه ای از موسیقی بلوز بوده تا در آن با تزیین سنت، شور و احساس انگلیسی نغمه های ناشنیده ای خلق کند که شباهتی به بلوز اصیل (آمریکایی) نداشته باشد. آلبوم یادشده بعد از انتشار، دوستداران گروه را مایوس کرد و با سنجش معیارهای امروزی هم نه در راک و نه در بلوز جاذبه ای ندارد.
آلبوم چهار و نمادهای چهارگانه (1971) (دیو لوییس، کلاسیک راک، شماره 161، جولای 2011)
جیمی پیج از زمره هنرجویان بااستعداد در هنرستان موسیقی بریتانیا بود. او در طراحی و گرافیک هم بسیار مستعد بود. او برای چهارمین آلبوم «زپلین» به جای آنکه نامی انتخاب کند چهار شکل هندسی را الگو قرار داد که زُسُ۱۴ خوانده می شود و در ظاهر هیچ مفهومی را نمی رساند. جیمی پیج: «ابتدا یک الگو به خاطرم رسید، بعد با توجه به اینکه این طرح برای چهارمین آلبوم ماست و دیگر اینکه ما چهار نفر هستیم، منطق و استدلال حکم می کرد که از چهار نماد استفاده کنیم. من آنچه را که مربوط به خودم می شد طراحی کردم و سه عضو دیگر را آزاد گذاردم تا هرکدام نشان های سمبولیک خود را انتخاب کنند.
این نمادها در ظاهر بسیار ساده، اما اگر با دقت به آن ها توجه شود دارای ابعاد چندوجهی هستند و می توان برداشت های متفاوت از آنان کرد.» جان پل جونز، نماد خود را از کتاب علائم (یا نشانه ها) که توسط رادلف کُچ طراحی شده بود، پیدا کرد؛ یک دایره که داخل آن سه نیم دایره ترسیم شده نشانه اعتماد به نفس و کارایی است. نماد جان بونهام که باز هم از کتاب علائم برداشته شده، سه حلقه تو در تو است و نشان از یک جمع سه نفره شامل پدر، مادر و فرزند دارد.
الگویی که رابرت پلنت انتخاب کرد از کتاب نمادهای مقدس۱۵ کاری از کلنل جیمز چرچ وارد است، یک پر داخل دایره. پر، علامت «الهه عدالت» و مظهر چیزی است که تمام فلسفه ها تئوری ها بر آن متکی اند. پر، در میان ملت های کهن مهم ترین سمبول عدالت بود، جنگاوران مشرق زمین روی کلاهخودهای خود نصب می کردند و سرخ پوستان آمریکا هم آن را نشان بی باکی می دانستند.
جیمی پیج: «الگوی پیج یعنی زُسُ، القاکننده نظریه های متعددی است که نخستین آنان در سال 1557 در کتاب های نجوم به آن پرداخته شد و منظور ستاره زحل بود. در کتاب علائم، زُسُ الگوی مشترک ستارگان مریخ، عطارد، مشتری و زحل است و باز در کتاب دیگری که در قرن نوزدهم منتشر شد و بسیار نایاب است. الگوی مورد بحث را به همان ستارگان نسبت داده اند». بعد از فروپاشی «زپلین»، سه عضو باقی مانده یعنی پیج، پلنت و جونز در کارهای منفردشان هرکدام از الگوی خود همچون علامت اختصاری روی کاور و لیبل هایشان استفاده کرده اند. در بهار 1971 نوار مستر چهارمین آلبوم «زپلین» به آتلانتیک تحویل داده شده و درکاخانه در حال پرس صفحات آن بود.
پیتر گرانت (مدیر برنامه زپلین)، عکس روی جلد را در اختیار احمد ارتگان (مدیر آتلانتیک) گذارد و پیامی را از جانب جیمی پیج آورد مبنی بر اینکه هیچ نوشته ای نباید روی جلد و پشت آن چاپ شود، نه اسم گروه و نه عنوانی برای آلبوم. ارتگان این ایده را برای اقتصاد کمپانی، ویرانگر و زیان آور دانست و اظهار داشت: چگونه می توان روی جلد یک صفحه موسیقی نه اسم گروه و نه نام آلبوم را چاپ نکرد!
حتی نماینده آتلانتیک در انگلستان این قضیه را دیوانگی خواند و گفت: «شرط می بندم که آلبوم فروش نکند» و گرانت در جواب گفت: «گوش کن، ما اگر این آلبوم را در یک پاکت قهوه ای رنگ هم بگذاریم، فروش خود را خواهدکرد.» تصویر روی جلد، پیرمردی است با پشت خمیده که کوله باری از ترکه های درخت را حمل می کند. این تصویر در قاب عکس، روی یک دیوار رنگ و رو رفته آویخته است.
مجله رولینگ استون، شماره ۹۳۷، دسامبر ۲۰۰۳، آلبوم چهارم «زپلین» را در رده ۶۶ بهترین تاریخ موسیقی آورد و نوشت: «رابرت پلنت طی گفت و گویی که در سال ۱۹۷۵ با این مجله داشت، درباره آلبوم چهار گفت: من خیلی زیاد روی اشعار ترانه ها کار کردم و تا مدت ها در هر کدام تجدیدنظر می کردم «سگ سیاه» اشعاری بی پرده دارد، «پلکان به بهشت» یک اسلوی پرشکوه است. «وقتی سدّ می شکند» و «نبرد همیشگی» ویژگی های استثنایی خود را دارند».
۲۰ سال پس از انتشار، جیمی پیج به استیون راسن، خبرنگار مجله گیتار ورلد در جواب اینکه چرا این آلبوم عنوانی نداشت گفت: «ما می خواستیم ثابت کنیم مردم صفحات ما را به خاطر «لد زپلین» نمی خرند.» طبق آمار مجله رولینگ استون تا سال ۱۹۹۰ از آلبوم چهار «زپلین»، ۳۲ میلیون نسخه فروش رفت. آلبوم چهار پرفروش ترین آلبوم «زپلین»بوده و اکنون در رتبه دوازدهمین آلبوم پرفروش تاریخ موسیقی محسوب می شود. منافع تجاری در آن سال ها برای گروه های تاپ روی فروش انبوه آلبوم ها بود: از این رو گروهی مثل «زپلین» توجه چندانی به انتشار تک آهنگ نداشت.
یک نکته جالب درباره آلبوم یادشده ناگفته ماند. جیمی پیج از وجود یک خانه اعیانی متروکه در همپشایر مطلع بود. شایعات زیادی در حوالی آن منطقه مبنی بر وجود ارواح در آن خانه دورافتاده بر سر زبان ها وجود داشت و پیج با اشتیاق فراوان به نیت دمخور شدن با ارواح و اجنه، آنجا را برای تمرین و ضبط آهنگ ها به مکان های لوکس و مجلل ترجیح داد. سه عضو دیگر از اقامت در آن خانه ناراضی بودند و پیج طبقه فوقانی را که می گفتند محل اجتماع ارواح است برای خواب و استراحت خودش انتخاب کرد.
خانه های ساخته شده از درخت خاس16 (1973)
این آلبوم دارای هشت آهنگ است. به طور معمول هر یک از صفحات (گرامافون) استودیویی «زپلین» هشت تراک دارند. اگر بخواهیم تفسیر جامعی از آلبوم ارائه کنیم، حتما باید هر یک از آهنگ های این آلبوم را جداگانه (آن طور که منتقدان نوشته اند) بررسی کنیم.
همان طور که ارزیابی هنری یک آلبوم موسیقی از هنرمندان شایسته امروزه دشوار است، سنجش قابلیت یک آلبوم هارد و آرت راک در آن سال ها هم چندان آسان نبود. مثلا نقد آلبوم «خانه های ساخته شده...» در سالیان اخیر که این آلبوم با کیفیت عالی در فرمت سی دی پخش شده، در نشریات موسیقی چاپ شده، متفاوت از نقدی است که ستون نویسان در سال 1973 نوشتند.
هشت آهنگ مورد بحث در تمپوی سنگین و ضرب بالا مشترک اند؛ گواینکه به یکدیگر شباهت ندارند. دومین تراک «آهنگِ باران» نام دارد کاری است مستقل توسط جیمی پیج. رابرت پلنت همه جا گفته که «آهنگِ باران» یکی از آهنگ های مورد علاقه وی است.»
«روز رقص» آهنگی است که پیج و پلنت در سفرشان به هند هنگام حضور در مراسم عروسی یک زوج هندی و با الهام از موسیقی هند آن را نوشتند. «آن سوی تپه ها و در دوردست» با الهام از موسیقی سنتی ایرلند ساخته شده و در سالیان اخیر ریتم و ملودی زیبای آن توسط شماری از گروه ها از جمله «نایت ویش» کاور شده است.
«اقیانوس» هشتمین تراک این آلبوم، آهنگی گیتارمحور است که این یکی هم از سوی بسیاری از جمله اِمینم۱۷ تقلید شد. گویا جرج هریسون به «زپلین» یادآوری کرده بود که آن ها بیشتر به اسلوهای رمانتیک در آلبوم هایشان نیاز دارند و جیمی پیج این توصیه را جدی گرفته و «آهنگ باران» را ساخته بود. آلبوم یادشده در خانه روستیای میک جَگر ضبط شد و بعد از انتشار در فهرست بیلبورد شماره یک شد. از این آلبوم ۱۱ میلیون کپی فروش رفت.
دست نوشته های فیزیکی18 (1975)
درباره این آلبوم، جیمی پیج به گزارشگر مجله ملودی میکر گفت: «مضمون آهنگ و ترانه های آلبومی که در دست تهیه داریم کاملا متنوع است. یکی از تراک ها بلوز خالص است و بقیه آن ها از راک اند رول سرراست فاصله دارند». شاید هدف پیج این بود که آلبوم هایشان تا تاریخ انقضای مشخصی در ذهن ها بماند؛ ولی بر این نکته واقف نبود و تصور نمی کرد که معدودی از آلبوم هایشان در جریان اصلی موسیقی پا برجای خواهندماند.
«در هنگام مرگ من» با مدت زمان 12 دقیقه همان بلوزی است که پیج درباره آن صحبت کرد. اما «کشمیر» متفاوت ترین آهنگ در کارنامه «زپلین» و به دور از هاردراک است. تراک هایی از آلبوم که یادآور سبک گروه است «در روشنایی» و «ده سال گذشته» نام دارند و پر از ریف های گیتار و ریتم های هماهنگی بیس گیتار و طبل هستند.
جان پل جونز: «طی ۱۲ سال که من در گروه با بونهام کار می کردم، برای تنظیم هر آهنگ ما سعی می کردیم تا دینامیک ترین ریتم ها را متفاوت از آنچه در آهنگ های گذشته مان استفاده شده بسازیم و این فرایند برای ما هیجان انگیز بود؛ ولی برای شنوندگانی که نمی دانند شما چه کرده اید فقط بافت، پی رنگ و نیروی جنبشی آهنگ در ذهنشان می ماند.»
مجله رولینگ استون، شماره 937، دسامبر 2003، درباره آن نوشت: «"دست نوشته های فیزیکی" آخرین آلبوم بزرگ "لد زپلین" است، اما مانند اغلب آلبوم های دوصفحه ای نمی توانست بهترین باشد؛ سنگین ترین آلبوم سال های هفتاد که ابدعات و مهارت های جان پل جونز، جاذبه آن را دوچندان کرده است. رابرت پلنت درباره "کشمیر" که آهنگش به مارش های عربی شباهت دارد، گفت این پیشرفته ترین اثر "زپلین" بوده و نشان از پیشرفت موسیقایی گروه دارد.»
کشمیر
رابرت پلنت: «آرزو دارم، مردم در آینده بیش از "پلکان به بهشت"، ما را به خاطر "کشمیر" به یاد آورند». «کشمیر» آخرین تراک آلبوم «دست نوشته های فیزیکی» بود؛ یک شاهکار بی زمان چه در کلام و چه در موسیقی و در تمام فهرست های راک و موسیقی پیشرو در خلال ۴۰ سال گذشته تحسین همگان را برانگیخت. تک آهنگ هایی چون «کشمیر» در آرشیو آثار «زپلین»، آینه تمام نمای استعداد جیمی پیج بوده اند؛ نوعی استثنا؛ نوعی حادثه موسیقایی که در موسیقی عادی نمی تواند وجود داشته باشد. نام اولیه آهنگ «راندن به سوی کشمیر» بود.
رابرت پلنت، کشمیر را در سال 1973 تحت تاثیر سفری که مبدا آن جنوب مراکش بود و البته ارتباطی با منطقه کشمیر در شمال هند نداشت، سرود. رابرت پلنت هویت ترانه را برای کامرون کرو19 این طور تشریح کرد: «خط روایی ترانه درباره یک سفر جاده ای است، نه درباره یک موقعیت جغرافیایی. جاده ای که از میان صحرا می گذشت، خراب و ویران بود و هرچه ما می راندیم به جایی نمی رسیدیم.
پلنت در ابتدای ترانه می خواند: «خورشید به چهره من می تابد... و ستاره های مرا لبریز از رویا می کنند». از نظر موسیقی، جیمی پیج گوشه های یاز سبک های راک، فانک و آفریقایی را در هم تنیده بود. پیج: «تنها من و بونزو (اسم خودمانی جان بونهام) بودیم. او شروع به طبل زدن کرد و من با گیتار یک ریف ثابت را همراهی می کردم. بعد قطعات دیگری را اُورداب۲۰ کردیم و بعدتر ارکستر بزرگ آهنگ را به پایان رسانید».
«کشمیر» طولانی ترین آهنگ «زپلین» و در جهتی بود که هواداران هیچ شناختی از آن نداشتند. گویا پیج در پی آن بود که به اثبات برساند «زپلین» یک گروه هاردراک از نوع متداول آن نیست. «کشمیر» در فیلم سینمایی «12 یار اوشن» و شوهای تلویزیونی «تخت گاز» و «ایسک فکتور» شنیده می شود.
حضور21 (1976)
بعد از ظهر گرم چهارم آگوست ۱۹۷۵، هسمر رابرت پلنت در رُدز آیلند، یک اتومبیل آستین کرایه می کند. او و رابرت در پشت راننده و دختر شش ساله شان کاراک با دوستش (دختر چهار ساله جیمی پیج) روی تشک های پشت می نشیند. ساعتی بعد، اتومبیل دچار سانحه می شود. غافل از این حادثه، سه عضو «زپلین» آهنگ های آلبوم تازه را آماده می کردند و فقط باید کلام اضافه می شد.
رابرت پلنت را روی صندلی چرخ دار از روی تخت بیمارستان رُدز آیلند به استودیوی موزیک لند در مونیخ آوردند و بعد از 18 روز ترانه ها میکس و رکورد شد. به جز معدود تراک های اصلی که بهترین آنان «هیچ کسی مقصر نیست به غیر از من» است، بقیه آهنگ های فیلر هستند. اگر بخواهیم به طور ساده آن را ارزش گذاری کنیم، از پنج امتیاز، 2.5 امتیاز به آن تعلق می گیرد.
از آنجا که بی بی سی به طور مستقل و بدون اتکا به شرکت های ضبط و نشر موسیقی، بزرگ ترین و حجیم ترین آرشیو موسیقی را از خوانندگان، ارکسترها و گروه ها از بدو تاسیس این بنگاه و شبکه عظیم جهانی با فراخوانی آن ها در استودیوهای خود کلکسیون کرده است، «لد زپلین» نیز برنامه زنده ای حدود دو ساعت را در بی بی سی اجرا کرد که در سال ۱۹۹۷ به صورت سی دی منتشر شد.
در این کنسرت، «زپلین» علاوه بر معروف ترین آثار خود، آهنگ هایی از دیگران را مانند «چیزی دیگر» از خواننده آمریکایی، اِدی کوچران۲۲ بازخوانی کرده است.
ورود از درِ بیرونی۲۳ (۱۹۷۹)
انفجاری که از میانه دهه 60 تا میانه دهه 70 در موسیقی راک و پاپ روی داده بود، در واپسن سال های 70 رو به ضعف می رفت. این قضیه خواسته یا ناخواسته شامل «لد زپلین» هم می شد؛ مزید بر اینکه بونهام و پیج در بحران روحی بودند و پلنت غم از دست دادن فرزندش در اثر تصادف و فشار وزارت دارایی برای اخذ مالیات هم، به استیصال اعضای گروه می افزود.
در چنین شرایطی گروه به آمریکا نقل مکان کرد (نه مهاجرت) تا در آنجا آلبوم تازه ای بسازند و موقتا اعصابشان از شر مالیات چی های بریتانیایی تسکین یابد. در چنین شرایطی واضح و مسلم است که نتیجه کار چیزی مانند آلبوم «ورود از درِ بیرونی» می شود و انصافا نباید بیش از این توقع داشت. آلبوم دارای دو سرآهنگ پذیرفتنی با اسامیِ «تمام عشق من» و «هنگام عصر» است. بقیه تراک ها فیلر و شرح ندادنی هستند. منتقدان حرفه ای نشریات معتبر موسیقی فهمیدند که بدین ترتیب ارائه آثار تحسین برانگیز گروه همانند گذشته، تکرار شدنی نیست. نکته دیگری که موجب تضعیف روحیه راکترهای حرفه ای شده بود، روی صحنه آمدن سبک پانک بود.
رادیوها بیشترین پخش آهنگ هایشان، پانک بود و به نظر می رسید که گروه های خوب دهه هفتادی را به فراموشی سپرده اند. این بی توجهی موجب دلسردی شده بود و تلاش گروه های بزرگی چون «زپلین»، «پرپل» و «بلاک سبث» تقریبا به صفر رسیده بود و نمی توانیم در سال های 1978 و 1979 که پانک راک، غوغایی در بریتانیا به راه انداخته بود، به نسبت قبل آثار درخور توجهی پیدا کنیم. در همین برهه زمانی، در آمریکا گروه های مطرحی چون «ون هلن»، «بوستن» و «کانزاس» به دور از سر و صدای پانک ها به پیش می تاختند.
کُدا (قطعه پایانی)23 (1982)
این عنوان گویای آن است که این آخرین آلبوم استودیویی یا رسمی «زپلین» است. «کُدا»، هشت تراک دارد که دو آهنگِ آن در کنسرت های گذشته گروه ضبط شده بود و چهار آهنگ، بازمانده از آلبوم قبل بودند. با انتشار این آلبوم کارنامه استودیویی «زپلین» برای همیشه بسته شد. فروش «کُدا» در آمریکا یک میلیون نسخه و در بریتانیا ۶۰ هزار نسخه بود. این ارقام در مقایسه با فروش پنج تا ۱۰ میلیونی آلبوم های قبلی گروه در آمریکا، بسیار ناچیز بود.
درواقع سپتامبر 1980 وقتی تشخیص داده شد که بیماری جان بونهام مداواشدنی نیست، سرگذشت «لد زپلین» به پایان رسید. مرگ بونهام، شکافی را که از هر جهت در گروه پدید می آمد، کاملا تاثیرگذار می کرد. بونهام تنها یک درامر درجه یک نبود؛ او در ساختن تمام آهنگ ها و گهگاهی ترانه ها مشارکت داشت و پس از مرگ او، سه عضو دیگر متوجه شدند که بدون بونهام، قادر به همکاری مشترک با نام «لد زپلین» نیستند.
در کتاب فروشی های جهان به راحتی می توان کتاب های بسیاری درباره «لد زپلین» یافت. در میان این آثار دو مجموعه درخور ذکرند. یکی از آن ها «دربند اما رها»۲۵ عنوان دارد که سه بار در سال منتشر می شود و دیگری کتابی است با نام «پر در باد»۲۶ درباره آخرین روزهای «زپلین» و شرح کنسرت های گروه در اروپای ۱۹۸۰ شامل ۲۵۰ عکس رنگی که قبلا دیده نشده بود.
زپلین در دهه های ۷۰ و ۸۰
با احتساب میزان تورم، هنوز هم می توان گفت دهه 70 پررونق ترین سال های موسیقی بود. طبق آمار رسمی، آمریکایی ها در دهه 70 هر سال دو میلیارد دلار برای موسیقی هزینه می کردند. این مبلغ 700 میلیون دلار بیش از کل فروش بلیت های سینما در سراسر ایالات متحده (در یک سال) بود و سه برابر بیش از کل پولی بود که تماشاچیان ورزش می پرداختند.
رقابت های هنرمندانه و درآمدهای کلان، گروه هایی چون «زپلین» را تشویق می کرد تا بهترین کارهایشان را ارائه دهند. «لد زپلین» با فروش سرسام آور صفحات، کاست ها، لوگو، تی شرت و سوئی شرت های گروه، به خصوص بلیت های کنسرت که یکی بعد از دیگری پیش فروش می شد، تبدیل به غول موسیقی و از هر جهت صاحب اختیار بود.
به هر حال گروه، تابعیت بریتانیا داشت و مالیات های سنگین به آن ها تعلق می گرفت؛ ولی پول ها باید به طریقی خرج می شد. «زپلین» صاحب یک فروند هواپیمای 707 شد؛ همان مدلی که ریچارد نیکسون (رییس جمهور وقت آمریکا) در اختیار داشت؛ تنها با این تفاوت که هواپیمای نیکسون، اُرگ، آینه پنج متری، بار، اتاق پذیرایی و یک اتاق فانتزی با دو تختخواب و شومینه (مخصوص جیمی پیج و همراهانش) نداشت.
ضمن مصاحبه ای رابرت پلنت گفت: «از اینکه یک میز بیلیارد داخل هواپیما نداریم کمی ناراحتم؛ غیر از آن، این هواپیما بهترین وسیله برای سفرهای ماست». به هر حال در نتیجه پذیرش از سوی مخاطب عام، در رای گیری مجله انگلیسی ملودی میکر در اواسط دهه ۷۰، محبوب ترین گروه راک بریتانیا «لد زپلین» در مقام نخست و «بیتلز» در رده دوم قرار گرفت (البته با توجه به اینکه پنج سال از انحلال «بیتلز» می گذشت).
«زپلین» از سال 1968 که رسما وارد حیطه موسیقی شد، یک قرارداد پنج ساله با کپانی آتلانتیک منعقد کرد. مهلت این قرارداد در پایان سال 1973 منقضی شد و «زپلین» تصمیم گرفت با استفاده از شهرت جهانی اش یک لیبل مخصوص به خود داشته باشد و منافع فروش صفحات و محصولات موسیقایی گروه به نفع خودشان باشد و علاوه بر آن انتشار موسیقی هنرمندان دیگر را از طریق همین لیبل به عهده گیرند.
گروه برای لیبل، عنوان «سوآن سانگ» (آهنگ قو) را انتخاب کرد؛ نقاشی مردی در حال پرواز با دو بال مانند فرشته ها. معنا و مفهوم این لوگو، مطالب مجزا و جالبی را می طلبد. کوتاه آن که پیج به مسائل ماوراءالطبیعه علاقه داشت (و دارد). او فرشته یادشده را به پدیدآور جادوی سفید ربط می دهد؛ کسی که آن گونه که در کتاب ها نوشته شده یکی از مرشدان آن شخص آلیستر کرولی۲۷ بود. در ادامه توضیح کوتاهی درباره اش خواهیم نوشت.
پیج در ۱۱ ژانویه ۱۹۷۴ به مجله هیت پَرِیدر۲۸ گفت: «"سوآن سانگ" محفلی است فرهنگی برای کشف هنرمندان مستعد که مایل اند آثارشان به گوش مردم برسد؛ ما از آن ها حمایت می کنیم». «سوآن سانگ» به طور رسمی طی ضیافتی هنرمندانه در هفتم ماه می ۱۹۷۴ در نیویورک افتتاح شد. نخستین آلبوم «زپلین» با لیبل «سوآن سانگ»، «دست نوشته های فیزیکی بود که به رتبه نخستین جدول تاپ تِن رسید. نختسین قرارداد این لیبل نیز با گروه «بدکمپانی» بود که همین آلبوم برایشان شهرت ناگهانی را به ارمغان آورد و جالب تر اینکه در جدول پرروش ها با «دست نوشته های فیزیکی» رقابت می کرد.
در همان زمان آۀبوم مُگی بل29، خواننده مشهور انگلیسی، باز هم از انتشارات موفقیت آمیز «سوآن سانگ» بود. از سال 1980 بخت با «زپلین» یار نبود و بدتر از همه مرگ جان بوهام بود که ضایعه تاسف باری برای «زپلین» به خصوص برای جیمی پیج بود. دنیای موسیقی هم در شرف تغییر اساسی بود تا جایی که دوگونه موسیقی در برتانیا به سوی طرفداران پابرجا پیش می رفت: اول موسیقی تجاری و پاپ که اغلب از آمریکا می آمد، دوم موج نوی هوی متال انگلیسی از قبیل گروه هایی چون «آیرُن میدن» و «دِف لپارد».
پیح به فروش های اندک قانع نبود و به عبارتی نمی خواست شیپور را از دهانه گشاد آن بدمد. «زپلین» دست از کار کشیده بود تا اینکه به آن ها پیشنهاد شد در جشنواره جهانی لایو اید (سال ۱۹۸۵) فقط برای یک برنامه در فیلادلفیا به روی صحنه بروند. «زپلین» که طبال گروه را از دست داده بود برای نیمی از کنسرت فیلادلفیا از درامر گروه «شیک» استفاده کرد و از اواسط برنامه فیل کالینز۳۰ پشت سِتِ طبل ها نشست. دیسک های تصویری موجود گواهی می دهند که جمعت ۲۰ هزار نفری چه استقبال کم نظیری از گروه به عمل آورد و فریادهای تشویق آمیز موجب شد تا گروه بدون بهانه برای اجرای انکور به روی صحنه بازگردد.
در نیمه دوم دهه 80 تغییرات بیشتری دیده می شد؛ موی بلند برای راکرهای قدیمی از مدافتاده بود؛ اما شماری از گروه های تازه با چهره های دخترانه و موهای بلند سبک های نمایشی با عناوین «استادیوم راک و هِیر راک»31 را به روی صحنه می آورند که تماشاگران آنان غالبا دخترهای نوجوان بودند.
این وضعیت برای «لد زپلین» که عملا فعالیتی نداشت تحمل ناپذیر بود؛ از این رو هرکدام از سه عضو گروه به طور جداگانه راه های موسیقایی متفاوتی را برای خود در نظر گرفتند. جیمی پیج سفارش ساخت موسیقی برای فیلم «آرزوی مرگ» (قسمت دوم) (۱۹۸۲) و «آرزوی مرگ» (قسمت سوم» (۱۹۸۵) و بعد از این ها موسیقی یک فیلم مستقل با نام «شیطان بر می خیزد» را پذیرفت که فیلم آخری به موضوع شیطان و خرافات می پردازد؛ لذا تماشای آن برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع شد و مجوز برای اکران در سینماهای زیرزمینی دریافت کرد. پیج با اطلاع از اینکه «شیطان بر می خیزد» از فیلم های کالت در رده بی۳۲ است، بخش عمده ای از موسیقی آن را نوشت.
جیمی پیج به شدت از مریدان مکتب آلیتسر کرولی بود. ریاضت های کرولی حدود پنج سال در هند و مطالعاتش در مصر بود. او با ماهیت نیروهای فوق طبیعی آشنا شد و در این زمینه کتابی منتشر کرد.
طبق آنچه نقل شده، قابلیت وی در انرژی درمانی فوق العاده بود و قدرت پیشگویی داشت. همین ویژگی ها در میان مردم از او یک بت ساخته بود. کرولی در یکم دسامبر ۱۹۴۷ از دنیا رفت. پیج در اواسط دهه ۹۰، خانه مسکونی آلیستر کرولی را به قیمت هنگفتی خرید. قبل از او سازمان میراث فرهنگی بریتانیا قصد داشت این خانه را بخرد و در اختیار داشته باشد.
همان طور که پیش تر گفته شد، در میانه دهه 80، سبک های اصیل از جریان اصلی موسیقی فاصله گرفتند؛ اما پیج هنوز وابسته به بلوزراک بود. او در سال 1986 به اتفاق یکی از خوانندگان پراحساس بلوز پل راجرز (عضو سابق گروه «بدکمپانی»)، گروه «فِرم» را با انتشار آلبوم «مین بیزنس»33 تشکیل داد و همچنین یک آلبوم با عنوان «کاوردیل- پیج»34 را ضبط کردند که از نظر کارشناسان موسیقی شاخص ترین اثر جیمی پیج بعد از انحلال «لد زپلین» محسوب می شود.
شش آهنگ ممتاز لد زپلین (مجله بلوز، شماره 20، مارس 2015)
1. «نمی توانم تو را ترک کنم عزیزم» از آلبوم «لد زپلین 1» (1969)35
این آهنگ توسط ویلی دیکسون۳۶ یکی از آهنگ سازان بلوز در سال ۱۹۵۶ ساخته شد و توسط شماری از خوانندگان و نوازندگان این سبک اجرا شد؛ ولی آنچه آن را بر سر زبان ها انداخت اجرای «لد زپلین» بود. جیمی پیج در جایی گشفته بود که «نمی توانم تو را ترک کنم» با تمپوی متفاوت تر می توانست بهتر از آنچه هست اجرا شود. به هر حال تفاوت چندانی ندارد؛ زیرا من اشتباهات دیگری هم داشته ام. آهنگ یادشده در آلبوم نخست «لد زپلین» گنجانده شد و هم به صورت تک آهنگ بیرون آمد و خیلی خوب جواب داد.
۲. «آن را به خانه بیاور» از آلبوم «لد زپلین ۲»، (۱۹۶۹)۳۷
اِسلش38 گیتاریستی که از مریدان پیج است، در توصیف «آن را به خانه بیاور» می گوید: «آهنگی است ساده و فوق العاده سنگین» اصلیت آهنگ متعلق به یکی دیگر از هنرمندان سیاه پوست بلوز، سانی بوی ویلیام سون39 ساخته شده در سال 1966 بود. شروع آهنگ همانند اجرای اصلی آن است، ولی بخش میانی آهنگ را گروه به سلیقه خود آرایش کرده است. گروه در دادگاهی که به شکایت آهنگ ساز علیه «لد زپلین» اقامه دعوی کرده بود، مبلغی را پرداخت کرد. رای دادگاه پیج را خشمگین کرد؛ وی اظهار داشت: «تنها بخش خیلی کوچکی از آهنگ به آنچه سازنده آن ادعا می کند سرقت شده شباهت دارد».
3. «از زمانی که عاشق تو بودم» از آلبوم «لد زپلین 3»، (1970)40
آهنگی است آرام، رومانتیک و مسحورکننده که مدت زمان آن روی صفحات موسیقی هفت دقیقه و ۲۴ ثانیه است، ولی اجرای زنده آن روی صحنه بیش از این مدت بود. اجرای این آهنگ روی صحنه های کنسرت، جولانگاه قابلیت های فوق حرفه ای پیج در نواختن گیتار بود. تشویق از جانب جمعیت چنان گرم و هیجان انگیز بود که گویی تنها برای شنیدن آن به سالن آمده اند. مضمون ترانه دوپهلو با مفاهیم مشابه است. اول، مردی که روی صحبتش با معشوقه اش است وبه او می گوید از زمانی که عاشق تو شدم با چه چالش هایی در زندگی مواجه بوده ام. دوم، معبود مواد مخدر است و مرد همان شکوه و شکایت ها را از آشنایی با مخدر می گوید.
۴. «وقتی سدّ می شکند» از آلبوم «بی نام» (۱۹۷۱)۴۱
«زپلین»، ایده های تازه را تجربه می کند. رابرت پلنت از ساز چنگ استفاده کرده که به آهنگ حالت سایکه دلیک داده است. صدای طبل جان بونهام نوعی تازه و ناشنیده است. علاوه بر این، آرانژمان و تنظیم آهنگ در نوع خود کاملا تازگی داشت. اندی جانز، مهندس صدابرداری طی گفت و گویی با مجله توتال گیتار گفت: «جیمی هنگام آرانژمان، هدفش روح بخشیدن به الگوهای بدیع بود و از کاری که می خواست انجام دهد، درک درستی داشت. او با زمان بندی دقیق وُکال (صدا) و تدوم ضربات طبل در میانه آهنگ که یکی از ایده های من بود و همچنین دست کاری چنگِ رابرت، آهنگی استثنایی پدید آورد».
5. «نوکوآرِتر» از آۀبوم «خانه های ساخته شده...» (1973)42
هسته مرکزی پنجمین آلبوم «زپلین» که آهنگ یادشده را هم شامل می شود، بلوزفیوژن و حاصل تلاش جان پل جونز با فازودن پیانو توسط وی است. جان پل جونز طی گفت و گویی با مجله گیتار وُرلد توضیح داد: «می خواستم نشان دهم که گیتاریستمان خواب نیست؛ لذا پیج را وادار کردم تا طنین گیتار را در طیف ها و پرده های مختلف در لایه های هر آهنگ جای دهد. آنچه حاصل شد، مجموعه ای بود که هر آهنگش ویژگی هایی جدا از دیگر آهنگ ها داشته باشد؛ اما در یک خط عمودی با هم در ارتباط باشند. نمونه مشخص این عمل نوکوآرتر است».
۶. «هنگام مرگ من» از آلبوم «دست نوشته های فیزیکی» (۱۹۷۵)۴۳
این آهنگ در سال 1928 توسط ویلی جانسون خوانده شد و بعدها هنرمندان دیگری از جمله باب دیلان آن را خواندند. مدت آن یازده دقیقا و در مایه سرودهای سنتی کلیسایی است که در بعضی اجراها عنوان را به «مسیح، خوابگاه مرگ مرا آماده می سازد» تغییر داده اند. تا حد زیادی باید موفقیت «دست نوشته های فیزیکی» را که هم خریداران آلبوم را راضی کرد و هم منتقدان را جلب کرد، مدیون همین آهنگ داشت. جیمی پیج به مجله آنکات گفت: «آلبوم یک اثر کاملا گروهی بود و هر یک از اعضا با درک درست از ماهیت هر آهنگ نهایت سعی خود را به عمل می آورد».
آلبوم های زنده
«لد زپلین» در خلال ۱۲ سال فعالیت، ۱۱ آلبوم ضبط کرد که سه آلبوم از این تعداد، در کنسرت های گروه ضبط شده بود و سه آلبوم دیگر در استودیو، «زپلین»، از بزرگ ترین رگوه های روی صحنه بود و سه آلبوم کنسرتی آنان، نشان از قابلیت گروه در مقاطع زمانی مختلف دارد.
۱. آهنگ به همان صورت می ماند۴۴
این عبارت یک اصطلاح رایج بین موسیقی دان ها و کاربرد آن معمولا در استودیوهای ضبط است که نوازنده، خواننده یا تهیه کننده مایل نیستند از نظر میکس یا تدوین، تغییری در آنچه ضبط شده ایجاد شود؛ از این رو نوار ضبط شده در سالن کنسرت را بدون دست کاری روی صفحات واینیل و سی دی منتقل می کنند. شنیدن آلبوم و تماشای دی وی دی آن می گوید که آنچه جیمی پیج و دوستانش اجرا می کنند تبدیل خمیرمایه موسیقی پیشگامان به چیزی کاملا متفاوت و بدیع در موسیقی بلوز مدرن است.
2. چگونه غرب تسخیر شدن45
کِوین شرلی (مهندس صدابرداری) می گوید: «سال ۲۰۰۲ بود، یک روز من و جیمی (پیج) به اتاقی که پر از کارتن نوارهای ضبط شده در کنسرت «زپلین» بود، رفتیم. جیمی و من تقریبا تمام نوارها را گوش دادیم و آن هایی را که از نظر کیفیت، شاخص تر بود جداکردیم. یکی از نوارها توجه ما راج لب کرد؛ دو کنسرت «زپلین» در لانگ پیج کالیفرنیا عالی بود؛ ولی متاسفانه فیلم برداری نشده بود.
نوار را به استودیو بردیم و آنرا برای رایت روی سه سی دی آماده کردیم. جیمی پیج در محور هر یک از آهنگ ها هنرنمایی می کند و سه عضو دیگر زمینه ساز درخشش هنر او هستند. این کنسرت یادآوری می کند که زپلین نه تنها غرب، بلکه قلب ها را تسخیر کرد. اجرای طولانی مدت آهنگ «موبی دیک» (19 دقیقه) و «مات و مبهوت» (35 دقیقه) در این مجموعه شنیده می شوند».
3. روز گرامیداشت46
احمد ارتگان، آمریکایی ترک تبار، موسس و مدیر آتلانتیک رکوردز، دیدگاه دقیق و بدون اشتباهی در شناخت افرادی که می خواستند وارد عالم موسیقی شوند، بسیار کسانی بودند که هیچ یک از شرکت های نشر صفحات گرامافون پذیرای آنان نبودند، ولی احمد آن ها را کشف می کرد و چهره های مستعدی به دنیای موسیقی تحویل می داد. او کاشف استعدادهای برجسته ای چون کان کلِ تِرین، ری چارلز، «رولینگ استونز» و «لد زپلین» بود.
ارتگان در هشت جولای 1923 متولد شد و در 14 دسامبر 2006 درگذشت. یک سال بعد از مرگ او، «زپلین» بعد از 22 سال غیبت به منظور بزرگداشت این مرد بزرگ به روی صحنه بازگشت. تاریخ کنسرت 10 دسامبر 2007 بود و بلیت ها در کمتر از یک ساعت از طریق اینترنت به فروش رسید.
در جایگاه میهمانان ویژه، بیش از یکصد هنرمند جای داشت و رسانه ها هنگام ورود به سالن انتظار با اغلب آنان گفت و گوهای کوتاه داشتند. به جای جان بونهام درامر گروه که از دنیا رفته بود، فرزند او جیسون پشت طبل ها نشست. وی جوان ترین عضو گروه بود. با وجود که سه عضو دیگر میان سالی عمر را تجربه می کردند، از توانمندی آن ها از حیث قابلیت هنری در اجرای آهنگ هایی که همگی به گوش جمعیت آشنا بود، هیچ چیز کم نشده بود.
کنسرت یادشده در دو سی دی با مجموعه 17 تراک ضبط و به مارکت های موسیقی ارسال شد. شماری از هنرمندان که به تماشای «زپلین» آمده بودند با خوشحالی این کنسرت را یک حادثه مقبلو و نوستالژیک می دانستد؛ ولی معدودی هم بودند که می گفتند بعد از گذشت 22 سال به روی صحنه آمدن یک گروه محبوب با چهره هایی که نمودار سن آن هاست، کار درستی نبود و بهتر بود مردم همان تصویری رار که از جوانی و شادابی گروه در ذهن داشتند، همچنان حفظ می کردند.
گفت و گو با جیمی پیج توسط پل آلیوت (ویژه نامه شماره 200 مجله کلاسیک راک، آگوست 2014)
دهه 50 میلادی که سال های طلایی راک اند رول بود، شما مدرسه می رفتید. فهرمانان شما چه کسانی بودند؟
وقتی دوازده یا سیزده سال داشتم، آنچه از الویس پریسلی، لیتل ریچارد و جری لی لوئیس می شنیدم برایم شعف انگیز و فرح بخش بود؛ البته تنها من نبودم که آن ها را دوست داشتم.
آیا در عرصه موسیقی بریتانیا هم کسانی بودند که همان قدر بر شما تاثیر گذاشته باشند؟
من لانی دانگام و تمام آهنگ های اسکیفل47 را دوست داشتم. کسانی که گیتار ساز مورد علاقه شان بود، همین چیزها را گوش می دادند.
آیا در آن سال ها، سن شما این اجازه را می داد که متوجه تاثیر راک اند رول بر فرهنگ عامه شوید؟
البته؛ زیرا مخاطب راک اند رول فقط نسل جوان بود. وانگهی چهره های گوناگون راک اند رول نمونه های شاخص آداب و فرهنگ جوانان بودندو به همین خاطر گرایش به این سبک شدید بود و من هم از این قضیه مستثنا نبودم.
آیا راک اند رول دخترها را هم تحت تاثیر قرار داده بود؟
فقط دوست داشتند با ریتم آن برقصند.
و شما از طریق راک اند رول، کنجکاو شدید تا به ریشه های آن پی ببرید؟
دقیقا همین طور است. شما وقتی به الویس و لیتل ریچارد گوش می دادید، از خود می پرسیدید، اسلیپی جان کیه؟ آرتور کراداپ کیه؟ و ما توسط الویس با سبک کانتری بلوز آشنا شدیم.
شخص شما و دو عضو دیگر «زپلین»، رابرت پلنت (خواننده) و جان بونهام (طبال گروه) در سال ۱۹۷۴ برای تماشای کنسرت الویس به تالار فاروم لس آنجلس رفتید. آن موقع «زپلین» بزرگ ترین گروه موسیقی جهان بود والویس سلطان راک اند رول. بعد از اتمام کنسرت هم با الویس ملاقات کردید. آیا این دیدار برای شما هیجان انگیز بود؟
به طور قطع. این مرد نقطه پرگار پدیده های فرهنگی بود و در زمان ملاقات به این نکته واقف بودم که وی موسیقی سیاهان را با موسیقی پاپ سفیدها درهم آمیخت.
از صحبت هایی که با الویس داشتید، چیزی را به یاد می آورید؟
بله. او بیشتر راجع به خاطرات سال های اولیه فعالیتش برای ما حرف زد. خودش می دانست که چه تحول بزرگی به وجود آورده و خوشحال از این بود که موسیقی در گذر زمان ترقی کرده است.
«زپلین» آهنگی دارد به نام «راک اند رول». آیا این آهنگ رجعت به سال های ۵۰ است؛ سال هایی که شما عاشق موسیقی شدید؟
درست است. ریف این آهنگ با آنچه شما می گویید مطابقت دارد. درواقع ادای احترامی است به بزرگان موسیقی سال های 50.
به نظر شما به غیر از «راک اند رول»، کدام یک از آهنگ های «زپلین» با الهام از موسیقی سال های 50 ساخته شده اند؟
آهنگ «راکِ فروشگاه کندی» که تقدیر از اسکاتی مور (گیتاریست الویس پریسلی) است.
درباره آهنگ «سگ سیاه» نظرتان چیست که حال و هوای راک اند رول های قدیمی را دارد و رابرت مثل الویس می خواند.
این آهنگ جدی نبود. ترانه ای طنزآمیز داشت و هیچ کس شوخی بودن آن را نفهمید.
کیت ریچاردز در جایی گفته بود راک بدون رول هیچ چیز نیست. آیا شما هم نظر او را تایید می کنید؟
راک و رول منسوبین یکدیگرند و هر هنرمندی به شیوه خود از آن بهره می برد. مثلا ما صدا را قوی تر و موسیقی مان را سنگین تر کردیم.
چند سالی است که شما مشغول مسترسازی دوباره آلبوم های «زپلین» هستید. وقتی آرشیو را مرور می کردید آیا با چیزی مواجه نشدید که موجب تعجبتان شود؟
می دانستم در پی چه چیز هستم و می دانستم چه خواهم شنید. البته به آهنگ هایی رسیدم که سال ها بود آنان را نشنیده بودم؛ ولی حافظه من درباره همه آن ها درست کار می کرد و برای من اعجاب انگیز بود که تمام نت ها و مشخصات هر تراک را با جزییات آن در خاطر داشتم.
با شنیدن موسیقی ضبط شده در سال های دور، چه احساسی داشتید؟
برایم واقعا هیجان انگیز بود؛ به خصوص روی باندی که مختص درامز (طبل ها) بود، یاد بونز و (جان بونهام، طبال گروه) در من زنده شد و برای از دست دادن چنین دوست و همکار شایسته ای اندوهگین شدم.
گقته اند که شما قطعات زیادی را آماده کرده اید که برای گیتار آکوستیک نوشته اید؟
قطعات تازه ای نوشته ام. ولی نه آن قدر زیاد. اگر فرصت پیدا کنم آنان را ضبط می کنم.
این جواب شما حاکی از بی میلی است. ضمن اینکه درباره شما شایعات فراوان است.
حرف شما را تصدیق می کنم. آدمی مثل من، زمانی می تواند برای کارهای تازه انگیزه داشته باشد که حداقل تعدادی نوازنده قابل پیدا کند. برنامه این است که گروهی درست کنم که زبان موسیقایی من را درک کنند و بتوانند با من کار کنند. فراموش نکنید که من هم انرژی ۴۰ سال قبل را ندارم. با این حال خیلی مایلم عضلاتم را برای موسیقی دوباره ورزیده کنم.
پی نوشت ها:
1. Jimmy Page.
۲. Jeff Beck.
3. John Paul Jones.
۴. John Bonham.
5. Led Zeppelin.
۶. Kieth Relf.
7. Bruce Kubrick.
۸. Whole Lotta Love.
9. Good times, bad times.
۱۰. Communication breakdown.
11. Robert Plant.
۱۲. Immergrant song.
13. Since I've been gone.
۱۴. ZOSO.
15. Sacred symbols.
۱۶. Houses of holly.
17. Eminem.
۱۸. Phisical Graffitie.
19. روزنامه نگار مجله رولینگ استون در دهه 70 و کارگردان فیلم های هالیوودی در بیست سال اخیر.
۲۰. آهنگ های سرهم بندی شده یا ضبط چندلایه.
21. Presence.
۲۲. Eddy Cochran.
23. In Through the outdoor.
۲۴. CODA.
25. Tight but free.
۲۶. Feather in the wind.
27. Alister Crowly: آزی آزبورن هم ترانه ای درباره این شخص خوانده بود.
۲۸. ملودی میکر و هیت پَریدر قبل از انقلاب در ایران در دسترس بود.
29. Maggie Bell.
۳۰. Phil Collins.
31. Stadium rock- Hair rock.
۳۲. Cult… B movies.
33. Mean business.
۳۴. Covedale Page.
35. I Can't quit you baby.
۳۶. Willy Dixon.
37. Bring it on home.
۳۸. Slash.
39. Sonny boy Williamson.
۴۰. Since l've been loving you.
41. When the levee breacks.
۴۲. No quarter.
43. In my time of dying.
۴۴. The song remains the same.
45. How the west was won.
۴۶. Celebration day.
47. Skiffle.
ارسال نظر