هفته نامه صدا - کتایون کیخسروی: فیلم سینمایی «ایتالیا ایتالیا» ساخته کاوه صباغ زاده یکی از متفاوت ترین آثار سینمایی است که این روزها روی پرده سینماست. فیلمی با چند ژانر مختلف موزیکال، تخیلی، فانتزی که همه اینها هست و شاید نیست. فیلمی با بازی متفاوت سارا بهرامی و حمد کمیلی که مخاطبان زیادی را جذب کرده.
با کاوه صباغ زاده کارگردان فیلم فانتزی و مفرح «ایتالیا ایتالیا» درباره ساخت این اثر به گفت و گو نشستیم که حاصل این گپ و گفت را می خوانید.
برای اولین کار سراغ فضای ذهنی و فانتزی رفتید که هر فیلمسازی در ایران به سراغ این فضا نمی رود. نمی ترسیدید که فیلم تان مورد قبول مخاطب واقع نشود؟
از روزی که شروع به نوشتن فیلمنامه کردم می دانستم که کار متفاوتی خواهدبود و ریسک می کنم اما خیلی نگران این موضوع که نتوان با مخاطب ارتباط برقرار کرد نبودم. وقتی قرار است کار متفاوت انجام دهی نمی توانی همه مخاطبان را راضی نگه داری و این موضوع طبیعی است؛ قطعا مخاطبانی هستند که فیلم را دوست نخواهندداشت.
البته مخاطبان و منتقدان فیلم شما را دوست داشتند و از آن استقبال خوبی شده است.
بله کاملا و مخاطبان بیش از آنچه من انتظار داشتم با فیلم ارتباط برقرار کردند.
جرا فضا در فیلم امتداد درستی ندارد و هرچه جلوتر می رویم از فضای فانتزی دور می شویم؟
این موضوع به کاراکتر اصلی فیلم باز می گردد که انسانی رویاپرداز و خیال پرداز است که در آرزوها و ایده آل هایش زندگی می کند اما در ادامه فیلم بحران های زندگی نادر شدت پیدا می کند و طبیعتا نمی توانستم این کاراکتر را در همان فضای فانتزی نگه دارم و هرچه بحران های زندگی او بیشتر می شد بیشتر وارد زندگی واقعی می شد و دیگر زمانی برای رویاپردازی و خیال پردازی نادر وجود نداشت.
فیلم روند زندگی نادر را نشان می دهد که اوایل فیلم خاطرات خوب گذشته و اوان زندگی اش را دنبال می کند که فضای شاد و فضای گرمی دارد اما از یک جایی در نیمه دوم فیلم شاهد واقعیات زندگی او هستیم که رخوت و مشکلات سد راه زندگی او با همسرش شده است و طبیعتا بیشتر در روزمرگی زندگی خواهدکرد تا اینکه بخواهد به رویاهای خود بپردازد.
ارتباط میان بازیگران اصلی فیلم خوب و درست است؛ این ارتباط چطور از طرف شما هدایت شد؟
حامد کمیلی و سارا بهرامی به دلیل همکاری های قبلی تا حد زیادی با یکدیگر هماهنگ بودند و این موضوع کمک زیادی به من کرد. این دو نقاط ضعف و قوت یکدیگر را خوب می شناختند و پارتنرهای خوبی برای یکدیگر بودند. ضمن اینکه ما برای رسیدن به نقش ها تمرینات بسیار زیادی داشتیم و این عوامل دست به دست هم داد تا به یک نتیجه خوب در فیلم برسیم.
چرا به سراغ این دو بازیگر رفتید؟ اصولا کارگردان های فیلم اولی به سراغ بازیگران ستاره و به اصطلاح بفروش تر می روند. سارا بهرامی در فیلم شما بود که دیده شد و حامد کمیلی هم بیشتر در سریال ها و تلویزیون ایفای نقش کرده بود.
ساخت فیلم به دلیل ساختار و فضای متفاوت آن سخت و پیچیده بود و ترجیح دادم در کنار دو بازیگر این فیلم ساخته شود تا اینکه بخواهم با سوپراستار یا سلبریتی کارم را شروع کنم تا تمام فیلم را تحت الشعاع خود قرار دهند.
از روز اول می دانستم که قرار است با چه بازیگرانی کار را شروع کنم که برای مخاطب باورپذیر بوده و چهره هایی باشند که کمتر در ذهن مردم حضور دارند. به دنبال چهره ساده ای بودم که مخاطب با او همذات پنداری کند.
ضمن اینکه از روز اول برای نقش بازیگر زن 2 بازیگر در ذهن من بود که یکی از آنها بازیگر تئاتر و دیگری سارا بهرامی بود و در نهایت با سارا بهرامی به توافق رسیدیم و با شناختی که از او داشتم می دانستم که بازیگر خیلی خوبی است. به دلیل فراز و نشیب حسی ای که نقش داشت به کسی نیاز داشتم که بتواند بازیگر خوبی باشد تا اینکه چهره.
اصولا بازیگران سوپراستار و چهره ما، بازیگری را خوب انجام نمی دهند و بیشتر به مسائل دیگری می پردازند تا اینکه بخواهند در خدمت فیلم باشند و بازی کنند. خیلی هم درگیر فروش فیلم و گیشه نبودم چون اصولا اعتقادی به ساخت فیلمی ندارم که بخواهد به واسطه ستاره و سلبریتی فروش خوبی داشته باشد.
دوست دارم اگر فیلم مورد استقبال قرار گرفت به خاطر داستان و خود فیلم باشد تا اینکه مخاطبان به خاطر بازیگر خاصی فیلم را دوست داشته و آن را ببینند.
تا چه حد بازی بازیگران فیلم به فیلمنامه ارتباط دارد و تا چه حد سر صحنه به نقش ها نزدیک شدند؟
70 درصد به فیلم نامه و 30 درصد به سر صحنه مربوط است. برداشت های زیادی سر صحنه داشتیم و بازیگران را کمی آزاد گذاشته بودم که ایده پردازی کنند و دیالوگ ها را آن طور که دوست دارند بیان کنند. شاید در بعضی از صحنه ها دیالوگ ها اشتباه بیان شد و بازیگران تپق زدند که این موضوع خواست خود من بود. برای من مهم بود که نقش ها شبیه زندگی واقعی باشد و به همین دلیل تمرینات زیادی داشتیم که بسیاری از این تمرینات در مرور فیلم نامه اتفاق افتاد.
به نظر شما آیا شخصیت خانم فیلم غلوشده نبود و اینکه دلایل دوری موجهی نداشت؟
به نظر خودم اینطور نبود. در مورد فاصله ای که از همسر خود داشت، بیماری روانی بعد از زایمان است که در بین خانم ها شایع است. چه زایمان موفق باشد و چه ناموفق و از آنجا که این زن کاراکتری لجباز است و به فکر درمان خود نیست، این افسردگی در تمام زندگی ریشه دوانده است.
به نظر خودم غلو شده نیست چون این اتفاقات رخ داده و به شخصه شاهد این نوع اتفاقات بودم و در مود بیماری افسردگی بعد از زایمان تحقیق هم کردم. از همه مهمتر دنبال این نبودم که اتفاقی که رخ می دهد شبیه به روزمرگی مردم باشد؛ دنبال تفاوت هم بودم تا اینکه بیننده کمی از موارد مشابهی که دیده و برای او اتفاق افتاده فاصله بگیرد.
در فیلم به ارتباط بین صداقت و عشق پرداخته اید، چقدر دغدغه ذهنی شما بوده و آیا حلقه مفقوده ای در روابط امروزی می بینید که این موضوع را تا این حد در فیلم گنجانده اید؟
صداقت خیلی مهم است و فیلم من می تواند به نوعی در مورد صداقت باشد. باید ببینیم صداقت تا چه حد در زندگی مشترک و روزمره ما وجود دارد. تا چه حد وقتی وارد یک رابطه یا زندگی مشترک می شویم صداقت داریم و تا چه حد در این فضا زندگی می کنیم و تا چه حد سعی بر این داریم که موضوعی را پنهان نکنم.
در رابطه های امروزی این موضوع را شاهد هستیم که به خاطر هیچ و پوچ و سوءتفاهم های به وجود آمده که از صادق نبودن نشأت می گیرد زندگی ها از هم می پاشد.
به سراغ موضوعی رفتید که در پشت آن موضوعات سینما مطرح می شود؛ این ایده از کجا آمد و چقدر دغدغه شما بود؟ شما سال هاست در سینما و در حوزه های مختلف حضور دارید، تا چه حد این موضوع برای شما اهمیت داشت که در فیلم تان به آن بپردازید؟
این به دلیل شغل کاراکتر برفا بود و اینکه تعدادی از همکاران او با زندگی او در ارتباط بودند و خیلی از جاها در کنار او بودند؛ صرفا این شغل یکی از کاراکترهاست و فکر می کنم که باید به شغل او پرداخته و فضاسازی می شد تا مخاطب نیز شغل او را درک کرده و در فیلم همراه شود. چون شغلی دست یافتنی و دم دستی نبود که هر کس بتواند آن را انجام دهد.
اینکه سینمایی ها چطور زندگی می کنند و چه مشکلاتی دارند، دغدغه هایی بود که در رسیدن به کاراکتر برفا باید به آن پرداخته می شد.
لطفا درباره فضای فیلم و لوکیشن خانه که از یک فضای گرمی برخوردار بود و به ارتباط شخصیت های فیلم کمک کرده بود بگویید.
ساختمانی که در آن فیلمبرداری انجام شد درواقع دفتر کار ما بود که در طبقه پایین قرار داشت و طبقه بالا منزل نادر و برفا و لوکیشن فیلم ما بود؛ به همین خاطر بازیگران در موقع عقد قرارداد لوکیشن را می دیدند و با فضا بیشتر آشنا شده و تمرینات را در لوکیشن فیلم انجام می دادند.
بخش هایی از چیدمان با نظر خود بازیگران تغییر کرد؛ بازیگران فرصت داشتند که در لوکیشن اینقدر تمرین کنند و اینقدر اشیاء را جا به جا کنند که مثل خانه خودشان باشد و مثلا در آشپزخانه دنبال چیزی نگردند و رفتارهای کاراکترها کاملا طبیعی باشد. اما طراحی فیلم بسیار سخت بود چون ما 2 سال زندگی این دو نفر را در خانه می بینیم و به همین دلیل جزییات خیلی مهم بود و اینکه مخاطب سلیقه این دو نفر را درک کند.
برای من بسیار مهم بود و چیدمان منزل هم در شخصیت پردازی در فیلم خیلی به ما کمک کرد.
اسم فیلم برای نسل قدیم یادآور سریالی خاطره انگیز بود و در خود فیلم هم به این موضوع اشاره شد؛ از اول این اسم انتخاب شد یا با توجه به کاراکتر نادر که مترجم زبان ایتالیایی است این اسم انتخاب شده است؟
از همان اوایل نگارش فیلم نامه این اسم انتخاب شد؛ هم یک شیطنت تبلیغاتی بود چون؛ برای مردم نوستالژی داشت. دلیل دیگر کشور ایتالیا بود که یکی از مهم ترین مسائل در این کشور خانواده است و دوست داشتم این مسئله را در فیلم داشته باشم برای اینکه این فیلم در مورد ثبات و تلاش برای بقای یک زندگی است.
از آنجایی که ما دو کاراکتر اصلی داشتیم من ۲ بار ایتالیا را تکرار کردم و به معنای دوتا بودن و با هم بودن آن را ۲ بار تکرار کردم. ضمن اینکه نام فیلم برفا و کتاب نادر هم در فیلم، ایتالیا ایتالیا است.
موسیقی در فیلم کارکرد خوبی داشت؛ موسیقی ها در فیلم تان چگونه انتخاب شد؟
موسیقی ها هم در زمان با نگارش انتخاب می شد و سر صحنه به بازیگران می دادیم تا گوش کنند و کلیپ هایی را که در فیلم می بینیم اکثرا سر صحنه پخش می شد و همه گروه می دانستند که چه کاری باید انجام دهند.
فضای اسپانسری در فیلم شما خیلی پررنگ است. این از کجا نشأت گرفته بود. صرفا به دلیل مسائل مالی بود یا اینکه دلایل دیگری هم داشت؟
به دلیل مسایل مالی نبود، چون هیچ کدام از آن شرکت ها کمک مالی به فیلم نکردند. چیزی که برای من اهمیت داشت استفاده از آنها برای فضاسازی بود و اینکه بتوانیم به جزییات ذهن نادر و فضاسازی های آن بیشتر بپردازیم.
تدوین فیلم از نظر خود شما چگونه بود و نمودار زمانی تدوین بین گذشته و آینده را چطور انتخاب کردید؟ از قبل تصمیم به چنین کاری داشتید یا بعد از فیلمبرداری به این نتیجه رسیدید؟
از شروع نوشتن فیلم نامه و فیلمبرداری شکست زمانی مورد توجه ام بود. در تدوین هم همان طور انجام شد و مسئله ای بود که از قبل به آن فکر شده بود. دلیل بر این بود که با شخصیتی طرف بودیم که علاوه بر ذهنیت و رویاها یک زندگی طبیعی دارد و خاطرات گذشته هم سیر می کند و ما طبیعتا ناچار بودیم به خاطر اینکه راوی داستان انسان خیال پردازی است با او در طول داستان حرکت کنیم.
درباره نقش پدر نادر که سجادی حسینی بازی کردند و خیلی نقش خوبی بود و در مورد لهجه و محلی بودن کاراکتر چطور به این انتخاب رسیدید و ارزیابی شما از نقش چیست؟
از زمانی که نقش را نوشتم می دانستم که می خواهم نقش را به آقای سجادی حسینی بدهم و از قبل هم شناختی نسبت به تیپ و ظاهر و لهجه او داشتم. از جایی که نقش آبادانی بود و سجادی حسینی لهجه جنوبی داشتند و فرد دیگری را سراغ نداشتم که بخواهد این نقش را بازی کند
شخصیت ایشان گرم و دوست داشتنی و صمیمی است و وقتی بازی ایشان را در فیلم فروشنده دیدم، بیشتر به این نتیجه رسیدم که نقش را فقط خود او باید بازی کند.
آیا نمی شد به داستان ها بیرون از منزل و این زوج بیشتر پرداخته شود؟
نه؛ به خاطر اینکه کاراکتر نادر در خانه بود نمی شد که به موضوعات بیرونی بپردازیم و من علاقه ای ندارم که در سینما به مسائل اجتماعی ورود کنم. مسائل اجتماعی مربوط به آسیب شناس ها و جامعه شناس هاست و مربوط به مسائل سینما نمی شود و من سینما را محل مناسبی برای پرداختن به موضوعات اجتماعی نمی دانم.
این که فیلمسازها تصمیم بر این گرفتند که رو به سینمای اجتماعی بیاورند کمی توی ذوق می زند و من خودم علاقه ای به این کار نداشتم تا تاریخ مشخصی به فیلم بدهم که در سال 95 اتفاق می افتد. مسئله من 2 کاراکتر بودند.
داستان های فرعی فیلم هم زیاد در خدمت داستان اصلی فیلم نیست؛ مثل عشق نادر به ایتالیا و مهاجرت که به شکل محدودی مطرح می شود، شاید می توانست گره هایی به درام اضافه کند. دلیل اینکه این روایات فرعی دیگر مطرح نشد چه بود؟
ایتالیا برای نادر بیشتر مرتبط به شغل او بود و رویای آن بود و فقط جنبه شخصیت پردازی داشت و بعد از ازدواج مسیر زندگی این فرد تغییر کرده و اولویت های او نیز تغییر می کند و آرزوهای او هم و صلاح ندیدم که به مسائل اوایل داستان ادامه دهم.
با توجه به داستان موسیقی و رنگ ها که مخاطب را سر شوق می آورد دلیل انتخاب یک پایان تلخ برای ایتالیا ایتالیا چه بود؟ آیا دچار ممیزی هم شده است؟
هیچ ممیزی ای روی پایان فیلم انجام نگرفت و پایان فیلم هم بیشتر شبیه به واقعیت بود و اینکه چندان پایان تلخی هم از نظر من نداشت. در ظاهر شاید تلخ اما در باطن امیدبخش است، چون تصمیم بر این دارند که با هم زندگی کنند و این پایان در ابتدا بود و در اجرا کمی تلخ تر شد و این تلخی واقعی تر بود و باید به یک حد اشاره شده تلخی می رسیدیم که دوباره بخواهند زندگی را شروع کنند. این فیلم نسبت به نسخه ای که در جشنواره ارائه شد، 11 دقیقه کوتاه شده است.
ارسال نظر