عادتهای خاص نویسندگان مشهور
یک جوری جا افتاده است که نویسندهها آدمهای عجیب و غریبی هستند، آدمهایی که ممکن است تمام روز توی اتاقهای در بسته با خودشان حرف بزنند. باید بگویم که این حالت ها ممکن است برای خیلی ها اتفاق بیفتد.
گوستاو فلوبر یکی از نویسندگان تأثیرگذار قرن نوزدهم فرانسه بود که در سال ۱۸۸۰ و در سن ۵۹ سالگی درگذشت.
مهم ترین آثار: سفری به دوزخ، خاطرات یک دیوانه، مادام بوآری، نامههایی به شهرداری روآن و داوطلب
گوستاو فلوبر نوشتن «مادام بوآری» را در سپتامبر سال ۱۸۵۱ شروع کرد و نوشتن آن پنج سال طول کشید. آن دوران مصادف با میان سالی فلوبر بود با شکمی بزرگ و موهایی که به سرعت می ریخت. فلوبر برای تمرکز روی کارش شب ها شروع به نوشتن می کرد چون در طول روز هر سر و صدایی حواسش را پرت می کرد. او هر روز صبح ساعت ۱۰ بلند می شد و زنگ پیشخدمت را به صدا در می آورد تا برایش روزنامه ها، نامه ها، لیوانی آب سرد و پیپ چاق شده اش را بیاورد.
کابینت جایی برای نوشتن!
آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود که سال ۱۹۷۶ در سن ۸۶ سالگی درگذشت.
مهم ترین آثار: دشمن مخفی، قتل در بینالنهرین، راز قطار آبی، جسدی در کتابخانه، فیلها به یاد میآورند و جنایت خفته
آگاتا کریستی در زندگی نامه ای به قلم خودش، تاکید می کند که حتی پس از نوشتن ۱۰ کتاب، باز هم خودش را یک «نویسنده به تمام معنا» نمی داند. او می نویسد: «جالب این که از کتاب هایی که بلافاصله بعد از ازدواجم نوشتم چیز زیادی یادم نمی آید. گمانم آن قدر از حضور در زندگی روزمره لذت می بردم که نوشتن صرفا کاری بود برای سرگرم شدن. هرگز جای معینی که برای نوشتن به آن پناه ببرم نداشتم.» این موضوع باعث مشکلات بی پایان او با خبرنگارهایی بود که طبیعتا می خواستند عکس این نویسنده را پشت میز کارش بگیرند اما چنین جایی واقعا وجود نداشت! خودش می نویسد: «تنها چیزی که لازم داشتم یک میز مناسب و ماشین تحریر بود.
در حین نوشتن گرم می شوید
ارنست همینگوی از نویسندگان برجسته معاصر ایالات متحده آمریکا و برنده جایزه نوبل ادبیات است که در سال ۱۹۶۱ در ۶۲ سالگی درگذشت.
مهم ترین آثار: سه داستان و 10 شعر و رمان های برنده هیچ نمیبرد، وداع با اسلحه، پیرمرد و دریا و حقیقت در اولین تابش
ارنست همینگوی در سراسر دوران بزرگ سالی اش ساعت ۵:۳۰ یا ۶ صبح با اولین اشعه خورشید در روز بیدار می شد. حتی اگر شب قبلش دیر خوابیده بود. همینگوی در مصاحبه ای با پاریس ریویو در سال ۱۹۵۸ گفت: «صبح ها بلافاصله پس از طلوع خورشید دست به قلم می شوم چون هیچ کس نیست مزاحم تان شود. هوا خنک یا حتی سرد است و در حین نوشتن گرم می شوید. بعد هرچه را که نوشته اید، می خوانید.
همینگوی برخلاف حرف هایی که درباره اش رایج است هیچ فصلی از کتابش را با تیز کردن ۲۰ مداد متوسط شروع نکرد. خودش به پاریس ریویو گفته بود: «فکر نکنم اصلا هیچ وقت من یک جا بیست تا مداد داشته باشم!» اما در کل عادات عجیب و غریب برای نوشتن کم نداشت. اول این که ایستاده می نوشت. او روی برگه هایی روی تخته شاسی می نوشت بعد اگر کار خوب پیش نمی رفت، کاغذها را رها می کرد و سراغ ماشین تحریر می رفت. همینگوی غالبا حساب کلمات روزانه اش را داشت تا به قول خودش: «کلاه سر خودم نگذارم!» اما اگر کار خوب پیش نمی رفت، دست از نوشتن می کشید و به نامه هایش جواب می داد؛ یک مرخصی دلپذیر میان مسئولیت خطیر نوشتن.
به گوشت گوسفند فکر نکن!
جین آستین در سال ۱۸۱۷ زمانی که 41 سال داشت درگذشت و در کلیسای وینچستر به خاک سپرده شد.
مهم ترین آثار: غرور و تعصب، عقل و احساس، منسفیلد پارک، اما و ترغیب
به گزارش «آوانگارد» جین آستین نویسنده ای بود که هرگز تنها زندگی نکرد و در زندگی روزمره اش چندان توقعی هم نداشت. گویا برایش مهم نبود که تنها باشد یا نه. او همراه با مادر، خواهر و دوست صمیمی و سه پیشخدمت شان در یک کلبه زندگی می کرد خانه ای که اغلب پر از مهمان های ناخوانده بود.
به گفته خواهرزاده اش، جین در اتاق نشیمن خانوادگی شان می نوشت. یعنی «درست وسط هر جور مزاحمت و اتفاق مخل آرامش!» او در این باره می گوید: «البته مراقب بود که کارش توسط خدمتکاران یا مهمانان یا هر شخصی غیر از اعضای خانواده متوقف نشود. عادت داشت روی برگه های کاغذ کوچکی بنویسد که به راحتی دورانداخته یا زیر جوهر خشک کن گم می شدند. پشت در ورودی جلویی یک بادبزن قرار داشت که وقتی باز می شد، صدا می داد. جین مخالف تعمیر کردن این مشکل کوچک بود چون صدا آگاهش می کرد که تازه واردی رسیده است.»
معمولا غروب ها جین رمان هایش را با صدای بلند برای خانواده اش می خواند. او زیاد اهل آشپزی نبود و خودش هم در این باره گفته است: «آفرینش ادبی با ذهنی مشغول تکه های گوشت گوسفند و خوراک ریواس ناممکن است»!
نظر کاربران
این مطلب بدون اجازه از مجله آوانگارد برداشته شده و در روزنامه خراسان منتشر شده بود