سینمای کودک، دچار پیری زودرس
چه بسیار جوایز بینالمللی و چه بسیار اعتبارات جهانی و چه بسیار خاطرات طلایی در حافظه تاریخی – بصری ما که از دوران طلایی سینمای کودک به یادگار داریم. سینمایی که حتی بسیاری از فیلمهای روشنفکرانه و حتی سیاسی در متن و پس آن به زبان اشارت و کنایه ساخته شده و از حیث هنری، ارزش و اعتبار ماندگار یافته است.
غالباً دلایل درون سینمایی مثل فیلمنامه و کارگردانی یا سطح بازیگری کودک را بهعنوان مؤلفههای مؤثر در موفقیت آن دوران مؤثر میدانند اما این فقط یک سر ماجراست و برای فهم بهتر و جامعتر آن باید خارج از گود سینما ایستاد و از حیث جامعه شناختی و روانشناسی نیز به این مقوله نگریست. از این حیث دستکم میتوان ۲ عامل را در برجسته بودن سینمای کودک در آن دوران مؤثر دانست.
سینمای کودک ما شاید مجهزتر به تکنولوژیهای سینمایی شده باشد اما هنوز پایش در فهم مخاطب کودک میلنگد و اینجا آن گلوگاه اصلی است که باید درباره اش فکر کرد و چارهای اندیشید. بر این مبنا باید گفت که سینمای کودک ما در حال حاضر به پژوهش و تحقیق میان رشتهای نیاز دارد تا با همکاری پژوهشگران و سینماگران کودک، زمینه و بستری برای فهم کودک جدید و پیچیدگیهایش فراهم شود تا در این خوانش و بازشناسی به بازآفرینی و احیای دوباره سینمای پررونق کودک امیدوار شد. کودکان امروز کودکان پویا و کنشگرند اما سینمای کودک ما در برابر این مخاطب، ایستاست و باید زبان خود را به زبان کودک امروز نزدیک کرده و تطبیق دهد.
بهروز مفید از تهیهکنندگان سینمای کودک میگوید: «معتقدم سینمای کودک ما هنوز خیلی بکر است و خیلی از موضوعات در سینمای کودک است که هنوز به سمتش نرفتیم و اثری درباره آن نساختیم. سینمای کودک ظرفیت خوبی برای پرداخت به موضوعات مختلف دارد و زمینهاش هم در سینمای ما وجود دارد که به سمت ساخت آثار مختلف بروند اما به دلیل حمایت نشدن از سوی دولت در زمینه اکران هیچگاه حق مطلب نسبت به سینمای کودک بخوبی ادا نشده است.»
این کارگردان پیشنهاد میکند: «مسئولان فرهنگی باید تلاش کنند تا فضایی برای اکران آثار سینمایی کودک و نوجوان فراهم شود و مانند تشکیل گروه هنر و تجربه شاید بهتر باشد فضایی برای اکران فیلمهای کودک و نوجوان شکل بدهند. یا حداقل زنگ سینما در مدارس شکل جدی به خود گرفته و مانند دوران گذشته با همکاری سازمان سینمایی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت آموزشوپرورش زنگ سینما رنگ و بویی دوباره گرفته و سینمای کودک و نوجوان از این دوره گذار عبور کند و بتواند به روزهای طلایی و اوج خود بازگردد.»
ابراهیم فروزش نیز نگاه تحقیرآمیز به آثار سینمای کودک و نوجوان را از آفات این عرصه میداند و معتقد است: «تولید آثار سینمایی در حوزه کودک و نوجوان به دلیل بیانگیزه بودن سرمایهگذار خصوصی که انتظار بازگشت سرمایه خود را دارد، روز به روز تحلیل میرود و در مقابل اکران آثار این سینما در تهران و شهرستانها نیز نزول کرده است.»
این کارگردان و فیلمنامهنویس تأکید میکند که میتوان مخاطبان کودک و نوجوان را از سن سه سالگی تا شانزده سالگی به بیش از 6 گروه تقسیم کرد اما برای تولید اثری که با استقبال کودکان و نوجوانان در کنار خانوادههایشان روبه رو شود، باید یک تقسیمبندی کلی درنظر گرفت. در چنین ساختاری، فیلم باید بتواند کودک را روی صندلی بنشاند و نظر اعضای خانواده را نیز جلب کند و خط کشیهای مربوط به ساخت آثاری برای کودکان یا درباره کودکان از بین میرود.
با ارجاع به سخنان اهالی سینما باید گفت سینمای کودک را میتوان شاخص سنجش حال و قال سینمای یک کشور دانست که میزان نشاط و پویایی یا کسالت و بدحالی آن را نشان میدهد. واقعیت این است که سینمای کودک ما سالهاست که آن رونق و رمق گذشته را ندارد. سینمایی که مخاطبان را جلوی در سینماها به صف میکرد و جوایز و افتخارات زیادی در جشنوارههای بینالمللی برای ما کسب مینمود اکنون دیگر نماد و بازنمایی شکوه گذشته نیست. باید بپذیریم که سینمای کودک ما دچار پیری زودرس شده و هنوز قد نکشیده از نفس افتاده است.
کودکان سینمایی کم نداریم اما دریغ از سینمای کودکانه! کودکان ما به جای قصه با غصه دست به گریبانند! و در این میان اوضاع سینمای نوجوان ما فقیرتر است و از فقدان فیلمهای خوب رنج میبرد! انگار قصههای ما برای کودک و نوجوان این سرزمین ته کشیده و زبان مشترک با بچهها را فراموش کردهایم. اگرچه دراین دگردیسی فرهنگی و اجتماعی با کودکان و کودکی جدید مواجه هستیم اما همه کودکان در همه جا و همه زمانها، مشتاق شنیدن قصه هستند. رمز موفقیت سینمای کودک در دهه ۷۰ قصهپردازی و داستانهای جذاب آن بود چرا که کودک به لحاظ روانشناختی بخصوص کودک ایرانی به دلیل سنتهای فرهنگی به قصهگویی و داستانپردازی گرایش دارد و آنچه در درجه اول موجب جذب او میشود، ساختار داستانی اثر و شیوه قصهپردازی آن است.
بهترین پیامها و آموزههای تربیتی هم نمیتواند مخاطب کودک را به خود جلب کند، مگر اینکه آن مفاهیم و محتویات در قالب ساختاری داستانی و قصهگو ریخته شود و به تصویر درآید. این وجوه قصهپردازی در سینمای کودک آنقدر مهم است که برخی وجود راوی و قصهگو را بهعنوان جانشین نمادین مادربزرگها در سینمای کودک، ضروری میدانند به این معنی که کودک باید حس کند که قصهای دارد برای او تعریف میشود. به نظر میرسد سینمای کودک ما مادربزرگ قصه گوی خود را از دست داده است.
باید زبان قصه و زبان کودک را بار دیگر باز ستانیم و باز بسازیم. در نهایت میتوان عواملی که سینمای کودک را تهدید میکند به ۲ دسته کلی تقسیم کرد.
عوامل درون سینمایی شامل ضعف فیلمنامه، افول قهرمانها و اسطورههای کودکانه، عدم قصهپردازی و ضعف ساختار داستانی، فقدان کارگردانی کودک و عوامل برون سینمایی شامل شرایط اکران درست، سالن خوب، مدیریت پویا و..... شاید یکی از بهترین راهکارها برای حل این بحران، نظرسنجی و پرسوجو از خود کودکان بهعنوان مخاطبان اصلی این سینما درباره چگونگی و چرایی سینمای کودک باشد.
اگر کارکردهای فرهنگی، تربیتی و اجتماعی سینما را در ارزیابی آن لحاظ کنیم جایگاه و اهمیت سینمای کودک به اندازه جایگاهی است که دوران دبستان و پیش دبستانی در تعلیم و تربیت انسان دارد. امروزه در سیستمهای پیشرفته آموزشی بهترین استادان و معلمان را برای تعلیم کودکان میگمارند، چرا که نیک میدانند پایه و اساس و بنیاد تعالی و ترقی انسان در این دوران بنا میشود. توجه و التزام نظری و عملی به سینمای کودک هم در رشد سینما تأثیر دارد و هم در رشد کودک. اگر کودک را به مثابه یک مخاطب برای سینما هم در نظر بگیریم، تربیت مخاطب حرفهای از همین دوران کودکی آغاز میشود. کودکی که فیلم خوب ببیند یاد میگیرد که خوب هم فیلم ببیند و اعتلای سینمای کودک قطعاً به تربیت مخاطب حرفهای در آینده منجر خواهد شد.
دسترسی کودک امروز به سینمای پویا، بانشاط و جذاب تنها تأمین اوقات فراغت و سرگرمی او نیست بلکه تأمین نیازهای انسانی و اعتلای آگاهی او نیز هست.
بدیهی است سینمای کودک ما امروز بیش از گذشته به فیلمنامه غنی و کارگردانی قوی نیازمند است تا کودک امروز که در محاصره انواع و اشکال بازیها و رسانههای دیجیتالی قرار گرفته بتواند سینما را انتخاب کرده و پای تماشای فیلم بنشیند. کودک امروز خود محصول یک فرهنگ رسانهای است و نسبت به کودک نسل پیشین، سواد و مهارت رسانهای بیشتری دارد. بالطبع تأمین خواستههای مخاطب کودک امروز دشوارتر از کودک دیروز است.
سینمای کودک ما بیش از آنکه دچار بحران کودک باشد دچار بحران فهم کودک و تجربه کودکی است. فهمی که نیازمند تعامل و گفتوگوی متخصصان و کارشناسان کودک در همه حوزهها و رشتههاست تا در یک همافزایی با اهالی سینما بتوانند به درک صحیح زبان کودک امروز رسیده و به بازنمایی آن در سینما بپردازند.
بدیهی است کودکی که خود و نیازهای خود را روی پرده سینما ببیند، قطعاً با آن همذاتپنداری کرده و مجذوب آن میشود. واقعیت این است که کودکان ما با سینما بیگانه نیستند این سینمای ماست که با کودک، بیگانه شده و نمیتواند بدرستی آن را روایت کرده و به تصویر بکشد.
سینمای کودک ما نیازمند شناخت درست از سیمای کودک امروز است تا کودک امروز نیز کودک سینمایی را در فیلمها باور کند و خود را در آیینه آن ببیند. سینمای کودک ما در شناخت مخاطب خود دچار بحران است نه در جذب مخاطب خود، در ترسیم سیمای کودک دچار ضعف است نه در ترمیم تماشاگر خود! تا با شناخت دقیق سیمای کودک امروز، سینمای کودک امروز را بازسازی و احیا کنند. سینمایی که تجربه غنی و جذاب «آگاهی و سرگرمی» را برای مخاطب کودک به ارمغان بیاورد.
کودک، خاطره و مخاطره!
گیتی خامنه مجری تلویزیون و برنامه ساز
به کودک که میاندیشم، دوران رهایی بیقید و شرطی در ذهنم نقش میبندد که به مانند بسیاری از ایده آلهای ذهنی بشر، برای بسیاری از کودکان جهان به هیچ عنوان تعیین و موجودیت نیافته. آنچه در کره خاکی ما جریان و سیلان دارد، گاه با آنچه مسلمترین حق کودک است کوچکترین همسویی ندارد. کودک در عصر ما، برای برخوردار شدن از کوچکترین حق اش، باید سخت بختیار باشد! و یکی از شرایط دستیابی به این شادکامی برخورداری از نعمت وجود اطرافیانی آگاه است که باور داشته باشند پرورش یک انسان خوشبخت در گرو کسب مهارت فرزند پروری است. داشتن بزرگسالانی ماهر و توانمند از نظر من یکی از مسجلترین حقوق کودکان است حتی اگر اعلامیههای جهانی با قوت حمایت از حقوق قانونی، از آن به شکل صریح بهعنوان قانونی لازم الاجرا یاد نکرده باشند!
کودک انسانی است با همه نیازها و تمنیات بشری در قالب فیزیکی کوچک و این تفاوت ظاهری به هیچ عنوان مترادف با کوچک شمردن این نیازهای برحق نیست. اگر با این موجود به تمامه و آنچنان که در خور شأن انسانی اوست برخورد شود، آینده توأم با خوشبختی نوع بشر بواسطه بهرهگیری درست از توان پروراندن انسان، رقم زده میشود و در غیر این صورت همه ما ناخواسته به کاستیها و اعوجاجهای رو به تزاید حیات دامن زدهایم.
سینمایی که سالهاست وجود ندارد
محدثه واعظی پور روزنامهنگار
رونق گونههای متنوع فیلمسازی در ادوار متفاوت معلول عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی است. در ایران، علاوه بر فضای اجتماعی هر دوره، سیاستگذاریهای کلان فرهنگی، سلیقه مدیران سینمایی و اقبال مردمی در رونق گرفتن یک نوع فیلمسازی مؤثر است. ملودرامهای سوزناک خانوادگی در دهه 60 و در فقدان عشق زمینی، معنا پیدا میکردند.
نظر کاربران
اصلا این جا ما سینمای کودکی داریم؟!؟!؟!
آهان خاله ها و عموها
: