مرز باریک فرم و محتوا در سینما را بهتر بشناسیم
در مرور مبانی سینما به سراغ دو واژه می رویم و ابهاماتی را که در مورد ارتباط این مولفه های مهم وجود دارد برطرف می کنیم؛ ابهاماتی که به دلیل مناقشات زیادی که در این زمینه روی داده عمیق شده اند و نور تاباندن بر آنها یکی از ضروریات آغاز شناخت ماهیت سینما و درک ما از این هنر پیچیده است.
راستش را بخواهید برداشت آدم ها از رابطه فرم و محتوا می تواند تعریف آنها از سینما را هم به کلی تغییر دهد و خاستگاه نظری متفاوتی برایشان ایجاد کند. حالا اما برای این که وقت را با مقدمه چینی تلفن نکنیم یکراست به سراغ اصل مطلب می رویم: محتوا در ساده ترین تعریف سوژه یا ایده ای است که یک فیلم سینمایی درصدد بیان آن است. آن سوژه می تواند در فیلم مثل «کازابلانکا» عشق باشد و در فیلمی مثل «غلاف تمام فلزی» نرفت از جنگ. محتوای فیلم «همه مردان رییس جمهور» را هم فساد نظام سیاسی آمریکا می توان فرض کرد.
فرم هم در ساده ترین تعریف به مجموعه ابزارهایی گفته می شود که فیلمساز برای به تصویر کشیدن محتوای فیلم استفاده می کند. فرم فیلم «21 گرم» روایت متقاطع سرگذشت هرکدام از شخصیت های فیلم در دل یکدیگر است. فرم غالب فیلم «هفت» را هم می توان نماهای بصری تیره و تار و گه گاه اریبش در نظر گرفت.
دوربین روی دست در بحث از فرم «پروژه جادوگر بلر» یکی از مهم ترین نکته هاست؛ استفاده از تصاویر دوربین های مداربسته در «سرقت» دیوید ممت هم همین طور. اما آیا این تعاریف و مثال ها حق مطلب را درباره موضوع مورد بحث روشن می کند و جلوی بروز ابهامات را می گیرد؟ آیا با همین تعریف چندخطی می توان تکلیف فرم و محتوا را روشن و حدود و ثغور آنها را روشن کرد؟ ادامه بحث مشخص می کند که بحث پیچیده تر از این حرف هاست.
از لایه های مختلف معنایی غافل نشویم
بیایید چند مثال را بیشتر باز کنیم. آیا محتوای فیلم «کازابلانکا» فقط در مفهوم عشق خلاصه می شود؟ آیا «همه مردان رییس جمهور» فقط قرار است فساد ظلم سیاسی آمریکا را به یادمان بیاورد؟ حتما می دانید که فیلم ها مفاهیمی چند لایه اند و می توانند در یک کلیت چندلایه معانی مختلفی را به مخاطب منتقل کنند. در بحث از محتوا هم پای این لایه های معنایی باز می شود و توجه به آنها ما را بیشتر به مقصود می رساند.
«کازابلانکا» در کنار ترسیم اضلاع رابطه عاشقانه اش فیلمی درباره تبعات جنگ دوم جهانی هم هست. «همه مردان رییس جمهور» علاوه بر اشارات سیاسی اش به بحث رفاقت دو مرد و الزامات آن هم گریز می زند. فیلم های سینمایی می توانند از چند لایه محتوایی برخوردار باشند که یکی از آنها بر لایه های دیگر برتری داشته باشد.
به عبارت دیگر یکی از آنها محتوای غالب فیلم به نظر برسد و دیگر ایده های محتوایی در لایه های دیگر و زیرین فیلم مستتر شده باشند؛ لایه هایی که گاهی به راحتی به چشم می آیند و گاهی نیازمند دقت بیشتری اند.
همین نکته در فرم هم مصداق دارد. یعنی فیلم های سینمایی می توانند از یک فرم غالب روایی یا بصری برخوردار باشند و دیگر ایده های فرمال خود را در زیرمجموعه آن تعریف کنند. فرم در «۲۱ گرم» علاوه بر بحث روایت متقاطع می تواند دوربین روی دست و حرکت دوربین های لرزان هم به حساب بیاید. ممکن است یکی از این ایده ها به عنوان فرم غالب به نظر بیاید اما همه آنها وقتی کنار هم قرار می گیرند فرم کلی فیلم را شکل می دهند.
ایده های محتوایی هم وقتی به اتفاق هم بررسی شوند می توانند محتوای کلی اثر را شکل بدهند. منتقد و تحلیل گر سینمایی با تشخیص و ارزیابی این لایه های معنایی و فرمی می تواند عیار فیلم را تعیین کند و به قضاوت درباره کیفیت ترکیب فرم و محتوا برسد. مثلا می شود در مورد فیلم «21 گرم» این طور وارد بحث شد که آیا فرم انتخابی فیلمنامه نویس و فیلمساز به شکل گیری محتوای پرتنش فیلم کمک کرده است یا نه.
فرم و محتوا را با ظرف و مظروف اشتباه نگیریم
یکی از بهترین روش های ورود به بحث رابطه فرم و محتوا که در ایران هم زیاد به آن اشاره شده استفاده از مثال معروف ظرف و مظروف است. در یک برداشت مرسوم اما نه چندان درست فرم سینمایی ظرفی محسوب می شود که می توان هر محتوایی را در آن جای داد و به نتایج مطلوبی هم رسید. محتوا در این تعبیر همان مظروف (چیزی که در ظرف قرار گرفته) است که مثل آبی که داخل کاسه ریخته می شود با شکل ظرف تطبیق می یابد و با آن تلفیق می شود.
حتما متوجه شده اید همان طور که محتوای فیلم های سینمایی می توانند به سمت مضامین بسیار متعددی پیش بروند (از دروغ و عشق و خیانت و وفاداری و فداکاری و تلخ اندیشی گرفته تا نمایش وضعیت سیاه یک جامعه یا کانون شاد یک خانواده)، انتخاب فرم هم می تواند فیملساز را با بی نهایت انتخاب جذاب مواجه کند که هم در مقیاس روایی مصداق دارند و هم در قالب بصری. نکته ای که فیلمساز نباید از آن غافل شود تطبیق این انتخاب ها با یکدیگر و رسیدن به ترکیب مناسبی از فرم و محتوا است که در بند بعدی بیشتر با اهمیتش آشنا می شویم.
انتظارات ما از محتوا و فرم
تصمیماتی که فیلمساز در شکل ارائه فرم و محتوا می گیرد نسبت مستقیمی با پیش داوری ها و انتظارات مخاطب دارد. این پیش داوری ها معلول سلیقه، معیارها، الزامات و دانسته هایی اندک هدر گذر زمان در ذهن تماشاگر ته نشین شده اند. بعضی از آنها در میان اکثر مخاطبان مشترک اند و بعضی دیگر فقط برای عده محدودی از مخاطبان اهمیت دارند.
تصمیمی که فیلمساز در مواجهه با این پیش داوری ها و بازی کردن با آنها می گیرد تاثیر مستقیمی می گذارد بر کیفیت نهایی اثرش. فیلم ترسناکی مثل «بچه رزمری» که عامل ترس به جای اینکه مصداقی عینی پیدا کند در مسیر ذهنی و روانی پیش می رود خلاق انتظارات تماشاگران خود پیش می رود.
مرز باریک انسجام و اغتشاش
فیلمساز نابلد، کم تجربه یا ذوق زده ممکن است در مواجهه با دایره وسیع انتخاب های محتوایی و فرمی اش، هم نتواند دست به انتخاب های درستی بزند و هم نتواند فرم و محتوایش را با هم ترکیب کند. غافل از این که گاهی زاویه یک دوربین، اندازه نما، لحن دیالوگ ها و حتی میزان رنگ و نور نماها می تواند تاثیراتی تعیین کننده بر ایده های مد نظر فیلمساز بگذارند. اهمیت نحوه ترکیب فرم و محتوا به این دلیل قابل توجه است که بهترین و متعالی ترین محتواها بدون انتخاب فرم مناسب نمی توانند شکلی جذاب بر پرده سینما بگیرند.
ارسال نظر